جمعه, ۲ آذر ۱۴۰۳، ۰۷:۵۴ ب.ظ

درباره سايت

پایگاه فرهنگی،مذهبی شهدای نیاک

سایت شهدای نیاک مرجع نرم افزارهای مذهبی ومقالات،بیانات رهبری،زندگینامه شهدا،کتاب های مذهبی،صوت وتصویر،جشنواره های شهدای نیاک،مداحی مناسبت های مذهبی،بانک صوت وتصویر،آرشیوفیلم های مذهبی،کلیپ های مذهبی،سخنرانی علما،خبرهای سیاسی،اجتماعی،فرهنگی مذهبی،نظامی،کتابخانه،نرم افزارهای قرآنی،امام خمینی ره،ویژه نامه مذهبی،کودک ونوجوان،محرم،ماه مبارک رمضان،عاشورا و تاسوعا حسینی،امربه معروف ونهی از منکر،حجاب عفاف،سبک زندگی اسلامی

بایگانی

محبوب ترين ها

پيوندها

مداحان وشعرا

شخصیت های سیاسی ونظامی

شبکه های اجتماعی

۳۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهادت اهل بیت ع» ثبت شده است

ذکر مصائب حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

 بخش خبری رهبری انقلاب مناسبت های مدهبی شهادت اهل بیت ع بانک فیلم

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

ذکر مصائب حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی روز چهارشنبه (۱۳۹۴/۱۲/۵) در دیدار مردم نجف‌آباد با اشاره به ایام شهادت دردانه‌ی اهل‌بیت (علیهم‌السلام) حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) -بنا بر روایت ۷۵ روز پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)- ایستادگی و تداوم اراده و همّت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با وجود مالامال بودن دل ایشان از غم‌ها و غصه‌ها را درسی عبرت‌آموز دانسته و فرمودند:
«من اشاره‌ای هم بکنم به ایّام شهادتِ دُردانه‌ی اهل‌بیت، فاطمه‌ی زهرا، صدّیقه‌ی طاهره (سلام‌الله‌علیها) که این روزها بنا بر روایت ۷۵ روز، ایّام شهادت آن بزرگوار است. امیرالمؤمنین این روزها با دل شکسته، با سینه‌ی پُر از غم، با عزیزه‌ی خود وداع میکند و ودیعه‌ی گرانبهای پیغمبر را به او برمیگرداند؛ دل امیرالمؤمنین پُر از غم است امّا اراده‌ی او و همّت او مطلقاً کاستی نگرفته است؛ این درس است برای من و شما. گاهی دل از غم مالامال میشود -از این قبیل قضایا در زندگی انسان هست؛ چه زندگی فردی، چه زندگی اجتماعی- امّا عزم و اراده باید راسخ بماند، گام باید محکم برداشته بشود؛ غمهایی هست که کوه‌ها را میشکند، [ولی‌] انسانِ مؤمن را نمیتواند بشکند؛ راه را باید ادامه داد.»
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR فیلم این بخش از سخنان رهبر انقلاب را به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) منتشر می‌کند.

 
گزیده دیدار: ذکر مصائب حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :

مظلوم پیروز

 بخش خبری رهبری انقلاب شهادت اهل بیت ع

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

بیانات بعد از مراسم روضه‌خوانی در سالروز شهادت امام علی النقی علیه‌السلام

در آستانه‌ی سالروز شهادت دهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت امام علی النقی الهادی علیه‌السلام پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای متن و صوت بیانات رهبر انقلاب را درباره‌ی حیات نورانی این امام همام منتشر می‌کند.
این سخنان در سی‌ام مردادماه سال ۱۳۸۳ و پس از مراسم روضه‌خوانی به مناسبت شهادت حضرت امام علی النقی علیه‌السلام بیان شده است.
* بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

بالاخره در نبرد بین امام هادی (علیه‌السّلام) و خلفایی که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت هادی (علیه‌السّلام) بود؛ این باید در همه‌ی بیانات و اظهارات ما مورد نظر باشد.

در زمان امامت آن بزرگوار شش خلیفه، یکی پس از دیگری، آمدند و به درک واصل شدند. آخرین نفر آنها، «معتز» بود که حضرت را شهید کرد و خودش هم به فاصله‌ی کوتاهی مُرد. این خلفا غالباً با ذلت مردند؛ یکی به‌دست پسرش کشته شد، دیگری به دست برادرزاده‌اش و به همین ترتیب بنی‌عباس تارومار شدند؛ به عکسِ شیعه. شیعه در دوران حضرت هادی و حضرت عسگری (علیهماالسّلام) و در آن شدت عمل روزبه‌روز وسعت پیدا کرد؛ قویتر شد.

حضرت هادی (علیه‌السّلام) چهل و دو سال عمر کردند که بیست سالش را در سامرا بودند؛ آن‌جا مزرعه داشتند و در آن شهر کار و زندگی میکردند. سامرا در واقع مثل یک پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان ترکِ نزدیک به خود را - با ترکهای خودمان؛ ترکهای آذربایجان و سایر نقاط اشتباه نشود - که از ترکستان و سمرقند و از همین منطقه‌ی مغولستان و آسیای شرقی آورده بود، در سامرا نگه دارد. این عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمیشناختند و از اسلام سر در نمیآوردند. به همین دلیل، مزاحم مردم میشدند و با عربها - مردم بغداد - اختلاف پیدا کردند. در همین شهر سامرا عده‌ی قابل توجهی از بزرگان شیعه در زمان امام هادی (علیه‌السّلام) جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و به وسیله‌ی آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیای اسلام - با نامه‌نگاری و... - برساند. این شبکه‌های شیعه در قم، خراسان، ری، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همه‌ی اقطار دنیا را همین عده توانستند رواج بدهند و روزبه‌روز تعداد افرادی را که مؤمن به این مکتب هستند، زیادتر کنند. امام هادی همه‌ی این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خونریز همان شش خلیفه و علی‌رغم آنها انجام داده است. حدیث معروفی درباره‌ی وفات حضرت هادی (علیه‌السّلام) هست که از عبارت آن معلوم میشود که عده‌ی قابل توجهی از شیعیان در سامرا جمع شده بودند؛ به‌گونه‌ای که دستگاه خلافت هم آنها را نمیشناخت؛ چون اگر میشناخت، همه‌شان را تارومار میکرد؛ اما این عده چون شبکه‌ی قویای به‌وجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمیتوانست به آنها دسترسی پیدا کند.

یک روزِ مجاهدت این بزرگوارها - ائمه (علیهم‌السّلام) - به قدر سالها اثر میگذاشت؛ یک روز از زندگی مبارک اینها مثل جماعتی که سالها کار کنند، در جامعه اثر میگذاشت. این بزرگواران دین را همین‌طور حفظ کردند، والّا دینی که در رأسش متوکل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمایش اشخاصی باشند مثل یحییبن‌اکثم که با آن‌که عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه یکِ علنی بودند، اصلاً نباید بماند؛ باید همان روزها بکل کلکِ آن کنده میشد؛ تمام میشد. این مجاهدت و تلاش ائمه (علیهم‌السّلام) نه فقط تشیع بلکه قرآن، اسلام و معارف دینی را حفظ کرد؛ این است خاصیت بندگان خالص و مخلص و اولیای خدا. اگر اسلام انسانهای کمربسته نداشت، نمیتوانست بعد از هزار و دویست، سیصد سال تازه زنده شود و بیداری اسلامی به‌وجود بیاید؛ باید یواش یواش از بین میرفت. اگر اسلام کسانی را نداشت که بعد از پیغمبر این معارف عظیم را در ذهن تاریخ بشری و در تاریخ اسلامی نهادینه کنند، باید از بین میرفت؛ تمام میشد و اصلاً هیچ چیزش نمی‌ماند؛ اگر هم میماند، از معارف چیزی باقی نمی‌ماند؛ مثل مسیحیت و یهودیتی که حالا از معارف اصلیشان تقریباً هیچ‌چیز باقی نمانده است. این‌که قرآن سالم بماند، حدیث نبوی بماند، این همه احکام و معارف بماند و معارف اسلامی بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشری خودش را نشان دهد، کار طبیعی نبود؛ کار غیرطبیعی بود که با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه این کار بزرگ، کتک‌خوردن، زندان‌رفتن و کشته‌شدن هم هست، که اینها برای این بزرگوارها چیزی نبود.

ائمه‌ی ما در طول این دویست‌وپنجاه سال امامت - از روز رحلت نبی مکرم اسلام (صلّیاللَه‌علیه‌وآله) تا روز وفات حضرت عسکری، دویست‌وپنجاه سال است - خیلی زجر کشیدند، کشته شدند، مظلوم واقع شدند و جا هم دارد برایشان گریه کنیم؛ مظلومیت‌شان دلها و عواطف را به خود متوجه کرده است؛ اما این مظلومها غلبه کردند؛ هم مقطعی غلبه کردند، هم در مجموع و در طول زمان.

والسّلام علیکم و رحمةالله برکاته

فاطمه (س) یعنی...

 بخش خبری رهبری انقلاب مناسبت های مدهبی شهادت اهل بیت ع

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

فاطمه (س) یعنی...

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «اسلام دین افزاینده است؛ إِنّا أَعطَیناکَ الکَوثَرَ؛ معنای کوثر یعنی افزاینده. این است که رسول خدا می‌فرماید: ای سلمان هر کس دخترم فاطمه(س) را دوست داشته باشد در بهشت و هر کس با او دشمنی کند در جهنم است. ای سلمان محبت فاطمه(س) در صد مکان نفع می‌رساند از جمله هنگام مرگ، قبر، میزان، محشر، صراط و موقع حسابرسی. دختر پیغمبر (صلّی‌الله علیه و آله) که مادر امامان و شخصیّتهای برجسته‌ی اسلام است که هرکدام اسلام را گسترش دادند، وسیله‌ی گسترش و زیادی و مزید اسلام است، قرآن هم همین‌جور است، اسلام هم همین‌جور است.» ۱۳۶۲/۴/۲۱، برگرفته از کتاب حقیقت عظیم، صفحه۴۵
«ریحانه»؛ بخش زن، خانواده و سبک زندگی رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها، مجموعه لوح «فاطمه (س) یعنی...» را منتشر میکند.

 

پنج روش امام صادق(ع) در مقابله با انحرافات اعتقادی

 بخش خبری مناسبت های مدهبی شهادت اهل بیت ع

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

پنج روش امام صادق(ع) در مقابله با انحرافات اعتقادی

پنج روش امام صادق علیه السلام در مقابله با انحرافات اعتقادی

در گفتگو با نویسنده و پژوهشگر حوزوی مدیر و بنیانگذار موسسه بهداشت معنوی حجت الاسلام و المسلمین حمید رضا مظاهری سیف

اوضاع فرهنگی عصر امام صادق علیه السلام؟

زمان امام صادق نوعی آشفتگی فرهنگی وجود داشت زیرا از یک سو نظام سیاسی بنی امیه رو به زوال بود و از سوی دیگر قلمرو جغرافیایی جهان اسلام گسترش یافته و فرهنگ ها و افکار مختلفی با افکار اسلامی امیخته شده بود. و در این شرایط امامت در جایگاه حقیقی خود در جامعه قرار نداشت و دست اهل بیت از زمام امور کوتاه بود. مجموع این عوامل شرایطی را به وجود آورده بود که فرقه ها و جنبش های فرهنگی بسیاری در جامعه شکل می گرفت و پیروانی پیدا می کرد.

زمینه های شکل گیری صوفی گری؛ عرفان های نوظهور و ساختگی در عصر حضرت؟

تصوف فرقه ای با وجود کسانی مثل حسن بصری و سفیان صوری در همین دوره ها به تدریج پایه گذاری شد. مرجئه نیز نوعی نگاه شبه عرفانی به مسائل داشتند و می گفتند هر کس دلش پاک باشد و ایمان به خدا در دلش باشد، دیگر مهم نیست که عملش چگونه است و رستگار خواهد شد.

این گونه جریان ها به علت محدودیت اهل بیت و نرسیدن معارف حقیقی به دست مردم پدید می آمد. مشکل اصلی در توسعه جغرافیایی سرزمین های اسلامی و مواجهه مسلمانان با غیر مسلمانان نبود. این رویارویی ها می توانست به بارور شدن اندیشه دینی منتهی شود، در صورتی که تدبیر جامعه اسلامی به دست امامان بود و از این فرصت هایی که برای اندیشیدن و تضارب آرا پیش می آمد، استفاده های تربیتی و آموزشی مناسب صورت می گرفت. بنابراین مهمترین علت پیدایش این جریان ها جابجایی قدرت از امامت به امارت بود. بنی امیه و بنی عباس مانع از تأثیر گذاری مناسب و گسترده ی دانش امامت در جامعه شدند و در این خلاء فرقه ها رشد کردند و زمینه های انحراف را پدید آوردند.

آیا این نحل های فکری مورد استقبال حکومت و مردم بودند؟

بله برخی از این فرقه ها با منافع و اهداف حکومت سازگار بودند. حاکمان عیاش و بی مبالات از افکاری مثل مرجئه خیلی خوششان می آمد و برای ترویج آن هزینه و فرصت سازی می کردند. یک حاکم عیاش به راحتی می توانست ادعای ایمان کند و بعد هر کاری که می خواهد انجام دهد و بعد با تکیه به پندارهای مرجئه خود را رستگار بداند. همچنین نگرش های جبر گرایانه که رگه هایی از آن در مرجئه و گاهی صوفیان دیده می شد، باری سیاست مداران جالب بود و قدرت و مشروعیت آنها را توجیه می کرد. با این عقاید نادرست آنها مردم را متقاعد می کردند که قدرت و حکومت ما خواست خداست و شما باید مطیع حکومت باشید. این ارائه الهی است که ما حاکم هستیم و شما محکوم و بهتر است که همه تسلیم خدا باشیم. این نگرش های به ظاهر معنوی اسبابی باری توجیه سلطه ی قدرت های نامشروع بود و به طور طبیعی آنها از این افکار حمایت می کردند.

روش های تبلیغی ایشان چگونه بود؟

این جریان ها معمولا به صورت سینه به سینه و تشکیل محافل خصوصی توسعه پیدا می کنند. در گذشته چنین بود و امروز هم شبه جنبش های معنوی نوظهور بیش از همه از این روش ها استفاده می کنند. و سایر روش ها مثل انتشار کتاب و مجله و یا فعالیت در فضای مجازی برای کمک به همین روش سینه به سینه و روش محفلی است.

امام صادق علیه السلام چگونه با این جریان مقابله کرد؟

امام صادق پنج روش کلی را در مقابله با این جریان ها پایه گذاری و اجرا کردند. نخست آموزش عمومی که بر اساس ترویج معارف اسلامی استوار بود. دوم تربیت و آموزش نخبگان، در این مرحله ایشان به طرح شبهات جریان های انحرافی و روش پاسخ گویی به آنها می پرداختند و کسانی مثل هشام بن حکم محصول این راه کار امام هستند. سومین روش بازداری تربیتی است. امام به مردم توصیه می کردند که فرزندانشان را از همشینی با مرجئه و غلات و سایر جریان ها و افکار انحرافی دور نگه دارند. چهارمین روش گفتگو و مناظره در مواجهه با کسانی که خارج از قلمرو اندیشه اسلامی فعالیت می کردند، کسانی که مادی گرا بودند یا پیروان ادیان و اندیشه های دیگر. پنجمین روش امام برخورد قاطع و سرسخت با کسانی بود که در متن تفکر اسلام و حتی شیعی دست به انحراف و کژاندیشی زنده بودند مثل غلات. امام بدون هیچ بحث و مناظره ای آنها را کافر و کشتن آنها را لازم می دانستند.

درس هایی که ما می توانیم از سیره علمی و عملی امام در مقابله با عرفان های نو ظهور در عصر کنونی بگیریم چیست؟

روش های امام یک مجموعه است که باید هماهنگ اجرا شود اگر از اول برویم سراغ روش پنجم کار درستی نکرده ایم و نتیجه عکس می گیریم. باید این روش ها با هم و هماهنگ اجرا شود. اموزش عمومی بر اساس معارف دین آموزش نخبگان برای توانمند سازی آنها جهت مقابله با شبهات و پاسخ گویی به سوالات. کاهش ارتباط جریان های انحرافی با بدنه ی جوان جامعه و برگزاری جلسات مناظره و گفتگوی آزاد با سران جریان های انحرافی و در نهایت برخورد قاطع با مغرضان این مجموعه یک برنامه کامل مقابله با انحرافات فرهنگی و فکری است.

وضعیت کنونی ایران در رابطه با ظهور این نوع عرفان ها چگونه می باشد؟

در حال حاضر جریان های زیادی در کشور فعالیت می کنند و متأسفانه دیده نمی شوند. زیرا توانسته اند خود را در پس چهره ای مقبول پنهان کنند و تحت عناوین دیگر فعالیت های خود را توسعه دهند. با اسم آموزش، کار فرهنگی و غیره عرفان های کاذب و معنویت های نوظهور ترویج می شود و گاهی موفق می شوند از سرمایه های عمومی و رسانه ملی نیز برای تبلیغ استفاده کنند.

یک تفاوت زمان با زمان امام صادق علیه السلام پیدا کرده و آن اینکه در دوره امام حکومت مخالف امام و دین بود ولی الان این رویارویی وجود ندارد. لذا در کنار آموزش نخبگان علمی باید آموزش نخبگان سیاسی و کسانی که دستی در قدرت و حکومت دارند، در دستور کار قرار گیرد. آنها باید جریان های انحرافی را بشناسند تا نه به سوی آن گرایش پیدا کنند و نه از روی بی خبری و نادانی اسباب ترویج آنها را فراهم سازند. این یک کار ضروری و زمین مانده در وضعیت کنونی ماست.

حوزه در این مسیر چگونه عمل کرد؟

حوزه برنامه های عادی خود را دارد و برای این شرایط اضطراری برنامه ریزی خواصی نداشته است. البته کمی آموزش کارشناس و نخبگان علمی مورد توجه بوده ولی آنچه باید بشود هنوز اتفاق نیافتاده و برنامه ای هم وجود ندارد.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه

امام هادی(ع) نمونه ای از انسان کامل و مجموعه سترگی از اخلاق اسلامی بود.

 بخش خبری مناسبت های مدهبی شهادت اهل بیت ع

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

امام هادی(ع) نمونه ای از انسان کامل و مجموعه سترگی از اخلاق اسلامی بود. «ابن شهر آشوب» در این باره می نویسد:

«امام هادی(ع) خوش خوترین و راست گوترین مردم بود. کسی که او را از نزدیک می دید، خوش برخوردترین انسان ها را دیده بود و اگر آوازه اش را از دور می شنید، وصف کامل ترین فرد را شنیده بود. هرگاه در حضور او خاموش بودی، هیبت و شکوه وی تو را فرا می گرفت و هرگاه اراده گفتار می کردی، بزرگی و بزرگواری اش بر تو پرده در می انداخت. او از دودمان رسالت و امامت و میراث دار جانشینی و خلافت بود و شاخساری دل نواز از درخت پربرگ و بار نبوت و میوه سرسبد درخت رسالت ...».(1)

امام در تمام زمینه های فردی، اعم از ظاهری و اخلاقی، زبانزد همگان بود. «ابن صباغ مالکی» در این راستا می نگارد:

«فضیلت ابوالحسن، علی بن محمد الهادی(ع) بر زمین پرده گسترده و رشته هایش را به ستاره های آسمان پیوسته است. هیچ فضیلتی نیست که به او پایان نیابد و هیچ عظمتی نیست که تمام و کمال به او تعلق نگیرد. هیچ خصلت والایی بزرگ نمی نماید مگر آنکه گواه ارزش آن در وی آشکار است. او شایسته، برگزیده و بزرگوار است که در سرشت والا پسندیده شده است ... هر کار نیکی با وجود او رونق یافته. او از نظر شکوه، آرامش، پاکی و پاکیزگی بر اساس روش نبوی و خلق نیکوی علوی آراسته شده که هیچ فردی از آفریدگان خدا به سان او نیست و به او نمی رسد و امید رسیدن به او را هم ندارد».(2)

نیکو و به جاست این قسمت از نوشتار، به زیبایی های طبع او آراسته گردد:

1. عبادت

ایجاد ارتباط عاشقانه با معبود و معشوق ازلی و عبادت فراوان، از ویژگی های برجسته امام هادی(ع) است. در این باره نوشته اند: «همواره ملازم مسجد بود و میلی نیز به دنیا نداشت. عبادتگری فقیه بود. شب ها را در عبادت به صبح می رساند بی آنکه لحظه ای روی از قبله برگرداند. با پشمینه ای بر تن و سجاده ای از حصیر زیر پا به نماز می ایستاد. شوق به عبادتش به شب تمام نمی شد. کمی می خوابید و

ویژگی های اخلاقی امام هادی(ع)

دوباره برمی خاست و مشغول عبادت می شد. آرام زیر لب قرآن را زمزمه می کرد و با صوتی محزون آیاتش را می خواند و اشک می ریخت که هرکس صدای مناجات او را می شنید، می گریست. گاه بر روی ریگ ها و خاک ها می نشست. نیمه شب ها را مشغول استغفار می شد و شب ها را به شب زنده داری می گذراند.(3) شبانگاه به سجده و رکوع می افتاد و با صدایی محزون و غمگین می گفت: خداوندا، این گناهکار پیش تو آمده و این نیازمند به تو روی آورده، خدایا، رنج او را در این راه بی پاداش مگذار! بر او رحمت آور و او را ببخش و از لغزش هایش درگذر».(4)

2. ساده زیستی

از دیگر ویژگی های برجسته اخلاقی امام هادی(ع)، ساده زیستی و دوری از دنیا بود. در این زمینه نیز آمده است: «از دنیا چیزی در بساط زندگی نداشت. بنده ای وارسته از دنیا بود. در آن شبی که به خانه اش هجوم آوردند، او را تنها یافتند با پشمینه ای که همیشه بر تن داشت و خانه ای که در آن هیچ اسباب و اثاثیه چشم گیری دیده نمی شد. کف خانه اش خاک پوش بود و بر سجاده حصیری خود نشسته، کلاهی پشمین بر سر گذاشته و با پروردگارش مشغول نیایش بود».(5)

3. دانش

یکی از محورهای اساسی و از سترگ ترین پشتوانه های امامت، دانش امام است که بر اساس آن بشریت از کوره راه های نابودی رهایی می یابد. شخصیت علمی امام هادی(ع) از همان دوران کودکی و پیش از امامت ایشان شکل گرفته بود. مناظره های علمی، پاسخ گویی به شبهه های اعتقادی و تربیت شاگردان برجسته نمونه های برجسته ای از جایگاه والای علمی امام هادی(ع) است. او در همان کودکی مسائل پیچیده فقهی را که بسیاری از بزرگان و دانشمندان در حلّ آن فرو می ماندند، حل می کرد. گنجینه ای پایان ناپذیر از دانش و چکاد نشینی در بلندای بینش بود. دشمن ساده اندیش به خیال در هم شکستن وجهه علمی ایشان، مناظره های علمی تشکیل می دهد، ولی جز رسوایی و فضاحت ثمره ای نمی بیند. از این رو، به بلندی مقام امام اعتراف می کند و سر تسلیم فرود می آورد.(6)

با این همه، متوکل، مانع نشر و گسترش علوم از سوی ایشان می شده همواره در تلاش بود تا شخصیت علمی امام بر مردم

آشکار نشود. از این رو، امام را تحت مراقبت شدید نظامی گرفته بود و از ارتباط دانشمندان علوم و حتی مردم عامی با ایشان جلوگیری می کرد. دشمنان، پرتو گیتی فروز آن آفتاب علم و معرفت را می دیدند و خفاش صفت با چشمانی شب زده به خیال شب پرستی، از فروزندگی اش چشم فرو می بستند و با شمعی به جنگ آفتاب می رفتند و مناظره به راه می انداختند. با این حال، امام با صبری بی پایان، لحظه ها را به کار می گرفت و تیرگی جهل را با نور دانش خود می زدود. او در بیان پرتوافشانی چهارده خورشید تابنده علم می فرمود:

اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است. تنها یک حرف آن نزد آصف [بن برخیا] بود که وقتی خدا را بدان خواند، زمین برای او در هم پیچیده شد و تخت بلقیس را نزد سلیمان نبی آورد. آن گاه زمین گسترده شده و به حال اول خود برگشت. تمام این ها در یک چشم برهم زدن انجام گرفت، ولی نزد ما هفتاد و دو حرف از آن وجود دارد که یک حرف آن نزد خدا مانده [و بقیه را به ما داده[ که در خزانه دانش غیب او به خودش اختصاص دارد.(7)

او به تمامی زبان های عصر خود از قبیل هندی، ترکی، فارسی و... آگاه بود و حتی نوشته اند که در جمع فارسی زبانان به زبان خودشان سخن می گفت.(8)

اظهار نظرهای «یزداد نصرانی»، شاگرد «بختیشوع» درباره دانش امام هادی(ع) بسیار مهم است. او پزشک مخصوص دربار معتصم بود. چیرگی امام در دانش، به اندازه ای او را مجذوب خود کرده که در توصیف مقام علمی ایشان گفته بود: «اگر بنا باشد آفریده ای را نام ببریم که از جهان غیب آگاهی داشته باشد، او (امام هادی(ع)) خواهد بود». این سخن نتیجه تنها دیدار کوتاه او با امام بود.(9)

4. آگاهی از اسرار

براساس روایات فراوان، امام معصوم(ع) هر گاه بخواهد از چیزی که بر او پوشیده است، آگاه شود، خداوند او را بدان آگاه خواهد ساخت. امام علی النقی(ع) نیز به سان دیگر پیشوایان، از غیب خبر می داد، آینده را به وضوح می دید. از درون افراد آگاه بود و زمان مرگ افراد را می دانست.

«ابوالعباس احمد ابی النصر» و «ابو جعفر محمد بن علویه» می گویند: «شخصی از شیعیان اهل بیت(ع) به نام عبدالرحمان در اصفهان می زیست. روزی از او پرسیدند: سبب شیعه شدن تو در این شهر چه بود؟ گفت: من مردی نیازمند، ولی سخنگو و با جرئت بودم. سالی با جمعی از اهل شهر برای دادخواهی به دربار متوکل رفتم. به در کاخ او که رسیدیم، شنیدیم دستور داده امام هادی(ع) را احضار کنند. پرسیدم: علی بن محمد کیست که متوکل چنین دستوری داده؟ گفتند: او از علویان است و رافضی ها او را امام خود می خوانند. پیش خود گفتم شاید متوکل او را خواسته تا به قتل برساند. تصمیم گرفتم همان جا بمانم تا او را ملاقات کنم. مدتی بعد سواری آهسته به کاخ متوکل نزدیک شد. باوقار و شکوهی خاص بر اسب نشسته بود و مردم از دو طرف او را همراهی می کردند. به چهره اش که نگاه کردم، محبّتی عجیب از او در دلم افتاد. ناخواسته به او علاقه مند شدم و از خدا خواستم که شرّ دشمنش را از او دور گرداند. او از میان جمعیت گذشت تا به من رسید. من در سیمایش محو بودم و برایش دعا می کردم. مقابلم که رسید، در چشمانم نگریست و با مهربانی فرمود: خداوند دعاهای تو را در حق من مستجاب کند، عمرت را طولانی سازد و مال و اولادت را بسیار گرداند.

وقتی سخنانش را شنیدم، از تعجب ـ که چگونه از دل من آگاه است؟ ـ ترس وجودم را فرا گرفت. تعادل خود را از دست دادم و بر زمین افتادم. مردم اطرافم را گرفتند و پرسیدند چه شد. من کتمان کردم و گفتم: خیر است ان شاء اللّه و چیزی به کسی نگفتم تا این که به خانه ام بازگشتم. دعای امام هادی(ع) در حق من مستجاب شد. خدا دارایی ام را فراوان کرد. به من ده فرزند عطا فرمود و عمرم نیز اکنون از هفتاد سال فزون شده است. من نیز امامت کسی را که از دلم آگاه بود، پذیرفتم و شیعه شدم.(10)

«خیران اسباطی» نیز در زمینه آگاهی امام از اسرار می گوید: نزد ابوالحسن الهادی(ع)، در مدینه رفتم و خدمت ایشان نشستم. امام پرسید: از واثق (خلیفه عباسی) چه خبر داری؟ گفتم: قربانت شوم! او سلامت بود و ملاقات من با او از همه بیشتر و نزدیک تر است. اما الآن حدود ده روز است که او را ندیده ام. امام فرمود: مردم مدینه می گویند: او مرده است. گفتم: ولی من از همه او را بیشتر می بینم و اگر چنین بود، باید من هم آگاه می بودم. ایشان دوباره فرمودند: مردم مدینه می گویند او مرده! از تأکید امام براین کلمه فهمیدم منظور امام از مردم، خودشان هستند.

سپس فرمود: جعفر (متوکل عباسی) چه؟ عرض کردم: او در زندان و در بدترین شرایط است. فرمود: بدان که او هم اکنون خلیفه است. سپس پرسید: ابن زیّات(11) (وزیر واثق) چه شد؟ گفتم: مردم پشتیبان او و فرمانبردارش هستند. امام فرمود: این قدرت برایش شوم بود. پس از مدتی سکوت فرمود: دستور خدا و فرمان های او باید اجرا شوند و گزیری از مقدّرات او نیست. ای خیران، بدان که واثق مرده، متوکل به جای او نشسته و ابن زیات نیز کشته شده است. عرض کردم: فدایت شوم، چه وقت؟! با اطمینان فرمود: شش روز پس از اینکه از آنجا خارج شدی».(12)

5 . سخنوری

گفتار امام، شیرین و سرزنش ایشان تکان دهنده بود. به گونه ای که آموزگارش در کودکی شیفته سخنوری او گردید. آن گاه که لب به سخن می گشود، روح شنونده اش را تازگی می بخشید و چون او را عتاب می کرد، کلامش چون شمشیری آتشین از جمله های نغز، پیکره دشمنش را شرحه شرحه می کرد.

آن گاه که خصم برای عشرت طلبی خود از او می خواهد شعری بخواند تا بزم خود را با آن کامل کند، لب به سخن می گشاید، چند بیت می خواند و آن چنان آتشی از ترس در وجود او می اندازد که بزم و عیش اش را تباه می سازد و جهان را پیش چشمان شب پرست دشمن تیره و تار می کند. امام می سراید:

ـ بر بلندای کوهسارها شب را به صبح آوردند، در حالی که مردان نیرومند از آنان نگهبانی می کردند، ولی کوه های بلند هم به آنان کمکی نکرد.

ـ سرانجام پس از دوران شکوه و عزت از جایگاه های خویش به زیر کشیده شده و در گودال های قبر افتادند و در چه جای بد و ناپسندی منزل گرفتند.

ـ پس از آن که به خاک سپرده شدند و فریادگری فریاد برآورد: کجاست آن دستبندها، تاج ها و زیور آلات و آن لباس های فاخرتان؟

ـ کجاست آن چهره های ناز پرورده و پرده نشین تان؟

ـ قبرهاشان به جای آنها ندا در می دهد: بر آن چهره های ناز پرورده اکنون کرم ها می خزند.

ـ چه بسیار خوردند و آشامیدند، ولی اکنون پس از آن همه شکم بارگی ها، خود، خوراک کرم ها می شوند.

مستی از سر متوکل پرید. جام شراب از دستش به زمین افتاد. تلوتلوخوران از ترس فریاد می کشید. حاضران می گریستند و متوکل، سخت حیران و وحشت زده، آن قدر گریست که ریشش خیس شد و دستور داد بزم بر هم خورده را برچینند.(13)

6. مهربانی

امام بسیار مهربان بود و همواره در رفع مشکلات اطرافیان تلاش می کرد و حتی گاه خودرا به مشقّت می انداخت. آن هم در دورانی که شدت سخت گیری های حکومت بر شیعیان به اوج خود رسیده بود. «محمد بن علی» از «زید بن علی» روایت می کند: «من به سختی بیمار شدم و شبانه، پزشکی برای درمان من آوردند. او نیز دارویی برایم تجویز کرد. فردای آن روز هر چه گشتند، نتوانستند آن دارو را بیابند. پزشک دوباره برای مداوای من آمد و دید حالم وخیم تر شده است، ولی چون دید دارو را به دست نیاورده ام، ناامیدانه از خانه ام بیرون رفت.

اندکی بعد فرستاده امام هادی(ع) به خانه ام آمد. او کیسه ای در دست داشت که همان دارو در آن بود. آن را به من داد و گفت:

ابوالحسن به تو سلام رساند و این دارو را به من داد تا برایت بیاورم. او فرمود: آن را چند روز بخور تا حالت بهبود یابد.

دارو را از دست او گرفتم و خوردم و چندی بعد به کلی بهبود یافتم».(14)

7. احترام به اهل دانش

امام، به مردم به ویژه دانشمندان و اهل علم احترام فراوان می گذاشت. در تاریخ آمده است: روزی امام در مجلسی نشسته بودند و جمعی از بنی هاشم، علویان و دیگر مردم نیز در آن مجلس حضور داشتند که دانشمندی از شیعیان وارد شد. او در مناظره ای اعتقادی و کلامی، تعدادی از ناصبیان و دشمنان اهل بیت: را مجاب و رسوا ساخته بود. به محض ورود این شخص به مجلس، امام از جای خود برخاست و به

نشانه احترام به سویش رفت و او را نزد خود در بالای مجلس نشانید و با او مشغول صحبت شد. برخی از حاضران از این رفتار امام ناراحت شده و اعتراض کردند. امام در پاسخ آنان فرمود: اگر با قرآن داوری کنم، راضی می شوید؟ گفتند: آری. امام تلاوت فرمود: (ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که به شما گفته شد: در مجلس جا برای دیگران باز نمایید، باز کنید. تا خداوند [رحمتش را [برایتان گسترده سازد. و چون گفته شد برخیزید، برخیزید تا خداوند به مراتبی [منزلت [مؤمنانتان و کسانی را که علم یافته اند بالا برد)(15) و نیز فرموده است: (آیا کسانی که دانشمند هستند با آنان که نیستند برابرند؟)(16) خداوند مؤمن دانشمند را بر مؤمن غیر دانشمند مقدم داشته، همچنان که مؤمن را بر غیر مؤمن برتری داده است. آیا به راستی آنکه می داند و آنکه نمی داند، مساوی است؟ پس چرا انکار و اعتراض می کنید؟ خدا به این مؤمن دانشمند برتری داده است. شرف مرد به دانش اوست، نه به نسب و خویشاوندی اش. او نیز با دلایلی محکم که خدا به او آموخته، دشمنان ما را شکست داده است.(17)

8 . بخشش

بخشندگی با خون و گوشت اهل بیت: آمیخته بود. آنان همواره با بخشش های خود، دیگران را به شگفتی وا می داشتند. گاه آن قدر می بخشیدند که رفتارشان در شمار معجزه به شمار می آمد، تا آنجا که در این مقام در توصیف حضرت هادی(ع) می گفتند: «انفاق امام هادی(ع) به قدری بود که جز پادشاهان کسی توانایی انجام آن را نداشت و مقدار بخشش های ایشان تا آن زمان از کسی دیده نشده بود و در جغرافیای اندیشه ها نمی گنجید».(18)

اسحاق جلاب می گوید: «برای ابوالحسن(ع) گوسفندان بسیاری خریدم. سپس مرا خواست و از منزلش مرا به جایی برد که بلد نبودم و فرمود تا تمامی این گوسفندان را میان افرادی که خود دستور داده بود، پخش کنم».(19)

بی آنکه دیگران متوجه شوند، آنان را از نسیم بخشندگی خود می نواخت و مورد تفقد

قرار می داد. گوسفندانی را می خرید، با دست خود ذبح و بین نیازمندان توزیع می کرد.(20) گاه نیز در حد توان خود و به همان اندازه ای که شخص در خواست کرده بود، به آنان بخشش می کرد. «ابو هاشم جعفری» می گوید: «در تنگنای مالی بسیاری گرفتار آمده بودم تا آنجا که تصمیم گرفتم برای درخواست کمک نزد امام هادی(ع) بروم. هنگامی که خدمت امام رسیدم، پیش از آنکه سخنی بگویم، فرمود: ای اباهاشم! کدام یک از نعمت های خدا را می خواهی شکر کنی؛ ایمانی که به تو داده که به وسیله آن بدن خود را از آتش دوزخ دور سازی و یا سلامتی و عافیتی که به تو ارزانی داشته که از آن در راه عبادت و بندگی خدا بهره بری، یا از آن قناعتی که به شما هدیه کرده تا در پی آن، از درخواست از مردم بی نیازتان کند؟

ای ابا هاشم! علّت آنکه من سخن آغاز کردم، آن است که گمان کردم می خواهی از برخی مشکلات خود شکایت کنی. دستور داده ام دویست دینار طلا به شما بدهند که با آن مشقت را بر طرف سازی. آن را بگیر و به همان مقدار بسنده کن».(21)

9. سخت کوشی

امام علی النقی(ع) پیشوای بزرگ شیعیان و بزرگ خاندان هاشم بود. درآمدهای اسلامی همه به دست او می رسید و می توانست از آن بهره مند شود؛ چرا که حق او بود، ولی به سان پدران خود دوست داشت از حاصل دسترنج خود بهره گیرد و نیازهای زندگی اش را با زحمت خود فراهم آورد. «علی بن حمزه» می گوید: «ابوالحسن(ع) را دیدم که به سختی مشغول کشاورزی است؛ به گونه ای که عرق از سر و رویش جاری است. از ایشان پرسیدم: فدایت شوم! کارگران شما کجایند [که شما این گونه خود را به زحمت انداخته اید]؟

در پاسخ فرمود: ای علی بن حمزه! آن کس که از من و پدرم برتر بود، با بیل زدن در زمین خود روزگار می گذراند. دوباره عرض کردم: منظورتان کیست؟ فرمود: رسول خدا، امیرمؤمنان و همه پدران و خاندانم خودشان کار می کردند. کشاورزی ازجمله کارهای پیامبران، فرستادگان، جانشینان آنها و شایستگان درگاه الهی است».(22)

10. بردباری

شکیبایی از برجسته ترین صفات مردان بزرگ الهی است؛ زیرا برخوردهای آنان با مردم نادان بیشتر از همه است و آنان برای هدایت شان باید صبر پیشه سازند تا این گونه دروازه ای از رستگاری را به رویشان بگشایند.

«بریحه عباسی»، گماشته دستگاه حکومتی و امام جماعت دو شهر مکه و مدینه بود. او از امام هادی(ع) نزد متوکل سخن چینی و سعایت کرد و برای او نگاشت: «اگر مکه و مدینه را می خواهی، علی بن محمد(ع) را از این دو شهر دور ساز؛ زیرا مردم را به سوی خود فرا خوانده و گروه بسیاری نیز به او گرایش یافته و از او پیروی می کنند».

در اثر سعایت های بریحه، متوکل امام را از جوار پر فیض و ملکوتی رسول خدا(ص) تبعید کرد و ایشان را به سامرا فرستاد. در طول این مسیر، بریحه نیز با ایشان همراه شد.

در بین راه رو به امام کرد و گفت: «تو خود بهتر می دانی که من عامل تبعید تو بودم. سوگندهای محکم و استوار خورده ام که چنانچه شکایت مرا نزد امیرالمؤمنین (متوکل) و یا حتی یکی از درباریان و فرزندان او کنی، تمامی درختانت را در مدینه به آتش کشم و خدمت کارانت را بکشم و چشمه ها و قنات های مزرعه ات را ویران سازم. بدان که در تصمیم خود مصمم خواهم بود». امام(ع) با چهره ای

گشاده در پاسخ بریحه فرمود: «نزدیک ترین راه برای شکایت از تو، این بود که دیشب شکایت تو را به درگاه خدا عرضه کنم و من شکایتی را که نزد خدا کرده ام، نزد غیر خدا و پیش بندگانش عرضه نخواهم کرد».

بریحه که رأفت و بردباری امام را در مقابل سعایت ها و موضع زشتی که در برابر امام گرفته بود دید، به دست و پای حضرت افتاد و با تضرع و زاری از امام درخواست بخشش کرد. امام نیز با بزرگواری تمام فرمود: «تو را بخشیدم!»(23)

11. شکوه و هیبت

از آنجا که امام معصوم، کانون تجلی قدرت و عظمت پروردگار و معدن اسرار الهی و قطب عالم امکان است، قداست معنوی و شکوه و وقار بسیار دارد. در زیارت جامعه کبیره از زبان امام هادی(ع) می خوانیم:

«هر بزرگ و صاحب شرافتی در برابر بزرگواری شما و شرافتتان سر فرود آورده و هر خود بزرگ بینی به اطاعت شما گردن نهاده است. هر زورگویی در برابر برتری شما فروتن شده و همه چیز در برابر شما خوار و ذلیل است».(24)

«محمد بن حسن اشتر» می گوید: «من همراه پدرم، بیرون کاخ متوکل با جمعی از علویان، عباسیان و جعفریان ایستاده بودیم که امام هادی(ع) آمد. تمام مردم برای ادای احترام و بزرگداشت ایشان از مرکب های خود پایین آمدند و صبر کردند تا ایشان وارد کاخ شود. پس از آن، برخی زبان به گلایه گشودند و گفتند: چرا ما باید به این پسر بچه احترام بگذاریم و از مرکب هایمان به احترامش پیاده شویم؟ نه شرافت او از ما بیشتر است و نه بزرگ سال تر از ماست. به خدا سوگند که وقتی بیرون آمد، دیگر از مرکب هایمان پیاده نمی شویم.

ابو هاشم جعفری در رد سخن آنها گفت: به خدا سوگند که همگی شما با خواری و خفت پیاده خواهید شد. پس از مدتی، امام از کاخ متوکل بیرون آمد. صدای تکبیر و تهلیل مردم به آسمان برخاست و همگی مردم، حتی آنان که گله مند بودند، از اسب هایشان پیاده شدند. آن گاه ابو هاشم رو به آنان کرد و گفت: شما که گفتید به او احترام نمی گذارید

و سوگند یاد کردید که از مرکب هایتان پیاده نمی شوید؟! آنها که نتوانسته بودند هیبت و جلال امام را نادیده انگارند، سرافکنده پاسخ دادند: به خدا سوگند، بی اختیار از مرکب پیاده شدیم».(25)

پی نوشت ها:

1. مناقب آل ابی طالب، ابو جعفر محمد بن علی ابن شهر آشوب السروی المازندرانی، بیروت، دار الاضواء، بی تا، ج 4، ص 401.

2. فصول المهمة فی معرفة الائمة، ابن صباغ مالکی، بیروت، دارالاضواء، 1409 ق، ج 2، ص 268.

3. ائمتنا، علی محمد علی دخیلّ، بیروت، دار مکتبة الامام الرضا، چاپ ششم، 1402 ق، ج 2، ص (ع)21.

4. همان، ص 257.

5. همان، ص 217 ؛ اصول کافی، محمد بن یعقوب الکلینی، تهران، مکتبة الصدوق، 1381 ق، ج 1، ص 502؛ بحار الانوار، محمد باقر المجلسی، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1403 ق، ج 50، ص 211.

6. الفصول المهمة، ص 267.

7. دلائل الامامة، محمد بن جریر بن رستم الطبری، نجف، منشورات المطبعة الحیدریة، 1369 ق، ص 219 ؛ اصول کافی، ج 1، ص 230 ؛ مناقب آل ابی طالب، ج 4 ص 406.

8. بحار الانوار، ج 50، ص 130.

9. دلائل الامامة، ص 221.

10. سفینة البحار، شیخ عباس قمی، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بی جا، ج 2، ص 240.

11.او وزیر معتصم و واثق بود که مخالفان را در تنوری می انداخت که کف آن میخ های آهنی بزرگی قرارداشت. مردم به شدت از او متنفر بودند. متوکل بعد از به قدرت رسیدن او را در همان تنور انداخت. علی بن الحسین المسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، برگردان: ابوالقاسم پاینده، تهران،انتشارات علمی و فرهنگی، 0(ع)13، چاپ چهارم، ج 2، ص 489.

12. الارشاد، محمد بن محمد بن النعمان المفید، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378 ش، ج 2، ص 424؛ کشف الغمة فی معرفة الائمه، علی بن عیسی الاربلی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، بی تا، ج 3، ص 236.

13. تذکرة الخواص، ابن الجوزی، تهران، مکتبة النینوی الحدیثه، ص 361 ؛ بحار الانوار، ج 50، ص 211.

14. الارشاد، ج 2، ص 433.

15. مجادلة: 11.

16. زمر: 9

17. الإحتجاج، احمد بن علی بن ابی طالب الطبرسی، قم، انتشارات اسوه، 1416، چاپ دوم، ج 2، ص309.

18. مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 409.

19. اصول کافی، ج 1، ص 498.

20. اعیان الشیعة، سید محسن امین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بی تا، ج 2، ص 37.

21. بحار الانوار، ج 50، ص 129.

22. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، بیروت، دارالصعب، بی تا، ج 3، ص 216.

23. اثبات الوصیة، علی بن الحسین المسعودی، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، 1343 ش، ص 196.

24. مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، قم، انتشارات اسوه، 1379 ش، چاپ چهارم، زیارت جامعه کبیره.

25. حیاة الامام علی الهادی(ع)، باقر شریف قرشی، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، 1402 ق، ص 24.

منبع: سایت حوزه نت

تحلیل حیات سیاسی و دوره 34ساله امامت امام هادی علیه السلام

 بخش خبری مناسبت های مدهبی شهادت اهل بیت ع

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

تحلیل حیات سیاسی و دوره 34ساله امامت امام هادی علیه السلام

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| «تحلیل حیات سیاسی و دوره 34ساله امامت امام هادی علیه السلام»

نگارنده: «مبلغ نخبه و استاد حوزه های علمیه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»

*******

سوم رجب المرجب که مقارن با سالروز شهادت امام هادی علیه السلام است فرصت و توفیقی است که دلدادگان و عاشقان آن حضرت بخشی از وقتشان را به مطالعه زندگانی آن امام همام اختصاص دهند،تحلیل همه جانبه از 34سال امامت و حیات سیاسی آن حضرت که همزمان با حاکمیت شش خلیفه مستبد عباسی واقع شده بود درصورتی امکان پذیر می شود که به چند پرسش مهم وکلیدی در این راستا پاسخ داده شود؛

1-((راز تبعیدی امام هادی علیه السلام))

نخستین پرسش این است امام هادی علیه السلام در سیزده سال((220 تا233ق)) از دروه امامتش در مدینه چه فعالیت و مواضعی داشته اند که متوکل عباسی را واداشته است آن حضرت را از مدینه به سامرا تبعید کنند و در قرارگاه نظامی تحت نظر قرار دهند؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت: امام هادی علیه السلام که در سن هشت سالگی به امامت رسیدند تا که بییست و دو سالگی در این دروه سیزده ساله امامتش در مدینه چند موضع مهم را در برابر خلفاء عباسی اتخاذ کردند.

نخستین موضع سیاسی امام هادی علیه السلام ((موضع حکیمانه و محاسبه گرانه)) در برابر خلفاء مستبد عباسی بود، چرا که امام هادی(ع) از سن هشت سالگی تا چهل و چهارسالگی (۲۲۰ق-۲۵۴ق)، امامت شیعیان را بر عهده داشت و در این مدت چند خلیفه عباسی بر سر کار آمدند؛ آغاز امامت او با خلافت معتصم، و پایان آن در دوره خلافت معتز بوده است. 

ابن شهر آشوب، پایان عمر امام هادی(ع) را در زمان خلافت معتمد عباسی دانسته است، امام دهم شیعیان، ۷ سال از امامت خود را در دوره خلافت معتصم عباسی سپری کرد. همچنین حدود پنج سال از دوران امامت امام دهم، با خلافت واثق، چهارده سال با خلافت متوکل، شش ماه با خلافت مستنصر، دو سال و نه ماه با خلافت مستعین و هشت سال و اندی با خلافت معتز همزمان بوده است که امام هادی علیه السلام از سال تا که مقارن با خلافت معتصم، واثق و متوکل بوده است در مدت حضورش در مدینه با تدبیر ویژه خود در مقام تثبیت موقعیت امامت و متشکل ساختن شیعیان برآمد و توانست با استفاده از موقعیت و فرصت و پنهان از دید جاسوسان و مامورین امنیتی تفکر و اندیشه ولایی را در شیعیان نهادینه کند.((مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۹۷؛ طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۱۰۹ طبرسی، ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۱ ج۴، ص۴۰۱.)) 

دومین موضع سیاسی امام هادی علیه السلام در این دور سیزده ساله ((کادر سازی وتربیت شاگردان )) است، بنا بر اظهار شیخ طوسی، تعداد شاگردان امام هادی (ع) بالغ بر 185 نفر بوده است که در میان آنان چهره های برجسته علمی و فقهی فراوانی نیز دیده می شود که تألیفات گوناگونی داشتند. در این جا به چند نفر از شاگردان آن حضرت اشاره می کنیم:

1 - ایوب بن نوح: مردی امین و مورد وثوق بود و در عبادت و تقوا رتبه والایی داشت؛ چندان که دانشمندان رجال او را در زمره بندگان صالح خدا شمرده اند. او وکیل امام هادی و امام عسکری (علیهما السلام) بود. ایوب به هنگام وفات فقط 150 دینار از خود به جای گذاشت، در حالی که مردم گمان می کردند او پول زیادی دارد.

2 - حسن بن راشد: وی از اصحاب امام جواد (ع) و امام هادی (ع) شمرده می شود و نزد آن دو بزرگوار، منزلت و مقام والایی داشت. شیخ مفید او را در زمره فقیهان برجسته و شخصیت های طراز اول دانسته که احکام حلال و حرام از آن ها گرفته می شد و راهی برای مذمت و طعن آنان وجود نداشت.

3 - حسن بن علی ناصر: شیخ طوسی او را از اصحاب امام هادی (ع) شمرده است. وی پدر جد سیدمرتضی از سوی مادر است. سیدمرتضی در وصف او می گوید: «مقام و برتری او در دانش و پارسایی و فقه، روشن تر از خورشید درخشان است. او بود که اسلام را در دیلم نشر داد؛ به گونه ای که مردم آن سامان به وسیله او از گمراهی به هدایت راه یافتند و با دعای او به حق بازگشتند. صفات پسندیده و اخلاق نیکوی او بیش از آن است که شمرده شود و روشن تر از آن است که پنهان بماند.»

4 - عبدالعظیم حسنی: وی که نسب شریفش با چهار واسطه به امام حسن مجتبی (ع) می رسد، بر اساس نوشته شیخ طوسی از یاران امام هادی (ع) و امام عسکری (ع) است. عبدالعظیم، مردی پارسا، وارسته، دانشمند، فقیه و مورد اعتماد و وثوق امام دهم بود. ابو حمّاد رازی می گوید: «در سامرّا بر امام هادی (ع) وارد شدم و درباره مسائلی از حلال و حرام از آن حضرت پرسیدم. ایشان فرمود: ای حمّاد! هرگاه مشکلی در امر دین، برایت پیش آمد، از عبدالعظیم حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان.»

5 - عثمان بن سعید: وی در سن جوانی و در حالی که یازده سال از عمرش می گذشت، افتخار شاگردی امام را پیدا کرد. امام هادی (ع) در مورد او به احمد بن اسحاق قمی فرمود: «عثمان بن سعید، ثقه و امین من است، هر چه به شما بگوید از سوی من گفته و هر چه به شما القا کند از ناحیه من القا کرده است:(( معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 260 - 262، ج 4، ص 324، ج 5، ص 28.، ج 10، ص 48 - 49، رجال طوسی، ص 420.))

سومین موضع امام هادی علیه السلام برخورد ((با غالیان و افراط گرایان)) بود، چرا که غالیان در زمان امامت امام هادی علیه السلام به دلیل جهل و بدفهمی و یا به تحریک عباسیان باور غلو آمیز به امام هادی داشتند و بسیار فعال بودند آنان خود را از اصحاب و نزدیکان حضرت هادی معرفی می‌کردند و مطالبی را به امامان شیعه از جمله امام هادی نسبت می‌دادند که بر اساس نامه احمد بن محمد بن عیسی به امام هادی دل‌ها از شنیدن آنها مشمئز می‌شد و از طرفی چون به ائمه منسوب می‌شد، جرأت انکار و رد آنها را هم نداشتند. به عنوان نمونه منظور از صلاة را در آیه إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنکَرِ‌ (سوره عنکبوت، آیه۱۴۵)،یا آیه (وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ (سوره عنکبوت، آیه۴۵)اشاره به شخصی می‌دانستندنه رکوع و سجده هم‌چنان که منظور از زکات را فردی مشخص می‌دانستند نه پرداخت مال. همچنین برخی از واجبات و محرمات دیگر را نیز تأویل می‌کردند. امام هادی در پاسخ احمد بن محمد نوشت که این گونه تأویلات از دین ما نیست؛ از آن پرهیز کنید.فتح بن یزید جرجانی بر این باور بود که خوردن و آشامیدن با مقام امامت سازگار نیست و امامان نیازی به خوردن و آشامیدن ندارند، امام هادی در پاسخ او به خوردن و آشامیدن پیامبران و راه رفتن آنان در بازار استناد کرد و فرمود: «هر جسمی چنین است جز خدا، که جسم را جسمیت بخشیده است».

امام دهم شیعیان، در پاسخ به نامه سهل بن زیاد، از غلو علی بن حسکه خبر داده بودند، وابستگی علی بن حَسَکه به اهل بیت را رد کرد، سخنان او را باطل شمرد و از شیعیان خواست از او دوری کنند و حکم قتلش را نیز صادر کرد. بر اساس این نامه، علی بن حسکه به الوهیت امام هادی معتقد بود و خود را باب و پیامبر از جانب او معرفی می‌کردامام هادی غالیانی همچون محمد بن نصیر نمیری رئیس فرقه نصیریه حسن بن محمد معروف به ابن بابا و فارس بن حاتم قزوینی را نیز لعن کرده است:. (رجال الکشی، ، ص۵۱۷. ص۵۱۸-۵۱۹.، ص ۵۲۰. ص۵۲۰. ص۵۲۳.کشف الغمه، ج۲، ص۳۳۸، فرق الشیعه، ۱۳۶۱ش، ص۱۳۶، حیات فکری -سیاسی امامان شیعه، ص۶۴۹، مسند الامام الهادی، ص۳۲۳.))

چهارمین موضع امام علیه السلام تاسیس ((شبکه وکالتی)) بوده است، چرا که سخت گیری خلفای عباسی نسبت به شیعیان و امامان معصوم (ع) و به شهادت رساندن آنان، موجب شد تا ائمه (ع) با در پیش گرفتن راهبرد تقیه به سازماندهی پیروان مکتب اهل بیت(ع) به عنوان یک جریان اصیل اسلامی و ادامه دهنده سنت نبوی بپردازند و شبکه وکالت را برای حفظ اسرار جریان امامت و پیشبرد اهداف مورد نظرشکل دهند. 

این عوامل سبب شد تا امام صادق (ع) نهادی را بنیان نهند که نیروسازی امام باقر(ع) را در عرصه عمل و عینیت، تحقق می بخشید. این نهاد که در زمان امام هادی علیه السلام، با عناوینی چون شبکه وکلا و نمایندگان امام(ع) نامیده شد، به طور نظام مند و منسجم با شیعیان در اقصی نقاط جهان اسلام ارتباط داشت و همچون یک دولت، اداره مذهبی –سیاسی پیروان مکتب اهل بیت(ع) را برعهده گرفت.
این شبکه ارتباطی که از زمان امام صادق(ع) یعنی از نیمه دوم عصر امامت شکل گرفت بوده بود، به تدریج دارای نظم و هماهنگی بیشتری شد تا جایی که در عصر امام هادی (ع) و سپس در زمان امام عسکری (ع) و به دنبال آن، در دوره غیبت صغری به اوج انسجام خود رسید و اغلب مناطق شیعه نشین را دربر گرفت.

کارکردهای شبکه وکالت
این شبکه اگر چه برای گردآوری وجوه شرعی (خمس، زکات و نذور) شیعیان ایجاد شد اما افزون بر آن، نقش ارشادی در معرفی امامان معصومی داشت که تازه مسئولیت امامت را به عهده می گرفتند. تحویل نامه های مربوط به سوال های شرعی و برطرف کردن اختلافات شیعیان از جمله کارکردهای شبکه وکالت بود. 

رتق و فتق امور جامعه شیعیان نیز از جمله اهداف مهم این شبکه به شمار می آمد و حیات سیاسی اجتماعی شیعه را با وجود دشمنی ها و کینه توزی های فراوان دستگاه خلافت میسر می کرد ساختار شبکه وکالت به این نحو بود که امام معصوم(ع) در جایگاه رهبری سازمان قرارداشتند و وکلای برجسته یا سر وکیل برعملکرد وکلای نواحی مختلف نظارت می کردند. هر منطقه یا ناحیه به تناسب تعداد شیعیان، وکیل داشت و گاه منطقه ای به چند ناحیه تقسیم می شد و هر ناحیه به طور مجزا دارای یک وکیل بود. تعیین جانشین برای وکلای متوفی، نظارت بر عملکرد و تعیین قلمرو فعالیت هر یک از وکلا، حسابرسی از وکلای فاسد و آگاه کردن شیعیان از وکلای دروغین و تأمین مالی وکلا، بر عهده امام معصوم (ع) به عنوان رهبرسازمان و شبکه وکالت بود.

نمایندگان شبکه وکالت به دو صورت حضوری و مستقیم و نیز مکاتبه ای با امام معصوم (ع) ارتباط داشتند. در دوره هایی که امام معصوم (ع) زندانی می شدند یا در حصر به سر می بردند و اختناق زیادی بر شیعه حکمفرما بود، این ارتباط بیشتربه شکل مکاتبه ای و غیرمستقیم برقرارمی شد. چنان که در دوره امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) که در منطقه ای نظامی، محصور بودند، نمایندگان از طریق نامه نگاری، با امام(ع) در ارتباط بودند و نیازهای شیعیان را به آن حضرت منتقل و دستورات امام(ع) را دریافت می کردند. 

در چنین اوضاعی امام (ع)، پیک مخصوصی داشتند که دستورات آن حضرت را به نمایندگان می رساند. به دلیل همین کارکرد ارتباطی منظم و منسجم شبکه وکالت، هر زمان که امام معصوم(ع) در حصر قرارداشت، این شبکه با فعال تر شدن، حساسیت ها را نسبت به امام (ع) کاهش می داد و خلأ در دسترس نبودن امام (ع) را تا حدی برطرف می کرد؛ چنان که در دوره امام کاظم(ع)، امام هادی (ع) و امام عسکری(ع) شاهد حضور فعال تر و گسترده تر شبکه وکالت هستیم .علاوه بر این، موسم حج زمانی بود که ائمه (ع) با وکلا و نمایندگان خود به طور مستقیم دیدار می کردند و به نیازها و سوال های شرعی شیعیان پاسخ می دادند و سفارش های لازم را به آنان منتقل می کردند.

با وجود برخی خطرات از ناحیه مدعیان و خائنان، شبکه وکالت تامین کننده اهداف ائمه(ع) از تشکیل آن بود؛ به همین دلیل هم در این راه برخی از وکلا دستگیر، زندانی و شهید شدند. این شبکه، شیعیان را برای مواجهه با عصر غیبت آماده می کرد و نواب اربعه در دوره غیبت صغری، بخشی از همین شبکه وکالت به شمار می آمدند که با آغاز دوران غیبت کبری، فقها به عنوان نایبان عام امام عصر(عج)، عهده دار سرپرستی جامعه شیعی شدند. شبکه وکالت در عصر امام هادی(ع)چنان که اشاره شد، شبکه وکالت در عصرامام هادی(ع)، گسترش بیشتری پیدا کرد. در کتاب های رجالی و حدیثی، افراد متعددی به عنوان وکیل امام هادی(ع) معرفی شده اند که از جمله آن ها ((عثمان بن سعید عمری، ایوب بن نوح، علی بن مهزیار)) می باشند. (تنقیح المقال، ج 1،ص271،اختیار معرفة الرجال، ص510، تحلیل جامع زندگانی دویست وپنجاه ساله ائمه اطهار علیهم السلام، ص252، 25))

پنجمین موضع سیاسی امام هادی علیه السلام ((جریان سازی مقام ولایت)) در قالب ((زیارت جامعه کبیره)) است، زیارتنامه ای که از نظر چینش واژگان و کلمات و همچنین آرایش لفظی، و فصاحت و بلاغت و نیز محتوای آنچنان دقیق و معجزه گونه انشاء شده است که نه تنها مرامنامه شیعیان محسوب می شود، و جایگاه و منزلت عرشی و قدسی ائمه علیهم السلام از زبان معرفی و شناسانده شده است بلکه مرامنامه ای است که شیعیان راه را گم نکنند از همین رو در آغاز زیارتنامه جامعه قریب به بیست خصوصیت عرشی آمده است که:

((والسَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ، وَمَهْبِطَ الْوَحْیِ، وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِ، وَخُزَّانَ الْعِلْمِ، وَمُنْتَهَى الْحِلْمِ، وَأُصُولَ الْکَرَمِ، وَقادَةَ الْأُمَمِ، وَأَوْلِیاءَ النِّعَمِ، وَعَناصِرَ الْأَبْرارِ، وَدَعائِمَ الْأَخْیارِ، وَساسَةَ الْعِبادِ، وَأَرْکانَ الْبِلادِ، وَأَبْوابَ الْإِیمانِ، وَأُمَناءَ الرَّحْمٰنِ، وَسُلالَةَ النَّبِیِّینَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِینَ، وَعِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ الْعالَمِینَ، وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَکاتُهُ:سلام بر شما ای اهل‌بیت نبوّت و جایگاه رسالت و عرصه رفت‌وآمد فرشتگان و مرکز فرود آمدن وحی و معدن رحمت و خزانه‌داران دانش و نهایت بردباری و ریشه‌های کرم و رهبران امّت‌ها و سرپرستان نعمت‌ها و بنیادهای نیکان و استوانه‌های خوبان و رهبران سیاسی بندگان و پایه‌های کشورها و درهای ایمان و امینان خدای رحمان و چکیده پیامبران و برگزیده رسولان و عترت بهترین گزیده پروردگار جهانیان و رحمت و برکات خدا بر آنان باد.))

و همچنین رمز سعادت وشقاوت دنیوی واخر ی را به اتصال وارتباط وعدم اتصال جامعه وامت اسلامی به اهل بیت علیهم السلام دانسته شده است ازهمین رو امام‌ هادی علیه السلام اینگونه زیارتنامه را در فراز بعدی انشاء می کنند:((سَعَدَ مَنْ والاکُمْ، وَهَلَکَ مَنْ عاداکُمْ، وَخابَ مَنْ جَحَدَکُمْ، وَضَلَّ مَنْ فارَقَکُمْ، وَفازَ مَنْ تَمَسَّکَ بِکُمْ، وأَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَیْکُمْ، وَسَلِمَ مَنْ صَدَّقَکُمْ، وَهُدِیَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ، مَنِ اتَّبَعَکُمْ فَالْجَنَّةُ مَأْواهُ، وَمَنْ خالَفَکُمْ فَالنَّارُ مَثْواهُ، وَمَنْ جَحَدَکُمْ کافِرٌ، وَمَنْ حارَبَکُمْ مُشْرِکٌ، وَمَنْ رَدَّ عَلَیْکُمْ فِی أَسْفَلِ دَرَکٍ مِنَ الْجَحِیمِ؛هرکه شما را دوست داشت، خوشبخت شد و هرکه شما را دشمن داشت به هلاکت رسید و هر که شما را انکار کرد زیانکار شد و هرکه از شما جدایی نمود گمراه گشت، هرکه به شما تمسّک جست به رستگاری رسید و هرکه به شما پناه آورد ایمنی یافت، کسی که شما را تصدیق نمود سالم ماند و هرکه به شما متوسل شد هدایت یافت، کسی که از شما پیروی کرد، بهشت جای اوست و هرکه با شما مخالفت ورزید، آتش جایگاه اوست، هرکه منکر شما شد کافر است و هر که با شما جنگید مشرک است و هر که شما را ردّ کرد، در پست‌ترین جایگاه از دوزخ است:بحار، ج102، ص245، ج99، ص144)) 

این مواضع سنجیده ودقیق موجب موقعیت و محبوبیتى برای امام هادی دربین مردم شد، دولتمردان عباسى، به شدت از این وضع احساس خطر مى کردند.ازهمین روبُرَیحه عباسى، یا عبدالله بن محمد در نامه اى به متوکل نوشت: «اگر تسلط بر حرمین شریفین را مى خواهى، "على بن محمد" را از این شهر بیرون کن؛ زیرا او مردم را به سوى خود فراخوانده و عده بسیارى نیز دعوتش را پذیرفته اند،)) وپس ازاین نامه متوکل تصمیم به تبعید امام ازمدینه به سامرا گرفت (بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۰۹، الارشاد، ج ۲، ص ۴۳۵))

*******

2-((راز شهادت امام هادی علیه السلام)) 

پرسش دوم این است چرا بااینکه امام هادی علیه السلام در قرارگاه نظامی تحت بازداشت وتحت نظر مامورین امنیتی بودند وظاهرا خطری خلفاء عباسی را تهدید نمی کرد متوکل عباسی حذف فیزیکی امام علیه السلام را دردستور کار قرار می دهد معتز ومعتد آن حذف فیزیکی را عملیاتی کرده وان حضرت را به شهادت رساندند؟ درپاسخ به این پرسش باید گفت: شهادت امام هادی علیه السلام چند علت داشت

نخستین علت ((احساس حقارت وحسادت )) خلفاء عباسی به امام علیه السلام بوده است، متوکل بااو دن امام علیه السلام در مقام آن بوده است که امام علیه السلام را ازچشم دیگران ساقط کند نه تنها تبعیدی امام به سامرا چنین نتیجه ای نداد بلکه عظمت، نورانیت وقدرت ولایی حضرت بیشتر متبلور شد تاجایی که اگرتادیروز دوستان بااین عظمت انس واعتراف وباور داشتند با آمدن به سامرا کاخ نشینان عباسی تحت تاثیر نفوذ اما م قرار گرفتند، چراکه درگزارش آمده است :

((یک بار از امام هادی(ع) سعایت کردند که در منزلش، اسلحه، نوشته‌ها و برخی اموال وجود دارد که شیعیان قم فرستاده‌اند و حضرت در فکر به دست گرفتن زمام امور است. متوکل گروهی از نظامیان ترک را مأمور کرد تا شبانه خانه حضرت را تفتیش و او را دستگیر کنند و نزد وی آورند. ترکان نیمه‌های شب به محل اقامت ابوالحسن ثالث هجوم بردند. آنان مشاهده کردند امام در اتاقی رو به قبله نشسته؛ در حالی که جامه‌ای پشمی بر تن دارد و زمین با شن مفروش است و آن حضرت به عبادت خداوند و تلاوت قرآن مشغول است. منزل را تفتیش کردند، ولی چیزی نیافتند. سپس امام را در همان وضع دستگیر کردند و نزد متوکل بردند. 

این بار هم نقشه خلیفه با شکست مواجه شد. آن گاه امام را با احترام در کنار خویش نشانید و جام شرابی را به حضرت تعارف کرد. امام فرمود: معذورم بدار که هیچ گاه و هرگز گوشت و خونم به آن آلوده نشده است. سپس متوکل از حضرت خواست تا شعری بخواند. امام سرود‌ه‌هایی بسیار عبرت انگیز خواند؛ چنان که مجلس بزم خلیفه را دگرگون ساخت. تأثیر کلام آن وجود معنوی چنان بود که متوکل را به شدت متأثر کرد و او دستور داد بساط شراب را برچینند. سپس فرمان داد تا چهارهزار درهم به امام دهند و ایشان را با احترام به منزل بازگردانند.[مورج الذهب، ج2، ص502 ـ 503.)) 

وهمچنین درگزارش دیگر آمده است:

((متوکل در اثر دملی که درآورد بیمار شد و نزدیک به مرگ رسید، کسی جرات نداشت که آهن به بدن او برساند [، و آن را عمل کند]، مادر متوکل نذر کرد: اگر او بهبودی یافت، از دارایی خود اموال بسیاری برای امام هادی علیه‏السلام بفرستد. فتح بن خاقان [وزیر و نویسنده متوکل،] به متوکل گفت: ای کاش نزد این مرد [امام هادی علیه‏السلام]، می‏فرستادی و راه درمان را از او می‏خواستی، زیرا او راه معالجه‏ای را که سبب گشایش تو شود می‏داند، متوکل شخصی را نزد حضرت علیه‏السلام فرستاد، و او بیماریش را برای حضرت علیه‏السلام توضیح داد، سپس برگشت و گفت: دستور داد پشگل آویزان به پشم دنبه گوسفند را بگیرند، و با گلاب خمیر کنند و روی دمل بگذارند، چون این معالجه را به آن‏ها خبر داد همگی مسخره کردند. فتح گفت: سوگند به خدا که او به آنچه می‏گوید داناتر است، آن را آماده کردند و بر روی دمل گذاشتند، متوکل را خواب ربود و آرام گرفت، سپس سر باز کرد و هر چه [چرک و خون] داشت بیرون آمد، مژده بهبودی او را به مادرش دادند، او ده هزار دینار [در کیسه‏ای نهاد و] نزد حضرت علیه‏السلام فرستاد، و مهر خود را بر آن زد.
متوکل چون از بیماری بهبود یافت بطحائی علوی نزد او سخن چینی کرد که برای امام هادی علیه‏السلام پول و اسلحه می‏فرستند، و او به سعید دربان گفت: شبانه بر او حمله کن، و آنچه مال و سلاح نزد او می‏بینی بردار و نزد من بیاور.
ابراهیم بن محمد می‏گوید: سعید دربان به من گفت: شبانه به خانه حضرت علیه‏السلام هجوم بردم، و با نردبانی که همراه داشتم به پشت بام رفتم، سپس چند پله پایین آمدم، و در اثر تاریکی ندانستم چگونه به خانه راه یابم، ناگاه صدا زد: ای سعید! همانجا بایست تا برایت شمع بیاورند، چند لحظه بعد شمع آوردند، من پایین آمدم، و حضرت علیه‏السلام را دیدم که لباس و کلاه پشمی در بر دارد، و جانمازی حصیری در برابر اوست، یقین کردم نماز می‏خواند،
به من فرمود: اتاق‏ها در اختیار تو، من اتاق‏ها را تفتیش کردم و چیزی نیافتم، در اتاق خود حضرت علیه‏السلام، کیسه پر از پول مادر متوکل را دیدم که مهر او به آن خورده بود، و نیز کیسه سر به مهر دیگری، به من فرمود: جانماز را هم بررسی کن، چون آن را بلند کردم شمشیری ساده و در غلاف را دیدم، آن‏ها را برداشتم و نزد متوکل بردم، چون نگاهش به مهر مادرش افتاد، از پی او فرستاد، و او نزد متوکل آمد. یکی از خادمان ویژه به من خبر داد که مادر متوکل به او گفت: من در بیماری تو چون ناامید شدم نذر کردم: اگر خوب شدی از دارایی خود ده هزار دینار برای او بفرستم، آن را فرستادم، و این که روی کیسه است مهر من است متوکل کیسه دیگر را گشود دید در آن چهارصد دینار است، پس کیسه پول دیگری بر آن‏ها افزود و دستور داد تا همه را برای او ببرند، من کیسه‏های پول و شمشیر را به حضرت برگرداندم، و عرض کردم: سرورم! [این رفتارها] بر من ناگوار است، فرمود: «آنان که ستم کردند به زودی پی می‏برند که بازگشتشان به کجاست.
((الکافی 1: 499 ح 4، اعلام الوری 2: 119، الخرائج و الجرائح 2: 676 ح 8: الدعوات: 202 ح 555، المناقب لابن شهرآشوب 4: 415 مختصرا، کشف الغمة 2: 378، بحارالأنوار 50: 198 ح 10 و 62: 191 ح 2، مدینة المعاجز 7: 424 ح 6، مسند الامام الهادی علیه‏السلام: 33 ح 3.))

خلفاء عباسی، ازجمله متوکل که جز قلدری وخشونت چیزی برای عرضه کردن نداشتند وقتی دربرابر عظمت معنوی امام علیه السلام قرار می گرفتند آتش حسادت دروجودشان شعله ور می گردید وباهمه وجود خودرا دربرابر امام علیه السلام حقیر وناچیز می دیدند وبرایشان عظمت امام قابل تحمل نبود ازهمین رو اقدام به حذف فیزیکی امام علیه السلام گرفتند.

دومین علت شکست ((طرح تبعیدی)) است، به این معنا فلسفه تبعیدی امام علیه السلام ا زمدینه به سامراء وتحت حصر وبازداشت قراردادن آن حضرت ازآن جهت بود که رابطه امام علیه السلام باشیعیان ورابطه شیعیان باامام علیه‌ السلام را قطع کنند، ولی امام علیه السلام باتحت تاثیر قراردادن مامورین امنیتی وهمچنین بااستفاده ازشبکه وکالتی نه تنها رابطه اش قطع نشد بلکه نامه های شیعیان ونیز وجوهات ((خمس))، نیز ازراه دور ونیز به بازداشتگاه منتقل می شد وبه دست مبار کش می رسید ازهمین رو درگزارش آمده است :

((محمدبن داود قمی و محمد طلحی نقل می کنند: «اموالی از قم و مناطق اطراف آن که شامل وجوهات شرعی، هدایا و جواهرات بود، برای امام هادی (ع) حمل می کردیم. در راه، پیک امام رسید و به ما خبر داد که بازگردیم، زیرا موقعیت برای تحویل اموال مناسب نیست. ما بازگشتیم و آن چه را نزدمان بود، هم چنان نگه داشتیم. تا آن که پس از مدتی امام دستور داد اموال را بر شترانی که فرستاده بود، سوار کرده و آن ها را بدون ساربان به سوی آن حضرت روانه کنیم. ما اموال را به همین کیفیت حمل کرده و فرستادیم. بعد از مدتی که به حضور امام رسیدیم، فرمود: «به اموالی که فرستاده اید بنگرید!» دیدیم اموال به همان حال محفوظ است

محمد بن شرف می گوید: همراه امام هادی (ع) در مدینه راه می رفتیم. امام (ع) فرمود: آیا تو پسر شرف هستی؟ عرض کردم: آری. آن گاه خواستم از حضرت پرسشی کنم. امام از من پیشی گرفت و فرمود: ما در حال عبور از شاه راه هستیم و این محل برای طرح سؤال مناسب نیست.((بحارالانوار، ج50، ص185)) 

سومین علت شکست در ((مانور قدرت)) است، متوکل به زعم خودش می خواست با مانور قدرت وترساندن امام علیه السلام وی راتسلیم خود کند نه تنها این طرح پاسخ نداد بلکه امام قدرت وعظمت تصرف تکوینی خودش را به متوکل نشان داد واورا به شکست واداشت وهمین موجب شد که متوکل احساس خطرکند وتصمیم به حذف فیزیکی امام علیه السلام بگیرد، چراکه درگزارش آمده است :((روزی متوکل برای ترساندن و ترک مبارزه‌ی امام هادی ـ علیه السّلام ـ دست به یک مانور بزرگ نظامی زد.

دستور داد هزار سواره از لشکریان تُرک ارتش خود را که در سامرا بودند هر کدام توبره‌ی علف خوری اسب خود را از خاک پر کرده و در جای وسیعی بریزند. آنها اطاعت کردند و در نتیجه تل بزرگی چون کوهی عظیم در بیابان به وجود آمد که آن را «تل فحالی» (تل توبره‌ها) نامیدند. آنگاه متوکل بر فراز آن رفت و از امام هادی ـ علیه السّلام ـ دعوت کرد تا او حاضر شود و بر روی تل قرار گیرد.وقتی حضرت بر بالای آن قرار گرفت متوکل به او گفت: تو را دعوت کردم تا لشکریانم را نظاره کنی، و به آنها دستور داده بود لباس جنگی بر تن و اسلحه بر دوش در پائین تل رژه بروند و آنها هم به بهترین وضع نظامی و هیبتی بزرگ خود را در برابر متوکل و دیدگان امام ـ علیه السّلام ـ آشکار نمودند و هدف او این بود که هر کسی را که می‌خواهد بر علیه او مبارزهکند بترساند و البته ترس او بیشتر از امام هادی ـ علیه السلام ـ بود که کسی را بر علیه او بشوراند.امام ـ علیه السلام ـ که لشکر او را مشاهده کرد 
و به هدف او آگاه بود به متوکل فرمود: من هم لشکرم را به تو نشان بدهم؟
متوکل: آری.
امام ـ علیه السلام ـ خدای سبحان را خواند و دعا کرد ناگاه متوکل زمین و آسمان را پر از فرشته‌های مسلح دید و همان دم غش کرد. وقتی به هوش آمد امام ـ علیه السلام ـ فرمود: ما نمی‌خواهیم در امر دنیا با تو مناقشه‌ای داشته باشیم و به امر آخرت اشتغال داریم بنابراین گمانی بخود راه نده.. ((بحارالانوار، ج 50، ص 155.))

چهارمین علت ((نفوذ معنوی ومکتبی امام هادی علیه السلام)) بوده است، چراکه متوکل هرچند امام را درحصر قرار داده بود ولی می دید اهل بیت علیهم السلام درعمق جان مردم راه دارند وسخت دل بسته به آنان اند وهمین امر موجب شد که او درتحلیل خود برای کاستن این تاثیر مکتبی ونفوذ معنوی همزمان باتخریب قبر مطهر سید الشهدا ء امام حسین علیه السلام حذف فیزیکی امام علیه السلام را در دستور کارخود قرار دهد، چراکه ابوالفرج اصفهانی می نویسد:((متوکل شبی از مغنیه های شهر، کنیزی درخواست کرد که او را شراب دهد و ساز نواز کند، از سوء تصادف مغنیه صاحب کنیز، غائب بود و به زیارت نیمه شعبان به کربلا رفته بود. پس از مراجعت یکی از کنیزان آوازخوان خود را پیش متوکّل فرستاد.

متوکّل پرسید: آن روز که شما را خواستم کجا بودید؟ گفت: با خانم خود به زیارت حج رفته بودیم. گفت: حالا که ماه شعبان است، موسم حج نیست. گفت: به زیارت قبر حسین علیه السلام.

متوکّل چنان آتش گرفت که رگهای گردنش نزدیک بود منفجر گردد، فوری صاحب او را احضار کرد و تمامی اموالش را ضبط نمود و خودش را به زندان انداخت و دستور داد قبر امام حسین علیه السلام و کلیه خانه های موجود را خراب کنند و زمین آنها را زراعت نمایند:(مقاتل الطالبین، ص203)).
و در گزارش دیگر آمده است:((ابن سکّیت»، یار با وفاى امام جواد و امام هادى و شاعر و ادیب نام آور شیعى، که معلم فرزندان متوکل بودروزى متوکل با اشاره به دو فرزند خود، از وى پرسید: این دو فرزند من نزد تو محبوبترند یا «حسن» و «حسین»؟
ابن سکّیت از این سخن و مقایسه بى مورد سخت برآشفت و خونش به جوش آمد و بى درنگ گفت: «به خدا سوگند «قنبر» غلام على(علیه السلام) در نظر من از تو و دو فرزندت بهتر است!»
متوکل که مست قدرت و هوا و هوس بود، فرمان داد زبان او را از پشت سر بیرون کشیدند!. (( تاریخ الخلفأ، ص 348، تنقیح المقال، ج 3، ص 570))

پنجمین علت شهادت امام هادی علیه السلام ((احساس ناامنی خلفاء عباسی)) بود، چراکه امام علیه السلام هرچند در بازداشتگاه خلفاء عباسی بودند ولی به جای اینکه آن حضرت احسا س ناامنی کنند متوکل، مستمعین، معتز ومعتداحساس ناامنی می کردند، و امام هادی علیه السلام را خطر جدی برای خود می دیدندزیرا ازیک طرف می‌دیدند امام با استفاده از فرصت های مناسب، با نامشروع معرفی کردن عباسیان، مسلمانان را از هرگونه همکاری با آنان (مگر در موارد ضرورت) برحذر می داشت و با این کار، چهره این جرثومه های فساد را برای مردم بیش تر آشکار می کرد.
محمد بن علی بن عیسی که از کارکنان دولت عباسی بود، در نامه ای به امام هادی (ع) نظر ایشان را درباره پول گرفتن از بنی عباس در مقابل کار جویا شد. امام در پاسخ او نوشت: «آن مقدار از همکاری که به جبر و زور صورت گرفته، اشکال ندارد و خداوند عذرپذیر است، ولی به جز آن، ناروا و ناپسند است. ناگزیر اندکش بهتر از افزونش است:وسائل الشیعه، ج12، ص137، معادن الحکمه، ج2، ص241)) 

 از طرف دیگرنه تنها مامورین امنیتی تحت تاثیر امام هادی علیه السلام قرار داشتند پول ومزد ازخلیفه می گرفتند ولی درعمل خدمتگذار امام علیه السلام بودند ازهمین رو درگزارش آمده است:
((یکی از این کارگزاران، خطاب به متوکل گفت: هیچ فردی در خانه‌ات نیست، مگر آنکه در خدمت او است: یکی برایش پرده بالا می‌زند و دیگری در را می‌گشاید و اگر مردم چنین صلابتی را ببینند، خواهند گفت: اگر متوکل او را سزاوار خلافت نمی‌دانست، با وی چنین رفتار نمی‌کرد. او را تنها بگذار تا خود پرده‌های خانه را کنار زند و همچون دیگران راه رود تا منزوی شود. متوکل تصمیم گرفت این پیشنهاد را عملی سازد. سعایت کننده که مأموریت داشت گزارش این بی‌اعتنایی را به متوکل بدهد، می‌گوید: علی بن محمد(ع) وارد منزل شد، در حالی که خدمتکاری نداشت، ولی در این هنگام بادی وزید و پرده را کنار زد و او گذشت. وقتی متوکل متوجه این کرامت شد گفت،ما نمی‌خواهیم باد خدمتکار او باشد. پس همچون گذشته خودتان پرده را بالا بزنید: (مجلسی، بحارالانوار، ج13، ص129)

بلکه فرزند متوکل منتصر عباسی درمقام قتل او به دلیل اهانت به امام امیر المومنین برآمد چراکه درگزارش آمده است :(( داشت بنام «عباده مخنّث». عباده در مجلس متوکل متکّایى روى شکم خود زیر لباسش مى بست و سر خود را که موهایش ریخته بود، برهنه مى کرد و در برابر متوکل به رقص مى پرداخت و آوازه خوانان همصدا چنین مى خواندند؛ «این مرد طاسِ شکم گنده آمده تا خلیفه مسلمانان شود» و مقصودشان از این جمله علی علیه السلام بود. متوکل نیز شراب مى خورد و خنده مستانه سر مى داد. در یکى از روزها که عباده طبق معمول به همین کیفیت مسخرگى مى کرد، منتصر در مجلس حاضر بود. وى از دیدن این منظره ناراحت شد و با اشاره، عباده را تهدید کرد.
عباده از ترس ساکت شد. متوکل پرسید: چه شده؟ عباده برخاست و علت را بیان کرد. در این هنگام منتصر بپا خاست و گفت: اى امیر المؤمنین! آن کسى که این شخص اداى او را در مى آورد و مردم مى خندند، پسر عموى تو و بزرگ خاندان تو است و مایه افتخار تو محسوب مى شود. اگر خود مى خواهى گوشت او را بخورى بخور، ولى اجازه نده این سگ و امثال او از آن بخورند. متوکل با تمسخر، به آوازه خوانان دستور داد که همصدا این شعر را بخوانند:

«غار الفتى لابن عمّه *** رأس الفتى فى حِرِ امّه»
( این جوان به خاطر پسر عمویش به غیرت در آمد.
سر این جوان در... مادرش باد!)

به دنبال این قضیه بود که منتصر با نقشه قبلى با همکارى ترکان پدر را به قتل رساند:مروج الذهب ج ‏4، ص ‏38؛ ، تتمه المنتهى،، ص 238، ابن اثیر، الکامل ، ج‏7، ص ‏5)) ،

همین سربازگیری امام علیه السلام ازداخل کاخ متوکل عباسی موجب شده بود آنچنان وی را به وحشت واحساس ناامنی قراردهد که بارها سرزده مامورین به تفتیش خانه بی پناه امام هادی علیه السلام بپردازند وبه دنبال پیدا کردن اسلحه باشندازهمین رو درگزارش آمده است :((یک بار از امام هادی(ع) سعایت کردند که در منزلش، اسلحه، نوشته‌ها و برخی اموال وجود دارد که شیعیان قم فرستاده‌اند و حضرت در فکر به دست گرفتن زمام امور است. متوکل گروهی از نظامیان ترک را مأمور کرد تا شبانه خانه حضرت را تفتیش و او را دستگیر کنند و نزد وی آورند. ترکان نیمه‌های شب به محل اقامت ابوالحسن ثالث هجوم بردند. 

آنان مشاهده کردند امام در اتاقی رو به قبله نشسته؛ در حالی که جامه‌ای پشمی بر تن دارد و زمین با شن مفروش است و آن حضرت به عبادت خداوند و تلاوت قرآن مشغول است. منزل را تفتیش کردند، ولی چیزی نیافتند. سپس امام را در همان وضع دستگیر کردند و نزد متوکل بردند. این بار هم نقشه خلیفه با شکست مواجه شد.: مروج الذهب، ج4، ص7، بحارالانوار، ج50، ص90))

ولی با این همه متوکل وپس ازوی معتد ومعتز درترس وناامنی به سر می بردند که مبادا امام علیه السلام بانفوذ معنوی ویژه ای که دارند باسربازان ناشناخته وپنهانش بساط حکومت آنان را برچنین، وهمچون متوکل عباسی توسط فرزندش منتصر آنان را به هلاکت برساند، ازهمین رو در دوه متوکل حذف فیزیکی امام علیه السلام طراحی شد ولی وی فرصت پیداکرد وبه برکت دعای امام توسط فرزندش به هلاکت رسید پس از درک واصل شدن متوکل به دستور معتز وبه دست معتد طرح حذف امام علیه عملیاتی شد وسرانجام امام هادی علیه السلام درسوم رجب سال(254) با زهر مسموم و به شهادت رسید

((السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بن مُحَمَّدٍ الزَّکِیَّ الرَّاشِدَ النُّورَ الثَّاقِبَ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَکَاتُهُ)) 

نماهنگ | سرمشق فاطمی

 بخش خبری رهبری انقلاب مناسبت های مدهبی شهادت اهل بیت ع سبک زندگی

نماهنگ | سرمشق فاطمی ۰ نظر

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

نماهنگ | سرمشق فاطمی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «به توفیق الهی، به فضل الهی بعد از انقلاب، نام مبارک فاطمه‌ی زهرا نسبت به قبل از انقلاب -که ما یادمان هست- نمیشود گفت ده برابر، شاید ده‌ها برابر، صد برابر تکرار میشود و برده میشود؛ یعنی جامعه، جامعه‌ی فاطمی است؛ اثر آن را هم در جامعه داریم مشاهده میکنیم؛ همین خدمت بی‌منّت را، همین حرکت بسیجی را، همین کار بدون مزد و منّت را شما در دوران دفاع مقدّس یک جور مشاهده میکنید، در دوران حرکت علمی یک جور مشاهده میکنید: کسی نام شهید فخری‌زاده‌ها، شهدای هسته‌ای، دانشمند بزرگ مرحوم کاظمی‌آشتیانی را نشنفته بود؛ خیلی‌ها هنوز هم نمی‌شناسند کاظمی کیست؛ این بزرگانی که در وادی علم وارد شدند کسانی‌ هستند که بدون مزد و منّت، میدانهای بزرگ علمی را در این کشور برای این مردم و برای اسلام و جمهوری اسلامی فتح کردند.
بعد شما ملاحظه کنید در پیشامدهای طبیعی مثل سیل، مثل زلزله مردم چطور مشتاقانه می‌شتابند؛ کجا چنین چیزهایی وجود دارد؟ این همان روش فاطمی است؛ این همان حرکت در جهت انگشت اشاره‌ی سیّدة نساء العالمین است. لا نُریدُ مِنکُم جَزآءً وَ لا شُکورا؛ این اشاره‌ی فاطمه‌ی زهرا (سلام ‌الله ‌علیها) است. و در این دو سال اخیر در مسئله‌ی کرونا چه کارها شد، چه خدماتی انجام گرفت و بدون اینکه نام کسی مطرح باشد، کارهای بزرگی انجام گرفت. این حرکتهای جهادی، این اردوهای جهادی که در دوره‌ی سال در جریان است و جوانها بدون اینکه نامی از خودشان باقی بگذارند میروند، بی ‌مزد و منّت حرکت میکنند، باید این روش ادامه پیدا کند؛ باید فاطمه‌ی زهرا (سلام‌ الله‌ علیها) اسوه باشد، الگو باشد در همه‌ی جهات، از جمله در حرکت بزرگ اجتماعی و انقلابی و مبارزاتی ما.» ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
رسانه KHAMENEI.IR به‌مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، نماهنگ «سرمشق فاطمی» را منتشر میکند.

دانلود مداحی ایام فاطمیه ۱۴۰۱ (استودیویی)

 بخش خبری مناسبت های مدهبی شهادت اهل بیت ع بانک صوت وتصویر

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

دانلود مداحی ایام فاطمیه ۱۴۰۱ (استودیویی)

سلام ای بارون

سلام ای بارون سلام ای دریا
سلام ای کوثر سلام اعطینا

خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل

با صدای امیر کرمانشاهی


امیر کرمانشاهی

سلام ای مادر

اسم تورو میزنم صدا یا زهرا
از غم تو من هر چی که بگم بازم کمه

خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل

با صدای حسین طاهری 

حسین طاهری

گل چادر گلدارت

پر تب و تابه دل بی قرارم
اگه تو بری زهرا جان کسی رو ندارم
گل چادر گلدارت
تب دستای تب دارت آتیشم زده
نفست که خراب میشه

خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل

با صدای حاج محمودکریمی

حاج محمودکریمی

اگه تو مادر نبودی

برای دیدن نشون تو چه کنم من گمشده بدون تو چه کنم
شده تشنه هوای تو نفسم، به کدوم طرف برم به تو برسم

خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل

با صدای سید مجید بنی فاطمه

سید مجید بنی فاطمه

اسم تو میبارد از نفس باران

اسم تو میبارد از نفس باران
نور رخت دارد جلوه بی پایان
بر دل خسته میدهد اسمت لذت عشقی مدام
بر روح بلنـدت سلام

خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل

با صدای سیدمجید بنی فاطمه

سیدمجید بنی فاطمه

سلام مادر

صاحبِ قبر بی نشون سلام مادر
عرش و فرشته ها به پات میفتند
به احترام تو قیام میکنند
وقت نماز تو قیامت میشه

خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل

با صدای مهدی رسولی

مهدی رسولی

الحمدلله که نوکرتم

روی لب ها نور و قدر و کوثر و طاها
ذکر نورانی عاشق ها تسبیحات حضرت زهرا
الله اکبر این همه جلال الله اکبر این همه شکوه
الله اکبر در راه علی فاطمه ایستاده مثل یه کوه

خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل

با صدای مهدی رسولی

مهدی رسولی

یه کمی حرف بزن

یه کمی حرف بزن حرف رفتن نزن حرف رفتن نزن
پاشو اینجوری منو نده عذاب کلمینی
بری از پیشم میشم خونه خراب کلمینی
بین این همه سلام بی جواب کلمینی

خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل

با صدای مهدی رسولی


مهدی رسولی

چادر نمازت

چادر نمازت سایه ی رو سرمه عمری که یاورمه
ارثیه ی مادرمه و دلخوشی خواهرمه
دنیا با تو برکت داره شیعه از تو عزت داره
ماشاءالله به این جبروت ماشاءالله به این عظمت

خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل

با صدای محمد حسین پویانفر


محمد حسین پویانفر

چادرت را بتکان

چادرت را بتکان‌ روزی ما را بفرست
ای که روزی دو عالم همه از چادر توست
اِی که روزی دو عالم همه از چادر توست
ای مادر ای مادر ای مادر

خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل

با صدای محمد حسین پویانفر


محمد حسین پویانفر

انگار نه انگار

صبح روز سه شنبه‌ من پا شدم من با دو چشم خیس
دیدم انگار توی این شهر هیشکی عین خیالش نیست
هیشکی عین خیالش نیست
انگار نه انگار دیروز همینجا یکی خورد به دیوار

خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل

با صدای مهدی رسولی


مهدی رسولی

آه مادر

کی دیده که پرنده ای کنار لونه گم بشه
یه مادری تو کوچه ای که داره خونه گم بشه

خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل

با صدای محمود کریمی و امیر کرمانشاهی


محمود کریمی و امیر کرمانشاهی

DOWNLOAD

دیشب تا صبح گریه کردی

دیشب تا صبح گریه کردی گریه کردی
من هم با تو گریه کردم گریه کردم

خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل

با صدای حاج محمودکریمی

حاج محمودکریمی

غم غربت

علی تنها مونده میون بی خبرا
اومدن پشت در خونه خیره سرا

خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل

با صدای حاج محمودکریمی


حاج محمودکریمی

جانم زاهر (س)

دردای من بی درمونه حیدر امشب سرگردونه
چرا به من نگفته بودی که پیکرت مثل خزونه

خیمه فاطمی (سلام الله علیها) مهدیه شهرستان آمل

با صدای حاج محمودکریمی


حاج محمودکریمی

خیمه فاطمی مهدیه شهرستان آمل

 بخش خبری مناسبت های مدهبی شهادت اهل بیت ع

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

خیمه فاطمی مهدیه شهرستان آمل

همزمان با فرارسیدن ایام سوگواری دهه فاطمیه، خیمه فاطمی مهدیه شهرستان آمل راه اندازی شد.

در خیمه فاطمی مجازی سایت مهدیه شهرستان آمل، عزاداران فاطمی  باموضوعات مختلفی از سیره و سبک زندگی حضرت زهرا علیها السلام آشنا گردیده واز طرف مهدیه آمل سعی می شود تا یک محیط بسیار معنوی را ایجاد کنیم تا عاشقان و عزاداران فاطمی بتوانند حال وهوای یک خیمه عزاداری واقعی را تجسم بکنند.