يكشنبه, ۴ آذر ۱۴۰۳، ۰۳:۵۸ ق.ظ

درباره سايت

پایگاه فرهنگی،مذهبی شهدای نیاک

سایت شهدای نیاک مرجع نرم افزارهای مذهبی ومقالات،بیانات رهبری،زندگینامه شهدا،کتاب های مذهبی،صوت وتصویر،جشنواره های شهدای نیاک،مداحی مناسبت های مذهبی،بانک صوت وتصویر،آرشیوفیلم های مذهبی،کلیپ های مذهبی،سخنرانی علما،خبرهای سیاسی،اجتماعی،فرهنگی مذهبی،نظامی،کتابخانه،نرم افزارهای قرآنی،امام خمینی ره،ویژه نامه مذهبی،کودک ونوجوان،محرم،ماه مبارک رمضان،عاشورا و تاسوعا حسینی،امربه معروف ونهی از منکر،حجاب عفاف،سبک زندگی اسلامی

بایگانی

محبوب ترين ها

پيوندها

مداحان وشعرا

شخصیت های سیاسی ونظامی

شبکه های اجتماعی

۶۹۳ مطلب با موضوع «بخش خبری» ثبت شده است

أینَ الرجبیون؟

 بخش خبری ویژه نامه مذهبی

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

أینَ الرجبیون؟

پایگاه اطلاع رسانی بلاغتقویم تبلیغی ماه رجب 

ماه مبارک رجب، ماهِ نزول رحمت الهی 1و ماهِ مولودِ 2 کعبه است.
ابن عباس می گوید: «هرگاه ماه رجب فرا می رسید، رسول الله صلی الله علیه و آله، به مسلمانان دستور گِردهمآیی می داد و عظمت این ماه را به آنان، تذکّر می داد. » 3

*******

معنی رجب
عن ابی الحسن علیه السلام قال:
«رجب نهر فی الجنّة اشد بیاضا مِن اللّبن واحلی مِنَ العسل، مَن صام یوما مِن رجبٍ سقاه اللّه عزّوجلّ مِن ذلک النّهر؛
رجب، نهری است در بهشت، (آب آن (سفیدتر از شیر و شیرین تر از عسل است، کسی که یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، خدای عزّوجلّ از آن نهر به او می آشاماند. » 4
برنامه های ویژۀ این ماهِ عزیز به شرح ذیل است؛
1 ـ روزه
امام صادق علیه السلام فرموده است: «وقتی که حضرت نوح علیه السلام سوار بر کشتی شد، اوّلین روز از ماهِ رجب بود، به همراهانش دستور داد که این روز را روزه بگیرند و سپس فرمود:, روزۀ این روز تا سال آینده، روزه گیر را از آتش دور می کند و فردی که هفت روز از این ماه را روزه بگیرد درهای عذاب به روی او بسته می شود. »5
و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دربارۀ روزۀ این ماه فرموده است:
«آن که یک روز این ماه را روزه بدارد، از ناراحتی قیامت ایمن خواهد بود. » 6
علامۀ مجلسی در مورد ثواب روزۀ ایام ماه رجب و به تعدادِ روزهایی7 که مؤمنین در این ماه روزه می گیرند، ثمراتِ قابل توجّهی را برشمرده است که بیان آن ها مفصل است.

أینَ الرجبیون؟
در خصوص روزه داری در این ماه از ناحیۀ ائمۀ اطهار علیهم السلام تأکید بسیار شده است و ثواب دنیوی و اخروی برای صائمین در این ماه بر شمرده اند، از جمله امام صادق علیه السلام فرموده است:
«اذا کان یوم القیامة نادی مناد من بطنان العرش أَینَ الرَّجَبیون؟ فیقوم اناس یضی ء وجوههم لأهل الجمع علی رؤوسهم تیجان الملک و ذکر ثوابا جزیلاً الی أن قال:,هذا لمن صام مِن رجب شیئا ولو یوما من اوّله او وسطه او آخره؛ روز قیامت منادی از بطن عرش صدا می زند: کجایند رجبیون؟ (در این هنگام (عدّه ای از میان مردم بر می خیزند و این در حالی است که از چهرۀ آن ها نور می درخشد و (خداوند) بر سر آنان تاج ملائکه را نهاده است. و (امام صادق علیه السلام (ثواب زیادی را ذکر کرد تا آنجا که فرمود:, این مزد کسانی است که ماه رجب روزه گرفته اند ولو یک روز از اوّل، وسط و یا آخر آن. » ،8
2 ـ صدقه
صدقه دادن به مساکین به اندازۀ یک مُدْ طعام توسط کسانی که وسعت مالی دارند، کسانی که توانایی مالی ندارند هر مقدار از تسبیحات و اذکار را می توانند بخوانند. 9
3 ـ خواندن این دعا که حضرت امام صادق علیه السلام به معلی بن خنیس تعلیم داد که بعد از نماز صبح و عشا بخواند:
«یا من ارجوه لکلّ خیر و امَن سخطه عند کل شرّ، یامن یعطی الکثیر بالقلیل، یا من یعطی من سأله، یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه تحنّنا منه و رحمة اعطنی بمسئلتی ایاک جمیع خیرالدّنیا و جمیع خیر الآخرة واصرف عنّی بمسئلتی ایاک جمیع شرّ الدّنیا و شرّ الآخرة فانّه غیر منقوص ما اعطیت و زدنی من فضلک یا کریم یا ذاالجلال و الاکرام، یا ذاالنعماء والجود، یا ذالمنّ و الطَّول، حرّم شیبتی علی النّار. »10
4 ـ زیارت ثامن الحجج حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام 11
5 ـ انجام حج عمره 12
6 ـ خواندن دعای مخصوص این ماه، هر روز 13
7 ـ تکراراذکار ذیل در این ماه
یک هزار بار «لا اله الاّ اللّه»، یک صد بار «استغفراللّه الذی لا اله الاّ هو وحده لاشریک له و اتوب الیه»، یک هزار مرتبه «استغفراللّه ذالجلال والاکرام من جمیع الذّنوب و الاثام. » 14
8 ـ نماز
در هر شب ماه رجب، دو رکعت نماز بدین ترتیب خوانده شود:
الف ـ در هر رکعت بعد از حمد، سه مرتبه سورۀ کافرون و یک مرتبه سورۀ اخلاص.
ب ـ پس از نماز این دعا خوانده شود:
«لا اله الاّ اللّه وحده لاشریک له، لهُ الملک و له الحمد، یحیی و یمیت و هو حی لایموت بیده الخیر و هو علی کل شی ءٍ قدیر و الیه المصیر ولاحول ولا قوّة الاّ باللّه العلی العظیم. اللّهمّ صلّ علی محمد النبی الاُمی و اله. » و سپس حاجت خود را از خدای سبحان طلب کند. » 15
9 ـ عمل لیلة الرغائب
«اولین شب جمعۀ ماه مبارک رجب (لیلة الرَغائب) نامیده شده است که فضائل بسیاری برای این شب برشمرده اند و دستور مخصوص این عمل، چنین است:
روز پنجشنبه را روزه بگیرد. بین نماز مغرب و عشا دوازده رکعت نماز دو رکعتی بدین ترتیب بخواند:
الف ـ در هر رکعت بعد از حمد، سه مرتبه سورۀ قدر و دوازده مرتبه سورۀ اخلاص
ب ـ بعد از هر نماز بگوید: «اللّهم صلّ علی محمد النبّی الاُمّی و علی آله»
ج ـ آن گاه سجده کند و 70 مرتبه بگوید: «سبّوحٌ، قُدّوسٌ، رب الملائکة والرّوح» سپس از سجده برخیزد و بگوید: «ربّ اغفر وارحم و تجاوز عمّا تعلم انّک انت العلی العظیم»
د ـ بار دیگر به سجده رود و 70 بار بگوید: «سبّوح، قدّوس، ربُّ الملائکة والروح» و در پایان حوائج خود را درخواست کند. » 16

شب اول ماه
شب ولادت با سعادت ششمین اختر آسمان ولایت و امامت حضرت امام محمد باقر علیه السلام در سال 57 ه. ق.
1 ـ غسل17
2 ـ احیا 18
3 ـ بعد از عشا دو رکعت نماز به ترتیب زیر خوانده شود:
الف ـ در رکعت اول بعد از حمد، یک مرتبه سورۀ انشراح و سه بار سورۀ اخلاص
ب ـ در رکعت دوم بعد از حمد، سوره های انشراح، اخلاص، فلق و ناس
ج ـ پس از نماز 30 مرتبه «لا اله الاّ اللّه و 30 مرتبه صلوات» 19
4 ـ زیارت امام حسین علیه السلام 20
5 ـ دعای امام جواد علیه السلام 21

*******

روزهای ماه مبارک رجب
روز اولِ ماه
اعمال
1 ـ غسل 22
2 ـ روزه23
3 ـ زیارت امام حسین علیه السلام24
4 ـ زیارت امام رضا علیه ا لسلام 25
5 ـ نماز حضرت سلمان
این نماز ده رکعت است که به صورت پنج نماز دو رکعتی بشرح زیر خوانده می شود:
الف ـ در هر رکعت بعد از حمد، یک بار سورۀ اخلاص (قل هوالله احد) و سه بار سورۀ کافرون
ب ـ بعد از هر رکعت، دست ها را بلند کند و این دعا را بخواند:
«لا اله الاّ اللّه وحده لاشریک له، له الملک و لهُ الحمد، یحیی و یمیت و هو حی لایموت بیده الخیر و هو علی کلّ شی ءٍ قدیر. »
ج: سپس بگوید: «اَللّهُمَّ لا مانِعَ لِما اَعْطَیتَ وَ لا مُعْطِی لِما مَنَعْتَ وَ لا ینْفَعُ ذَالجِدِّ مِنْکَ الجِدُّ. » 26
روز سوم ماه
شهادت امام هادی علیه السلام در سال 254 ه. ق. 27
روزه دهم ماه
الف ـ ولادت امام جواد علیه السلام در سال 195 ه. ق. 28
ب ـ وفات عباس بن عبدالمطلب، در سال 32 ه. ق. 29
روز سیزدهم ماه
ولادت با سعادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام در سال 23 ه. ق مطابق با سال 30 عام الفیل. اعمال ویژۀ شب و روز سیزدهم رجب چنین است:
در شب سیزدهم دو رکعت نماز که در هر رکعت بعد از حمد، سورۀ یس، ملک و اخلاص خوانده شود 30 مستحب است.
اعمال
1 ـ روزه31
2 ـ اعمال ام داوود 32
روز چهاردهم ماه
اعمال
در شب چهاردهم چهار رکعت نماز دو رکعتی (مثلِ دستورِ شب سیزدهم) 33 خوانده می شود. در روز آن، روزه وارد شده است. 34
روز پانزدهم ماه
وفات حضرت زینب کبری علیهاالسلام در سال 62 ه. ق.
اعمال
شب پانزدهم
1 ـ غسل 35
2 ـ احیا 36
3 ـ شش رکعت نماز به صورت نماز دو رکعتی و مطابق دستور نماز شب سیزدهم. 37
4 ـ زیارت امام حسین علیه السلام 38
روز پانزدهم
1 ـ غسل 39
2 ـ روزه40
3 ـ نماز حضرت سلمان (مطابق دستور روز اول ماه رجب) 41
4 ـ زیارت امام حسین علیه السلام.
از هشتمین امام معصوم علیه السلام سؤال شد: چه زمانی زیارت امام حسین علیه السلام فضیلت بیشتری دارد؟ فرمود: «نیمۀ رجب و نیمۀ شبعان. » 42
روز بیست و چهارم ماه
فتح خیبر، در سال 7 ه. ق. 43
روز بیست و پنجم ماه
شهادت امام موسی کاظم علیه السلام در سال 183 ه. ق. و در سن 55 سالگی در بغداد44
روز بیست و ششم ماه
وفات ابوطالب پدر مولای متّقیان حضرت علی علیه السلام در سال سوم قبل از هجرت 45
روز بیست و هفتم ماه
بعثت حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله در سال سیزدهم ه. ق. اعمال مخصوص شب و روز آن چنین است:
اعمال
شب بیست و هفتم
1 ـ غسل 46
2 ـ زیارت حضرت علی علیه السلام 47
3 ـ دعای مخصوص این شب 48
4 ـ دوازده رکعت نماز به صورت شش نماز دو رکعتی خوانده شود و سپس:
الف ـ بعد از نمازها، 7 مرتبه سوره های حمد، ناس، اخلاص، کافرون، قدر و آیة الکرسی خوانده شود
ب ـ آنگاه این دعا تلاوت شود:
«الحمد لله الّذی لم یتخذ ولدا ولم یکن له شریک فی الملک و لم یکن لهُ و لی من الذُّلِ و کبّرهُ تکبیرا. اللّهم انّی اسئلکَ بمعاقدِ عزّک، علی ارکان عرشک و منتهی الرحمةِ مِن کتابِک و باسمک الاعظم الاعظم و ذکرک الاعلی الاعلی الاعلی و بکلماتک التّامات ان تُصلّی علی محمد و آله و ان تفعل بی ما اَنت اهله» 49
روز بیست و هفتم
1 ـ غسل
2 ـ روزه: از حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام روایت شده است که: ثواب روزۀ این روز برابر است با هفتاد سال روزه گرفتن. 50
3 ـ ذکر صلوات 51
4 ـ زیارت حضرت رسول و حضرت علی علیه السلام 52
روز سی ام ماه
اعمال
1 ـ غسل 53
2 ـ روزه 54
3 ـ نماز حضرت سلمان 55

*******
پی نوشت:
1) بحار الانوار، ج 97، ص 26.
2) وسائل الشیعه، ج 7، ص 47، حدیث 33.
3) بحار الانوار، ج 97، ص 47، حدیث 33.
4) ثواب الاعمال، ص 47؛ بحار الانوار، ج 97، ص 36.
5) وسائل الشیعه، ج 7، ص 348، حدیث 1.
6) بحار الانوار، ج 97، ص 47، حدیث 33.
7) همان، ص 26 تا 31.
8) وسائل الشیعه، ج 7، ص 355، چاپ اسلامیه؛ بحارالانوار، ج 97، ص 41 با همین مضمون.
9) بحارالانوار، ج 97، ص 42، ح 29.
10) همان، ج 98، ص 390.
11) مفاتیح الجنان، انتشارات حافظ تهران، ص 139.
12) همان، 139.
13) بحار الانوار، ج 98، ص 389.
14) همان، ج 97، ص 53.
15) مفاتیح الجنان، ص 138.
16) بحارالانوار، ج 98، ص 396، ح 2.
17) مفاتیح الجنان، ص 40.
18) المراقبات، ص 41.
19) بحار الانوار، ج 98، ص 379.
20) مفاتیح الجنان، ص 140.
21) همان، ص 140.
22) عروة الوثقی، ج 1، ص 461.
23) بحار الانوار، ج 97، ص 33.
24) کامل الزیارات، ص 182، ح 2.
25) مفاتیح الجنان، ص 250.
26) المراقبات، ص 46.
27) تقویم عبادی، ص 66.
28) همان، ص 67.
29) همان، ص 67.
30) مفاتیح الجنان، ص 142.
31) بحارالانوار، ج 97، ص 50، حدیث 3.
32) همان، ج 98، ص 399؛ مفاتیح، ص 144.
33) مفاتیح الجنان، ص 142.
34) بحارالانوار، ج 97، ص 50، ح 3.
35) همان، ج 97، ص 46.
36) مفاتیح الجنان، ص 142.
37) همان.
38) همان.
39) همان.
40) بحارالانوار، ج 97، ص 50، ح 3.
41) مفاتیح، ص 142.
42) کامل الزیارات، ص 182، ح 1.
43) تقویم عبادی، ص 70.
44) منتهی الآمال، ج 2، ص 214.
45) تقویم عبادی، ص 70.
46) عروة الوثقی، ج 1، ص 461.
47) مفاتیح الجنان، ص 148.
48) همان، ص 150.
49) همان، ص 148.
50) عروة الوثقی، ج 1، ص 461.
51) همان، ج 2، ص 241؛ بحارالانوار، ج 97، ص 37، حدیث 21.
52) مفاتیح الجنان، ص 152.
53) همان، ص 152.
54) عروة الوثقی، ج 1، ص 461.
55) مفاتیح الجنان، ص 154.

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 9.

تحلیل حیات سیاسی و دوره 34ساله امامت امام هادی علیه السلام

 بخش خبری مناسبت های مدهبی شهادت اهل بیت ع

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

تحلیل حیات سیاسی و دوره 34ساله امامت امام هادی علیه السلام

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| «تحلیل حیات سیاسی و دوره 34ساله امامت امام هادی علیه السلام»

نگارنده: «مبلغ نخبه و استاد حوزه های علمیه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»

*******

سوم رجب المرجب که مقارن با سالروز شهادت امام هادی علیه السلام است فرصت و توفیقی است که دلدادگان و عاشقان آن حضرت بخشی از وقتشان را به مطالعه زندگانی آن امام همام اختصاص دهند،تحلیل همه جانبه از 34سال امامت و حیات سیاسی آن حضرت که همزمان با حاکمیت شش خلیفه مستبد عباسی واقع شده بود درصورتی امکان پذیر می شود که به چند پرسش مهم وکلیدی در این راستا پاسخ داده شود؛

1-((راز تبعیدی امام هادی علیه السلام))

نخستین پرسش این است امام هادی علیه السلام در سیزده سال((220 تا233ق)) از دروه امامتش در مدینه چه فعالیت و مواضعی داشته اند که متوکل عباسی را واداشته است آن حضرت را از مدینه به سامرا تبعید کنند و در قرارگاه نظامی تحت نظر قرار دهند؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت: امام هادی علیه السلام که در سن هشت سالگی به امامت رسیدند تا که بییست و دو سالگی در این دروه سیزده ساله امامتش در مدینه چند موضع مهم را در برابر خلفاء عباسی اتخاذ کردند.

نخستین موضع سیاسی امام هادی علیه السلام ((موضع حکیمانه و محاسبه گرانه)) در برابر خلفاء مستبد عباسی بود، چرا که امام هادی(ع) از سن هشت سالگی تا چهل و چهارسالگی (۲۲۰ق-۲۵۴ق)، امامت شیعیان را بر عهده داشت و در این مدت چند خلیفه عباسی بر سر کار آمدند؛ آغاز امامت او با خلافت معتصم، و پایان آن در دوره خلافت معتز بوده است. 

ابن شهر آشوب، پایان عمر امام هادی(ع) را در زمان خلافت معتمد عباسی دانسته است، امام دهم شیعیان، ۷ سال از امامت خود را در دوره خلافت معتصم عباسی سپری کرد. همچنین حدود پنج سال از دوران امامت امام دهم، با خلافت واثق، چهارده سال با خلافت متوکل، شش ماه با خلافت مستنصر، دو سال و نه ماه با خلافت مستعین و هشت سال و اندی با خلافت معتز همزمان بوده است که امام هادی علیه السلام از سال تا که مقارن با خلافت معتصم، واثق و متوکل بوده است در مدت حضورش در مدینه با تدبیر ویژه خود در مقام تثبیت موقعیت امامت و متشکل ساختن شیعیان برآمد و توانست با استفاده از موقعیت و فرصت و پنهان از دید جاسوسان و مامورین امنیتی تفکر و اندیشه ولایی را در شیعیان نهادینه کند.((مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۹۷؛ طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۱۰۹ طبرسی، ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۱ ج۴، ص۴۰۱.)) 

دومین موضع سیاسی امام هادی علیه السلام در این دور سیزده ساله ((کادر سازی وتربیت شاگردان )) است، بنا بر اظهار شیخ طوسی، تعداد شاگردان امام هادی (ع) بالغ بر 185 نفر بوده است که در میان آنان چهره های برجسته علمی و فقهی فراوانی نیز دیده می شود که تألیفات گوناگونی داشتند. در این جا به چند نفر از شاگردان آن حضرت اشاره می کنیم:

1 - ایوب بن نوح: مردی امین و مورد وثوق بود و در عبادت و تقوا رتبه والایی داشت؛ چندان که دانشمندان رجال او را در زمره بندگان صالح خدا شمرده اند. او وکیل امام هادی و امام عسکری (علیهما السلام) بود. ایوب به هنگام وفات فقط 150 دینار از خود به جای گذاشت، در حالی که مردم گمان می کردند او پول زیادی دارد.

2 - حسن بن راشد: وی از اصحاب امام جواد (ع) و امام هادی (ع) شمرده می شود و نزد آن دو بزرگوار، منزلت و مقام والایی داشت. شیخ مفید او را در زمره فقیهان برجسته و شخصیت های طراز اول دانسته که احکام حلال و حرام از آن ها گرفته می شد و راهی برای مذمت و طعن آنان وجود نداشت.

3 - حسن بن علی ناصر: شیخ طوسی او را از اصحاب امام هادی (ع) شمرده است. وی پدر جد سیدمرتضی از سوی مادر است. سیدمرتضی در وصف او می گوید: «مقام و برتری او در دانش و پارسایی و فقه، روشن تر از خورشید درخشان است. او بود که اسلام را در دیلم نشر داد؛ به گونه ای که مردم آن سامان به وسیله او از گمراهی به هدایت راه یافتند و با دعای او به حق بازگشتند. صفات پسندیده و اخلاق نیکوی او بیش از آن است که شمرده شود و روشن تر از آن است که پنهان بماند.»

4 - عبدالعظیم حسنی: وی که نسب شریفش با چهار واسطه به امام حسن مجتبی (ع) می رسد، بر اساس نوشته شیخ طوسی از یاران امام هادی (ع) و امام عسکری (ع) است. عبدالعظیم، مردی پارسا، وارسته، دانشمند، فقیه و مورد اعتماد و وثوق امام دهم بود. ابو حمّاد رازی می گوید: «در سامرّا بر امام هادی (ع) وارد شدم و درباره مسائلی از حلال و حرام از آن حضرت پرسیدم. ایشان فرمود: ای حمّاد! هرگاه مشکلی در امر دین، برایت پیش آمد، از عبدالعظیم حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان.»

5 - عثمان بن سعید: وی در سن جوانی و در حالی که یازده سال از عمرش می گذشت، افتخار شاگردی امام را پیدا کرد. امام هادی (ع) در مورد او به احمد بن اسحاق قمی فرمود: «عثمان بن سعید، ثقه و امین من است، هر چه به شما بگوید از سوی من گفته و هر چه به شما القا کند از ناحیه من القا کرده است:(( معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 260 - 262، ج 4، ص 324، ج 5، ص 28.، ج 10، ص 48 - 49، رجال طوسی، ص 420.))

سومین موضع امام هادی علیه السلام برخورد ((با غالیان و افراط گرایان)) بود، چرا که غالیان در زمان امامت امام هادی علیه السلام به دلیل جهل و بدفهمی و یا به تحریک عباسیان باور غلو آمیز به امام هادی داشتند و بسیار فعال بودند آنان خود را از اصحاب و نزدیکان حضرت هادی معرفی می‌کردند و مطالبی را به امامان شیعه از جمله امام هادی نسبت می‌دادند که بر اساس نامه احمد بن محمد بن عیسی به امام هادی دل‌ها از شنیدن آنها مشمئز می‌شد و از طرفی چون به ائمه منسوب می‌شد، جرأت انکار و رد آنها را هم نداشتند. به عنوان نمونه منظور از صلاة را در آیه إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنکَرِ‌ (سوره عنکبوت، آیه۱۴۵)،یا آیه (وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ (سوره عنکبوت، آیه۴۵)اشاره به شخصی می‌دانستندنه رکوع و سجده هم‌چنان که منظور از زکات را فردی مشخص می‌دانستند نه پرداخت مال. همچنین برخی از واجبات و محرمات دیگر را نیز تأویل می‌کردند. امام هادی در پاسخ احمد بن محمد نوشت که این گونه تأویلات از دین ما نیست؛ از آن پرهیز کنید.فتح بن یزید جرجانی بر این باور بود که خوردن و آشامیدن با مقام امامت سازگار نیست و امامان نیازی به خوردن و آشامیدن ندارند، امام هادی در پاسخ او به خوردن و آشامیدن پیامبران و راه رفتن آنان در بازار استناد کرد و فرمود: «هر جسمی چنین است جز خدا، که جسم را جسمیت بخشیده است».

امام دهم شیعیان، در پاسخ به نامه سهل بن زیاد، از غلو علی بن حسکه خبر داده بودند، وابستگی علی بن حَسَکه به اهل بیت را رد کرد، سخنان او را باطل شمرد و از شیعیان خواست از او دوری کنند و حکم قتلش را نیز صادر کرد. بر اساس این نامه، علی بن حسکه به الوهیت امام هادی معتقد بود و خود را باب و پیامبر از جانب او معرفی می‌کردامام هادی غالیانی همچون محمد بن نصیر نمیری رئیس فرقه نصیریه حسن بن محمد معروف به ابن بابا و فارس بن حاتم قزوینی را نیز لعن کرده است:. (رجال الکشی، ، ص۵۱۷. ص۵۱۸-۵۱۹.، ص ۵۲۰. ص۵۲۰. ص۵۲۳.کشف الغمه، ج۲، ص۳۳۸، فرق الشیعه، ۱۳۶۱ش، ص۱۳۶، حیات فکری -سیاسی امامان شیعه، ص۶۴۹، مسند الامام الهادی، ص۳۲۳.))

چهارمین موضع امام علیه السلام تاسیس ((شبکه وکالتی)) بوده است، چرا که سخت گیری خلفای عباسی نسبت به شیعیان و امامان معصوم (ع) و به شهادت رساندن آنان، موجب شد تا ائمه (ع) با در پیش گرفتن راهبرد تقیه به سازماندهی پیروان مکتب اهل بیت(ع) به عنوان یک جریان اصیل اسلامی و ادامه دهنده سنت نبوی بپردازند و شبکه وکالت را برای حفظ اسرار جریان امامت و پیشبرد اهداف مورد نظرشکل دهند. 

این عوامل سبب شد تا امام صادق (ع) نهادی را بنیان نهند که نیروسازی امام باقر(ع) را در عرصه عمل و عینیت، تحقق می بخشید. این نهاد که در زمان امام هادی علیه السلام، با عناوینی چون شبکه وکلا و نمایندگان امام(ع) نامیده شد، به طور نظام مند و منسجم با شیعیان در اقصی نقاط جهان اسلام ارتباط داشت و همچون یک دولت، اداره مذهبی –سیاسی پیروان مکتب اهل بیت(ع) را برعهده گرفت.
این شبکه ارتباطی که از زمان امام صادق(ع) یعنی از نیمه دوم عصر امامت شکل گرفت بوده بود، به تدریج دارای نظم و هماهنگی بیشتری شد تا جایی که در عصر امام هادی (ع) و سپس در زمان امام عسکری (ع) و به دنبال آن، در دوره غیبت صغری به اوج انسجام خود رسید و اغلب مناطق شیعه نشین را دربر گرفت.

کارکردهای شبکه وکالت
این شبکه اگر چه برای گردآوری وجوه شرعی (خمس، زکات و نذور) شیعیان ایجاد شد اما افزون بر آن، نقش ارشادی در معرفی امامان معصومی داشت که تازه مسئولیت امامت را به عهده می گرفتند. تحویل نامه های مربوط به سوال های شرعی و برطرف کردن اختلافات شیعیان از جمله کارکردهای شبکه وکالت بود. 

رتق و فتق امور جامعه شیعیان نیز از جمله اهداف مهم این شبکه به شمار می آمد و حیات سیاسی اجتماعی شیعه را با وجود دشمنی ها و کینه توزی های فراوان دستگاه خلافت میسر می کرد ساختار شبکه وکالت به این نحو بود که امام معصوم(ع) در جایگاه رهبری سازمان قرارداشتند و وکلای برجسته یا سر وکیل برعملکرد وکلای نواحی مختلف نظارت می کردند. هر منطقه یا ناحیه به تناسب تعداد شیعیان، وکیل داشت و گاه منطقه ای به چند ناحیه تقسیم می شد و هر ناحیه به طور مجزا دارای یک وکیل بود. تعیین جانشین برای وکلای متوفی، نظارت بر عملکرد و تعیین قلمرو فعالیت هر یک از وکلا، حسابرسی از وکلای فاسد و آگاه کردن شیعیان از وکلای دروغین و تأمین مالی وکلا، بر عهده امام معصوم (ع) به عنوان رهبرسازمان و شبکه وکالت بود.

نمایندگان شبکه وکالت به دو صورت حضوری و مستقیم و نیز مکاتبه ای با امام معصوم (ع) ارتباط داشتند. در دوره هایی که امام معصوم (ع) زندانی می شدند یا در حصر به سر می بردند و اختناق زیادی بر شیعه حکمفرما بود، این ارتباط بیشتربه شکل مکاتبه ای و غیرمستقیم برقرارمی شد. چنان که در دوره امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) که در منطقه ای نظامی، محصور بودند، نمایندگان از طریق نامه نگاری، با امام(ع) در ارتباط بودند و نیازهای شیعیان را به آن حضرت منتقل و دستورات امام(ع) را دریافت می کردند. 

در چنین اوضاعی امام (ع)، پیک مخصوصی داشتند که دستورات آن حضرت را به نمایندگان می رساند. به دلیل همین کارکرد ارتباطی منظم و منسجم شبکه وکالت، هر زمان که امام معصوم(ع) در حصر قرارداشت، این شبکه با فعال تر شدن، حساسیت ها را نسبت به امام (ع) کاهش می داد و خلأ در دسترس نبودن امام (ع) را تا حدی برطرف می کرد؛ چنان که در دوره امام کاظم(ع)، امام هادی (ع) و امام عسکری(ع) شاهد حضور فعال تر و گسترده تر شبکه وکالت هستیم .علاوه بر این، موسم حج زمانی بود که ائمه (ع) با وکلا و نمایندگان خود به طور مستقیم دیدار می کردند و به نیازها و سوال های شرعی شیعیان پاسخ می دادند و سفارش های لازم را به آنان منتقل می کردند.

با وجود برخی خطرات از ناحیه مدعیان و خائنان، شبکه وکالت تامین کننده اهداف ائمه(ع) از تشکیل آن بود؛ به همین دلیل هم در این راه برخی از وکلا دستگیر، زندانی و شهید شدند. این شبکه، شیعیان را برای مواجهه با عصر غیبت آماده می کرد و نواب اربعه در دوره غیبت صغری، بخشی از همین شبکه وکالت به شمار می آمدند که با آغاز دوران غیبت کبری، فقها به عنوان نایبان عام امام عصر(عج)، عهده دار سرپرستی جامعه شیعی شدند. شبکه وکالت در عصر امام هادی(ع)چنان که اشاره شد، شبکه وکالت در عصرامام هادی(ع)، گسترش بیشتری پیدا کرد. در کتاب های رجالی و حدیثی، افراد متعددی به عنوان وکیل امام هادی(ع) معرفی شده اند که از جمله آن ها ((عثمان بن سعید عمری، ایوب بن نوح، علی بن مهزیار)) می باشند. (تنقیح المقال، ج 1،ص271،اختیار معرفة الرجال، ص510، تحلیل جامع زندگانی دویست وپنجاه ساله ائمه اطهار علیهم السلام، ص252، 25))

پنجمین موضع سیاسی امام هادی علیه السلام ((جریان سازی مقام ولایت)) در قالب ((زیارت جامعه کبیره)) است، زیارتنامه ای که از نظر چینش واژگان و کلمات و همچنین آرایش لفظی، و فصاحت و بلاغت و نیز محتوای آنچنان دقیق و معجزه گونه انشاء شده است که نه تنها مرامنامه شیعیان محسوب می شود، و جایگاه و منزلت عرشی و قدسی ائمه علیهم السلام از زبان معرفی و شناسانده شده است بلکه مرامنامه ای است که شیعیان راه را گم نکنند از همین رو در آغاز زیارتنامه جامعه قریب به بیست خصوصیت عرشی آمده است که:

((والسَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ، وَمَهْبِطَ الْوَحْیِ، وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِ، وَخُزَّانَ الْعِلْمِ، وَمُنْتَهَى الْحِلْمِ، وَأُصُولَ الْکَرَمِ، وَقادَةَ الْأُمَمِ، وَأَوْلِیاءَ النِّعَمِ، وَعَناصِرَ الْأَبْرارِ، وَدَعائِمَ الْأَخْیارِ، وَساسَةَ الْعِبادِ، وَأَرْکانَ الْبِلادِ، وَأَبْوابَ الْإِیمانِ، وَأُمَناءَ الرَّحْمٰنِ، وَسُلالَةَ النَّبِیِّینَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِینَ، وَعِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ الْعالَمِینَ، وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَکاتُهُ:سلام بر شما ای اهل‌بیت نبوّت و جایگاه رسالت و عرصه رفت‌وآمد فرشتگان و مرکز فرود آمدن وحی و معدن رحمت و خزانه‌داران دانش و نهایت بردباری و ریشه‌های کرم و رهبران امّت‌ها و سرپرستان نعمت‌ها و بنیادهای نیکان و استوانه‌های خوبان و رهبران سیاسی بندگان و پایه‌های کشورها و درهای ایمان و امینان خدای رحمان و چکیده پیامبران و برگزیده رسولان و عترت بهترین گزیده پروردگار جهانیان و رحمت و برکات خدا بر آنان باد.))

و همچنین رمز سعادت وشقاوت دنیوی واخر ی را به اتصال وارتباط وعدم اتصال جامعه وامت اسلامی به اهل بیت علیهم السلام دانسته شده است ازهمین رو امام‌ هادی علیه السلام اینگونه زیارتنامه را در فراز بعدی انشاء می کنند:((سَعَدَ مَنْ والاکُمْ، وَهَلَکَ مَنْ عاداکُمْ، وَخابَ مَنْ جَحَدَکُمْ، وَضَلَّ مَنْ فارَقَکُمْ، وَفازَ مَنْ تَمَسَّکَ بِکُمْ، وأَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَیْکُمْ، وَسَلِمَ مَنْ صَدَّقَکُمْ، وَهُدِیَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ، مَنِ اتَّبَعَکُمْ فَالْجَنَّةُ مَأْواهُ، وَمَنْ خالَفَکُمْ فَالنَّارُ مَثْواهُ، وَمَنْ جَحَدَکُمْ کافِرٌ، وَمَنْ حارَبَکُمْ مُشْرِکٌ، وَمَنْ رَدَّ عَلَیْکُمْ فِی أَسْفَلِ دَرَکٍ مِنَ الْجَحِیمِ؛هرکه شما را دوست داشت، خوشبخت شد و هرکه شما را دشمن داشت به هلاکت رسید و هر که شما را انکار کرد زیانکار شد و هرکه از شما جدایی نمود گمراه گشت، هرکه به شما تمسّک جست به رستگاری رسید و هرکه به شما پناه آورد ایمنی یافت، کسی که شما را تصدیق نمود سالم ماند و هرکه به شما متوسل شد هدایت یافت، کسی که از شما پیروی کرد، بهشت جای اوست و هرکه با شما مخالفت ورزید، آتش جایگاه اوست، هرکه منکر شما شد کافر است و هر که با شما جنگید مشرک است و هر که شما را ردّ کرد، در پست‌ترین جایگاه از دوزخ است:بحار، ج102، ص245، ج99، ص144)) 

این مواضع سنجیده ودقیق موجب موقعیت و محبوبیتى برای امام هادی دربین مردم شد، دولتمردان عباسى، به شدت از این وضع احساس خطر مى کردند.ازهمین روبُرَیحه عباسى، یا عبدالله بن محمد در نامه اى به متوکل نوشت: «اگر تسلط بر حرمین شریفین را مى خواهى، "على بن محمد" را از این شهر بیرون کن؛ زیرا او مردم را به سوى خود فراخوانده و عده بسیارى نیز دعوتش را پذیرفته اند،)) وپس ازاین نامه متوکل تصمیم به تبعید امام ازمدینه به سامرا گرفت (بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۰۹، الارشاد، ج ۲، ص ۴۳۵))

*******

2-((راز شهادت امام هادی علیه السلام)) 

پرسش دوم این است چرا بااینکه امام هادی علیه السلام در قرارگاه نظامی تحت بازداشت وتحت نظر مامورین امنیتی بودند وظاهرا خطری خلفاء عباسی را تهدید نمی کرد متوکل عباسی حذف فیزیکی امام علیه السلام را دردستور کار قرار می دهد معتز ومعتد آن حذف فیزیکی را عملیاتی کرده وان حضرت را به شهادت رساندند؟ درپاسخ به این پرسش باید گفت: شهادت امام هادی علیه السلام چند علت داشت

نخستین علت ((احساس حقارت وحسادت )) خلفاء عباسی به امام علیه السلام بوده است، متوکل بااو دن امام علیه السلام در مقام آن بوده است که امام علیه السلام را ازچشم دیگران ساقط کند نه تنها تبعیدی امام به سامرا چنین نتیجه ای نداد بلکه عظمت، نورانیت وقدرت ولایی حضرت بیشتر متبلور شد تاجایی که اگرتادیروز دوستان بااین عظمت انس واعتراف وباور داشتند با آمدن به سامرا کاخ نشینان عباسی تحت تاثیر نفوذ اما م قرار گرفتند، چراکه درگزارش آمده است :

((یک بار از امام هادی(ع) سعایت کردند که در منزلش، اسلحه، نوشته‌ها و برخی اموال وجود دارد که شیعیان قم فرستاده‌اند و حضرت در فکر به دست گرفتن زمام امور است. متوکل گروهی از نظامیان ترک را مأمور کرد تا شبانه خانه حضرت را تفتیش و او را دستگیر کنند و نزد وی آورند. ترکان نیمه‌های شب به محل اقامت ابوالحسن ثالث هجوم بردند. آنان مشاهده کردند امام در اتاقی رو به قبله نشسته؛ در حالی که جامه‌ای پشمی بر تن دارد و زمین با شن مفروش است و آن حضرت به عبادت خداوند و تلاوت قرآن مشغول است. منزل را تفتیش کردند، ولی چیزی نیافتند. سپس امام را در همان وضع دستگیر کردند و نزد متوکل بردند. 

این بار هم نقشه خلیفه با شکست مواجه شد. آن گاه امام را با احترام در کنار خویش نشانید و جام شرابی را به حضرت تعارف کرد. امام فرمود: معذورم بدار که هیچ گاه و هرگز گوشت و خونم به آن آلوده نشده است. سپس متوکل از حضرت خواست تا شعری بخواند. امام سرود‌ه‌هایی بسیار عبرت انگیز خواند؛ چنان که مجلس بزم خلیفه را دگرگون ساخت. تأثیر کلام آن وجود معنوی چنان بود که متوکل را به شدت متأثر کرد و او دستور داد بساط شراب را برچینند. سپس فرمان داد تا چهارهزار درهم به امام دهند و ایشان را با احترام به منزل بازگردانند.[مورج الذهب، ج2، ص502 ـ 503.)) 

وهمچنین درگزارش دیگر آمده است:

((متوکل در اثر دملی که درآورد بیمار شد و نزدیک به مرگ رسید، کسی جرات نداشت که آهن به بدن او برساند [، و آن را عمل کند]، مادر متوکل نذر کرد: اگر او بهبودی یافت، از دارایی خود اموال بسیاری برای امام هادی علیه‏السلام بفرستد. فتح بن خاقان [وزیر و نویسنده متوکل،] به متوکل گفت: ای کاش نزد این مرد [امام هادی علیه‏السلام]، می‏فرستادی و راه درمان را از او می‏خواستی، زیرا او راه معالجه‏ای را که سبب گشایش تو شود می‏داند، متوکل شخصی را نزد حضرت علیه‏السلام فرستاد، و او بیماریش را برای حضرت علیه‏السلام توضیح داد، سپس برگشت و گفت: دستور داد پشگل آویزان به پشم دنبه گوسفند را بگیرند، و با گلاب خمیر کنند و روی دمل بگذارند، چون این معالجه را به آن‏ها خبر داد همگی مسخره کردند. فتح گفت: سوگند به خدا که او به آنچه می‏گوید داناتر است، آن را آماده کردند و بر روی دمل گذاشتند، متوکل را خواب ربود و آرام گرفت، سپس سر باز کرد و هر چه [چرک و خون] داشت بیرون آمد، مژده بهبودی او را به مادرش دادند، او ده هزار دینار [در کیسه‏ای نهاد و] نزد حضرت علیه‏السلام فرستاد، و مهر خود را بر آن زد.
متوکل چون از بیماری بهبود یافت بطحائی علوی نزد او سخن چینی کرد که برای امام هادی علیه‏السلام پول و اسلحه می‏فرستند، و او به سعید دربان گفت: شبانه بر او حمله کن، و آنچه مال و سلاح نزد او می‏بینی بردار و نزد من بیاور.
ابراهیم بن محمد می‏گوید: سعید دربان به من گفت: شبانه به خانه حضرت علیه‏السلام هجوم بردم، و با نردبانی که همراه داشتم به پشت بام رفتم، سپس چند پله پایین آمدم، و در اثر تاریکی ندانستم چگونه به خانه راه یابم، ناگاه صدا زد: ای سعید! همانجا بایست تا برایت شمع بیاورند، چند لحظه بعد شمع آوردند، من پایین آمدم، و حضرت علیه‏السلام را دیدم که لباس و کلاه پشمی در بر دارد، و جانمازی حصیری در برابر اوست، یقین کردم نماز می‏خواند،
به من فرمود: اتاق‏ها در اختیار تو، من اتاق‏ها را تفتیش کردم و چیزی نیافتم، در اتاق خود حضرت علیه‏السلام، کیسه پر از پول مادر متوکل را دیدم که مهر او به آن خورده بود، و نیز کیسه سر به مهر دیگری، به من فرمود: جانماز را هم بررسی کن، چون آن را بلند کردم شمشیری ساده و در غلاف را دیدم، آن‏ها را برداشتم و نزد متوکل بردم، چون نگاهش به مهر مادرش افتاد، از پی او فرستاد، و او نزد متوکل آمد. یکی از خادمان ویژه به من خبر داد که مادر متوکل به او گفت: من در بیماری تو چون ناامید شدم نذر کردم: اگر خوب شدی از دارایی خود ده هزار دینار برای او بفرستم، آن را فرستادم، و این که روی کیسه است مهر من است متوکل کیسه دیگر را گشود دید در آن چهارصد دینار است، پس کیسه پول دیگری بر آن‏ها افزود و دستور داد تا همه را برای او ببرند، من کیسه‏های پول و شمشیر را به حضرت برگرداندم، و عرض کردم: سرورم! [این رفتارها] بر من ناگوار است، فرمود: «آنان که ستم کردند به زودی پی می‏برند که بازگشتشان به کجاست.
((الکافی 1: 499 ح 4، اعلام الوری 2: 119، الخرائج و الجرائح 2: 676 ح 8: الدعوات: 202 ح 555، المناقب لابن شهرآشوب 4: 415 مختصرا، کشف الغمة 2: 378، بحارالأنوار 50: 198 ح 10 و 62: 191 ح 2، مدینة المعاجز 7: 424 ح 6، مسند الامام الهادی علیه‏السلام: 33 ح 3.))

خلفاء عباسی، ازجمله متوکل که جز قلدری وخشونت چیزی برای عرضه کردن نداشتند وقتی دربرابر عظمت معنوی امام علیه السلام قرار می گرفتند آتش حسادت دروجودشان شعله ور می گردید وباهمه وجود خودرا دربرابر امام علیه السلام حقیر وناچیز می دیدند وبرایشان عظمت امام قابل تحمل نبود ازهمین رو اقدام به حذف فیزیکی امام علیه السلام گرفتند.

دومین علت شکست ((طرح تبعیدی)) است، به این معنا فلسفه تبعیدی امام علیه السلام ا زمدینه به سامراء وتحت حصر وبازداشت قراردادن آن حضرت ازآن جهت بود که رابطه امام علیه السلام باشیعیان ورابطه شیعیان باامام علیه‌ السلام را قطع کنند، ولی امام علیه السلام باتحت تاثیر قراردادن مامورین امنیتی وهمچنین بااستفاده ازشبکه وکالتی نه تنها رابطه اش قطع نشد بلکه نامه های شیعیان ونیز وجوهات ((خمس))، نیز ازراه دور ونیز به بازداشتگاه منتقل می شد وبه دست مبار کش می رسید ازهمین رو درگزارش آمده است :

((محمدبن داود قمی و محمد طلحی نقل می کنند: «اموالی از قم و مناطق اطراف آن که شامل وجوهات شرعی، هدایا و جواهرات بود، برای امام هادی (ع) حمل می کردیم. در راه، پیک امام رسید و به ما خبر داد که بازگردیم، زیرا موقعیت برای تحویل اموال مناسب نیست. ما بازگشتیم و آن چه را نزدمان بود، هم چنان نگه داشتیم. تا آن که پس از مدتی امام دستور داد اموال را بر شترانی که فرستاده بود، سوار کرده و آن ها را بدون ساربان به سوی آن حضرت روانه کنیم. ما اموال را به همین کیفیت حمل کرده و فرستادیم. بعد از مدتی که به حضور امام رسیدیم، فرمود: «به اموالی که فرستاده اید بنگرید!» دیدیم اموال به همان حال محفوظ است

محمد بن شرف می گوید: همراه امام هادی (ع) در مدینه راه می رفتیم. امام (ع) فرمود: آیا تو پسر شرف هستی؟ عرض کردم: آری. آن گاه خواستم از حضرت پرسشی کنم. امام از من پیشی گرفت و فرمود: ما در حال عبور از شاه راه هستیم و این محل برای طرح سؤال مناسب نیست.((بحارالانوار، ج50، ص185)) 

سومین علت شکست در ((مانور قدرت)) است، متوکل به زعم خودش می خواست با مانور قدرت وترساندن امام علیه السلام وی راتسلیم خود کند نه تنها این طرح پاسخ نداد بلکه امام قدرت وعظمت تصرف تکوینی خودش را به متوکل نشان داد واورا به شکست واداشت وهمین موجب شد که متوکل احساس خطرکند وتصمیم به حذف فیزیکی امام علیه السلام بگیرد، چراکه درگزارش آمده است :((روزی متوکل برای ترساندن و ترک مبارزه‌ی امام هادی ـ علیه السّلام ـ دست به یک مانور بزرگ نظامی زد.

دستور داد هزار سواره از لشکریان تُرک ارتش خود را که در سامرا بودند هر کدام توبره‌ی علف خوری اسب خود را از خاک پر کرده و در جای وسیعی بریزند. آنها اطاعت کردند و در نتیجه تل بزرگی چون کوهی عظیم در بیابان به وجود آمد که آن را «تل فحالی» (تل توبره‌ها) نامیدند. آنگاه متوکل بر فراز آن رفت و از امام هادی ـ علیه السّلام ـ دعوت کرد تا او حاضر شود و بر روی تل قرار گیرد.وقتی حضرت بر بالای آن قرار گرفت متوکل به او گفت: تو را دعوت کردم تا لشکریانم را نظاره کنی، و به آنها دستور داده بود لباس جنگی بر تن و اسلحه بر دوش در پائین تل رژه بروند و آنها هم به بهترین وضع نظامی و هیبتی بزرگ خود را در برابر متوکل و دیدگان امام ـ علیه السّلام ـ آشکار نمودند و هدف او این بود که هر کسی را که می‌خواهد بر علیه او مبارزهکند بترساند و البته ترس او بیشتر از امام هادی ـ علیه السلام ـ بود که کسی را بر علیه او بشوراند.امام ـ علیه السلام ـ که لشکر او را مشاهده کرد 
و به هدف او آگاه بود به متوکل فرمود: من هم لشکرم را به تو نشان بدهم؟
متوکل: آری.
امام ـ علیه السلام ـ خدای سبحان را خواند و دعا کرد ناگاه متوکل زمین و آسمان را پر از فرشته‌های مسلح دید و همان دم غش کرد. وقتی به هوش آمد امام ـ علیه السلام ـ فرمود: ما نمی‌خواهیم در امر دنیا با تو مناقشه‌ای داشته باشیم و به امر آخرت اشتغال داریم بنابراین گمانی بخود راه نده.. ((بحارالانوار، ج 50، ص 155.))

چهارمین علت ((نفوذ معنوی ومکتبی امام هادی علیه السلام)) بوده است، چراکه متوکل هرچند امام را درحصر قرار داده بود ولی می دید اهل بیت علیهم السلام درعمق جان مردم راه دارند وسخت دل بسته به آنان اند وهمین امر موجب شد که او درتحلیل خود برای کاستن این تاثیر مکتبی ونفوذ معنوی همزمان باتخریب قبر مطهر سید الشهدا ء امام حسین علیه السلام حذف فیزیکی امام علیه السلام را در دستور کارخود قرار دهد، چراکه ابوالفرج اصفهانی می نویسد:((متوکل شبی از مغنیه های شهر، کنیزی درخواست کرد که او را شراب دهد و ساز نواز کند، از سوء تصادف مغنیه صاحب کنیز، غائب بود و به زیارت نیمه شعبان به کربلا رفته بود. پس از مراجعت یکی از کنیزان آوازخوان خود را پیش متوکّل فرستاد.

متوکّل پرسید: آن روز که شما را خواستم کجا بودید؟ گفت: با خانم خود به زیارت حج رفته بودیم. گفت: حالا که ماه شعبان است، موسم حج نیست. گفت: به زیارت قبر حسین علیه السلام.

متوکّل چنان آتش گرفت که رگهای گردنش نزدیک بود منفجر گردد، فوری صاحب او را احضار کرد و تمامی اموالش را ضبط نمود و خودش را به زندان انداخت و دستور داد قبر امام حسین علیه السلام و کلیه خانه های موجود را خراب کنند و زمین آنها را زراعت نمایند:(مقاتل الطالبین، ص203)).
و در گزارش دیگر آمده است:((ابن سکّیت»، یار با وفاى امام جواد و امام هادى و شاعر و ادیب نام آور شیعى، که معلم فرزندان متوکل بودروزى متوکل با اشاره به دو فرزند خود، از وى پرسید: این دو فرزند من نزد تو محبوبترند یا «حسن» و «حسین»؟
ابن سکّیت از این سخن و مقایسه بى مورد سخت برآشفت و خونش به جوش آمد و بى درنگ گفت: «به خدا سوگند «قنبر» غلام على(علیه السلام) در نظر من از تو و دو فرزندت بهتر است!»
متوکل که مست قدرت و هوا و هوس بود، فرمان داد زبان او را از پشت سر بیرون کشیدند!. (( تاریخ الخلفأ، ص 348، تنقیح المقال، ج 3، ص 570))

پنجمین علت شهادت امام هادی علیه السلام ((احساس ناامنی خلفاء عباسی)) بود، چراکه امام علیه السلام هرچند در بازداشتگاه خلفاء عباسی بودند ولی به جای اینکه آن حضرت احسا س ناامنی کنند متوکل، مستمعین، معتز ومعتداحساس ناامنی می کردند، و امام هادی علیه السلام را خطر جدی برای خود می دیدندزیرا ازیک طرف می‌دیدند امام با استفاده از فرصت های مناسب، با نامشروع معرفی کردن عباسیان، مسلمانان را از هرگونه همکاری با آنان (مگر در موارد ضرورت) برحذر می داشت و با این کار، چهره این جرثومه های فساد را برای مردم بیش تر آشکار می کرد.
محمد بن علی بن عیسی که از کارکنان دولت عباسی بود، در نامه ای به امام هادی (ع) نظر ایشان را درباره پول گرفتن از بنی عباس در مقابل کار جویا شد. امام در پاسخ او نوشت: «آن مقدار از همکاری که به جبر و زور صورت گرفته، اشکال ندارد و خداوند عذرپذیر است، ولی به جز آن، ناروا و ناپسند است. ناگزیر اندکش بهتر از افزونش است:وسائل الشیعه، ج12، ص137، معادن الحکمه، ج2، ص241)) 

 از طرف دیگرنه تنها مامورین امنیتی تحت تاثیر امام هادی علیه السلام قرار داشتند پول ومزد ازخلیفه می گرفتند ولی درعمل خدمتگذار امام علیه السلام بودند ازهمین رو درگزارش آمده است:
((یکی از این کارگزاران، خطاب به متوکل گفت: هیچ فردی در خانه‌ات نیست، مگر آنکه در خدمت او است: یکی برایش پرده بالا می‌زند و دیگری در را می‌گشاید و اگر مردم چنین صلابتی را ببینند، خواهند گفت: اگر متوکل او را سزاوار خلافت نمی‌دانست، با وی چنین رفتار نمی‌کرد. او را تنها بگذار تا خود پرده‌های خانه را کنار زند و همچون دیگران راه رود تا منزوی شود. متوکل تصمیم گرفت این پیشنهاد را عملی سازد. سعایت کننده که مأموریت داشت گزارش این بی‌اعتنایی را به متوکل بدهد، می‌گوید: علی بن محمد(ع) وارد منزل شد، در حالی که خدمتکاری نداشت، ولی در این هنگام بادی وزید و پرده را کنار زد و او گذشت. وقتی متوکل متوجه این کرامت شد گفت،ما نمی‌خواهیم باد خدمتکار او باشد. پس همچون گذشته خودتان پرده را بالا بزنید: (مجلسی، بحارالانوار، ج13، ص129)

بلکه فرزند متوکل منتصر عباسی درمقام قتل او به دلیل اهانت به امام امیر المومنین برآمد چراکه درگزارش آمده است :(( داشت بنام «عباده مخنّث». عباده در مجلس متوکل متکّایى روى شکم خود زیر لباسش مى بست و سر خود را که موهایش ریخته بود، برهنه مى کرد و در برابر متوکل به رقص مى پرداخت و آوازه خوانان همصدا چنین مى خواندند؛ «این مرد طاسِ شکم گنده آمده تا خلیفه مسلمانان شود» و مقصودشان از این جمله علی علیه السلام بود. متوکل نیز شراب مى خورد و خنده مستانه سر مى داد. در یکى از روزها که عباده طبق معمول به همین کیفیت مسخرگى مى کرد، منتصر در مجلس حاضر بود. وى از دیدن این منظره ناراحت شد و با اشاره، عباده را تهدید کرد.
عباده از ترس ساکت شد. متوکل پرسید: چه شده؟ عباده برخاست و علت را بیان کرد. در این هنگام منتصر بپا خاست و گفت: اى امیر المؤمنین! آن کسى که این شخص اداى او را در مى آورد و مردم مى خندند، پسر عموى تو و بزرگ خاندان تو است و مایه افتخار تو محسوب مى شود. اگر خود مى خواهى گوشت او را بخورى بخور، ولى اجازه نده این سگ و امثال او از آن بخورند. متوکل با تمسخر، به آوازه خوانان دستور داد که همصدا این شعر را بخوانند:

«غار الفتى لابن عمّه *** رأس الفتى فى حِرِ امّه»
( این جوان به خاطر پسر عمویش به غیرت در آمد.
سر این جوان در... مادرش باد!)

به دنبال این قضیه بود که منتصر با نقشه قبلى با همکارى ترکان پدر را به قتل رساند:مروج الذهب ج ‏4، ص ‏38؛ ، تتمه المنتهى،، ص 238، ابن اثیر، الکامل ، ج‏7، ص ‏5)) ،

همین سربازگیری امام علیه السلام ازداخل کاخ متوکل عباسی موجب شده بود آنچنان وی را به وحشت واحساس ناامنی قراردهد که بارها سرزده مامورین به تفتیش خانه بی پناه امام هادی علیه السلام بپردازند وبه دنبال پیدا کردن اسلحه باشندازهمین رو درگزارش آمده است :((یک بار از امام هادی(ع) سعایت کردند که در منزلش، اسلحه، نوشته‌ها و برخی اموال وجود دارد که شیعیان قم فرستاده‌اند و حضرت در فکر به دست گرفتن زمام امور است. متوکل گروهی از نظامیان ترک را مأمور کرد تا شبانه خانه حضرت را تفتیش و او را دستگیر کنند و نزد وی آورند. ترکان نیمه‌های شب به محل اقامت ابوالحسن ثالث هجوم بردند. 

آنان مشاهده کردند امام در اتاقی رو به قبله نشسته؛ در حالی که جامه‌ای پشمی بر تن دارد و زمین با شن مفروش است و آن حضرت به عبادت خداوند و تلاوت قرآن مشغول است. منزل را تفتیش کردند، ولی چیزی نیافتند. سپس امام را در همان وضع دستگیر کردند و نزد متوکل بردند. این بار هم نقشه خلیفه با شکست مواجه شد.: مروج الذهب، ج4، ص7، بحارالانوار، ج50، ص90))

ولی با این همه متوکل وپس ازوی معتد ومعتز درترس وناامنی به سر می بردند که مبادا امام علیه السلام بانفوذ معنوی ویژه ای که دارند باسربازان ناشناخته وپنهانش بساط حکومت آنان را برچنین، وهمچون متوکل عباسی توسط فرزندش منتصر آنان را به هلاکت برساند، ازهمین رو در دوه متوکل حذف فیزیکی امام علیه السلام طراحی شد ولی وی فرصت پیداکرد وبه برکت دعای امام توسط فرزندش به هلاکت رسید پس از درک واصل شدن متوکل به دستور معتز وبه دست معتد طرح حذف امام علیه عملیاتی شد وسرانجام امام هادی علیه السلام درسوم رجب سال(254) با زهر مسموم و به شهادت رسید

((السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بن مُحَمَّدٍ الزَّکِیَّ الرَّاشِدَ النُّورَ الثَّاقِبَ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَکَاتُهُ)) 

رهبری انقلاب: مجموعه‌های انقلابی بایدکاملاً ازافتادن دردام نحله‌های گوناگون فکری وجناح‌گرایی پرهیزکنند.

 بخش خبری رهبری انقلاب

رهبری انقلاب: مجموعه‌های انقلابی بایدکاملاً ازافتادن دردام نحله‌های گوناگون فکری وجناح‌گرایی پرهیزکنند. ۰ نظر

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

رهبری انقلاب: مجموعه‌های انقلابی باید کاملاً از افتادن در دام نحله‌های گوناگون فکری و جناح‌گرایی پرهیز کنند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی ظهر امروز در دیدار رئیس و جمعی از مدیران سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه هنری، تولید و ارائه محصولات فاخرِ مبتنی بر فکر نو، و در نظر گرفتن اقتضائات اجتماعی و فرهنگی تبلیغ را در عین خشیت کامل از پروردگار، دو وظیفه مهم دستگاههای فرهنگی تبلیغاتی خواندند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ضمن قدردانی از اقدامات خوبی که در سازمان تبلیغات اسلامی انجام گرفته است، با استناد به آیات قرآنی، خشیت از پروردگار به معنای «ملاحظه، رعایت و مراقبت» را راهبرد ضروری و همیشگی فعالان عرصه فرهنگ و تبلیغ دانستند و افزودند: دستگاهها و عناصر فرهنگی-تبلیغی باید کاملاً مراقب باشند که حرف خدا در هیچ شرایطی زمین نماند و در این زمینه نباید از جنجال و هوچی‌گری و اتهامات ترسید.

ایشان توجه به اقتضائات اجتماعی در تبلیغ را نادیده گرفتن خشیت الهی ندانستند و گفتند: کارهای فرهنگی لوازمی دارد که باید به آنها توجه کامل کرد.

ایشان توجه به لسان قوم را در فعالیت‌های فرهنگی- تبلیغاتی از جمله این اقتضائات برشمردند و گفتند: زبان ارتباط گرفتن با یک جوان و نوجوان با زبان حرف زدن با یک غافل جاهل یا معاند فرق می‌کند همچنانکه باید زبان و لسان صحبت و تبلیغ در کشورهای دیگر با  کار فرهنگی-تبلیغی در داخل از جمله در مجموعه‌های انقلابی تفاوت داشته باشد.

رهبر انقلاب اسلامی بازار فکر و محصولات نو در داخل و خارج را پررونق خواندند و گفتند: با تولید فکر نو، فرآوری آنها و تبدیلشان به محصولات فاخرِ دارای بسته بندی خوب، در این بازار پرمشتری فعال شوید.

ایشان با ابراز ناخرسندی از کم کاری در این عرصه گفتند: سازمان تبلیغات و حوزه هنری در عرصه‌های مختلف، کار خوبِ زیاد کرده‌اند اما نه به اندازه عمر حدوداً چهل سال خود، بنابراین باید کار و تلاش را مضاعف کرد.

اهمیت دادن به نیروی انسانی زبده به عنوان محور اساسی مجموعه‌های فرهنگی، حفظ نیروهای خوب سازمان تبلیغات در همه رشته‌ها،‌ مراقبت از نیروها و مواظبت در زمینه آفات برون سپاری کارهای فرهنگی تبلیغاتی، چهار نکته دیگر رهبر انقلاب در این دیدار بود.

ایشان در این زمینه گفتند: البته باید از ظرفیت‌های مردمی حداکثر استفاده را کرد که در این زمینه جشنواره عمار نمونه خوبی است.

حفظ شادابی، سرزندگی، خوشحالی و خشنودی مردم از دیگر نکاتی بود که ایشان به عنوان یکی از وظایف مهم دستگاه‌های فرهنگی تبلیغاتی بیان کردند.

رهبر انقلاب در تشریح بیشتر ابعاد و اهمیت این موضوع گفتند: البته اگر وضع اقتصاد و زندگی مردم بهتر شود شادابی و خشنودی آنها تا حدودی تأمین می‌شود اما جدا از این مسئله هم می‌توان با مشارکت خود مردم، کارهای متنوع – شیرین و سرزنده‌ای انجام داد.

بخش آخر سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این دیدار حاوی چند توصیه از جمله پرهیز از جناح‌گرایی بود.

ایشان گفتند: در کل کشور به اتحاد کلمه و همدلی نیاز داریم چه برسد به مجموعه‌های انقلابی که باید کاملاً از افتادن در دام نحله‌های گوناگون فکری و جناح‌گرایی پرهیز کنند.

خودداری از کارهای صرفاً ویترینی و شکلی، و مراقبت از تولید آثار خنثی و بدون جهت‌گیری صحیح توصیه‌های دیگر رهبر انقلاب به رئیس و تعدادی از مدیران سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه هنری بود.

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی هم در این دیدار، از فعالیت‌ها گزارش داد.

حجت‌الاسلام محمد قمی گفت: جوانگرایی، پرورش نیرو و جهاد تبیین را جدی گرفته و در اولویت قرار داده‌ایم و سعی داریم به سهم خودمان به تأمین نیازهای فرهنگی جامعه کمک کنیم، البته در برخی زمینه‌ها همچنان ضعف داریم.

آقای دادمان رئیس حوزه هنری هم در گزارش کوتاهی گفت: مسیر رشد حوزه در زمینه ادبیات و کتاب را ادامه داده‌ایم اما سعی کرده‌ایم در دیگر زمینه‌های فرهنگی هنری و رسانه‌ای هم با تکیه بر ظرفیت درخشان جوانان همه مناطق کشور فعال باشیم.

اطلاعیه مهدیه شهرستان آمل درراستای فرمایشات مقام معظم رهبری/جهادتبیین وفعالیت های فرهنگی مذهبی

 بخش خبری

اطلاعیه مهدیه شهرستان آمل درراستای فرمایشات مقام معظم رهبری/جهادتبیین وفعالیت های فرهنگی مذهبی ۰ نظر

اطلاعیه مهدیه شهرستان آمل در راستای فرمایشات مقام معظم رهبری در پیرامون جهاد تبیین و فعالیت های فرهنگی مذهبی درشهرستان آمل

مهدیه شهرستان آمل در راستای فرمایشات مقام معظم رهبری در پیرامون جهاد تبیین وآگاه سازی هرچه بیشتر قشر جوان بخصوص خواهران دانشجو و دانش آموز درپیرامون مسئله ی مهم حجاب وعفاف در سیره حضرت زهرا سلام الله علیها درکنار تمام فعالیت های فرهنگی مذهبی که در سطح شهرآمل انجام می دهد در فضای مجازی هم اقدام به طراحی سایت مهدیه شهرستان آمل به آدرسwww.mahdiehamol.ir اقدام کرده که در مسائل مهم خبری کشور و شهر آمل و همچنین مسائل فرهنگی مذهبی و سیاسی فعالیت می کند و همچنین در پیام رسان ها اقدام به گروه های فرهنگی مذهبی  هیئت انصارالمهدی مهدیه شهرستان آمل ، گروه مهدیه شهرستان آمل

 در پیام رسان ایتاhttps://eitaa.com/joinchat/992084133Cbc93aa38d3

 ، گروه مدیران مهدیه شهرستان آمل ، و بخصوص کانال دختران انقلاب مهدیه شهرستان آمل اقدام کرده که فعالیت های لازم را در هر گروه وکانال انجام می دهد.

کانال دختران انقلاب مهدیه شهرستان آمل به آدرس :

https://eitaa.com/dokhtaraneenghelabmahdiehamol

به وسیله واحد خواهران مهدیه شهرستان آمل شروع بکار کرده که مسئولیت جذب و بکار گیری نیروهای فعال در ضمینه جهاد تبیین برای فعالیت در کانال دختران انقلاب مهدیه شهرستان آمل می باشد .

همچنین واحد فرهنگی مهدیه شهرستان آمل در مناسبت های ملی مذهبی ،یادواره شهدا و برپایی موکب های فرهنگی مذهبی در سطح شهر آمل فعال بوده و تمام امور بدست قشر جوان و دانشجو ودانش آموز فعال درمهدیه آمل انجام می گیرد.

در آخر از مسئولین محترم شهر دارالمومنین آمل درخواست داریم تا برای هرچه بهتر برپا شدن مراسمات فرهنگی مذهبی در سطح شهر آمل حمایت های لازم را از مهدیه شهرستان آمل مبذول داشته باشند .

با تشکر مدیرعامل مهدیه شهرستان آمل قاسم بناگر

مجموعه مصور «قهرمان؛ سلیمانی» | ستاره راهنمای خدمت

 بخش خبری رهبری انقلاب زندگی به سبک شهدا شهیدسلیمانی

مجموعه مصور «قهرمان؛ سلیمانی» | ستاره راهنمای خدمت

رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت سومین سالگرد شهادت شهید سلیمانی، روایت‌های حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره شهید حاج قاسم سلیمانی را در مجموعه مصور «قهرمان؛ سلیمانی» منتشر میکند.
رهبر انقلاب: «در اوّل سال ۹۸، در سیل خوزستان، شهید سلیمانی و شهید ابومهدی مهندس، هر دو در کف میدان حضور داشتند و دو طرف مرز را به هم وصل کردند. یعنی شهید ابومهدی موجب شد امکانات و وسایلی را که در خوزستان لازم بود، از آن طرف مرز، از داخل عراق، از بصره و بقیّه‌ی جاها بیاورند داخل کشور؛ که کمک بسیار بزرگی بود. خود این حضور این دو عزیز، دو ستاره‌ی برجسته‌ی میدان مجاهدت، موجب شد که کسان زیادی، هم در این طرف، هم در آن طرف به اینها نگاه کنند و وارد بشوند.» ۱۳۹۹/۵/۱۰

مادری مهربان تر از خورشید

 بخش خبری مناسبت های مدهبی میلاداهل بیت ع

مادری مهربان تر از خورشید ۰ نظر

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

مادری مهربان تر از خورشید

پایگاه اطلاع رسانی  بلاغ، مادری مهربان تر از خورشید

در هر مرحله از مراحل زندگی وی، لایه ها و درسهای بزرگی نهفته است و با کالبدشکافی و موشکافیهای عمیق، می توان درسهای بزرگی آموخت و باید هم آموخت .

یکی از ابعاد زندگی فاطمه زهرا (س)، که خیلی درخشان و دلنواز است، «بعد تربیتی » زندگی حضرت است .

سیره علمی و عملی فاطمه زهرا (س) در امور تربیتی، چیزی نیست که بتوان ظرافتها و لطافتهای آن را به قلم آورد و یا اینکه در یک مقال و مقاله بتوان ترسیم کرد .

سیره علمی، تا به مرحله عمل نرسد و عملی نگردد، فایده چندانی ببار نمی آورد . از سیره عملی فاطمه (س)، در امر تربیت، سخن بگوئیم، وی را «بانو و کوثر بیکران » و «مادر محبت » معرفی کنیم; ولی خودمان در میدان عمل، بی عاری و بی پروایی بکنیم، آیا چنین کاری شایسته است؟

زمزمه های تربیتی زهرا (س)

زلالتر از آب زمزم:

وارهیده از جهان عاریه

ساکن گلزار و «عین جاریه » (1)

آوازه و آرزوهای مادر، به «تربیت » پیوند خورده است .

در حقیقت، مادر «پیش مرگ و سر پیشاهنگ » ، امر تربیت است و از جمله دل مشغولیها و دلجوئیهای دیرینه وی تربیت فرزند در ابعاد گونه گون زندگی است .

از دیدگاه اسلام، «تربیت اسلامی » ، خدایی ترین مسئله ای است که یک مادر دانا با آن مواجه است .

اسلام دین «تربیت محور» است و در این راستا مردان و زنان بزرگی را با «چراغ هدایت » ، جهت ایصال الی المطلوب و ارائه طریق به سوی بشریت فرستاده است .

مولانا در همین راستا راست گفت:

کلکم راع نبی چون راعی است

خلق مانند رمه او ساعی است

از رمه چوپان نترسد در نبرد

لیکشان حافظ بود از گرم و سرد (2)

به هر تقدیر، آیا مادران در میدان تعلیم و تربیت به الگوی توانا و زیبا، نیاز دارند یا خیر؟

جای تردید وجود ندارد که همه انسانها نیازمند الگو هستند و دنبال الگوگیری و الگویابی می باشند و این امر، برای انسانهای عاقل، بسیار طبیعی است .

آنچه مهم است و جای دقت دارد، این است که از چه کسی باید پیروی کرد و فرد به عنوان الگو، باید دارای چه شرایط و ویژگیها باشد؟

از دیدگاه اسلام، اولین شرط برای یک الگو، آن است که خود عامل به گفته هایش باشد و سیره عملی و علمی زندگی او به عنوان حجت شرعی و عقلی شناخته شده باشد .

این شرط که الگو باید، سیره عملی و علمی وی حجت باشد جز در مورد انبیاء و امامان (ع) مصداق ندارد .

در این نوشتار کوتاه، کوشش شد تا بخشی از فضایل و سیره عملی و علمی فاطمه زهرا (س) در میدان تربیت، به عنوان مادری مهربانتر از خورشید و «مادر محبت » به عنوان الگو، برای مادران بیان گردد . تا میدانی و دریایی به سوی عاشقان گشوده گردد .

زندگی فاطمه زهرا (س) لبریز از لایه ها و لطافت ها است و دسترسی و شناخت عمیق از تمامی لایه ها و لطافت های زندگی معنوی وی، برای همه کس مقدور نیست .

شخصیت معنوی این بانوی «بی کران » متشکل از «بسترهای معنوی » بسیاری است که هر کدام از آنها برای یک زندگی معنوی و معنادار بکار آید .

از این جهت، کوثر بی کران، کاملترین الگویی است که می توان در ابعاد گونه گون زندگی، وی را مقتدای خویش قرار داد، که یکی از «لایه ها و لطافت های » زندگی معنوی وی که بستر معنوی خوبی را برای رشد ربانی و معنوی فراهم می سازد، «بستر تربیتی » زندگی او است .

در «سیره عملی و علمی » زندگی وی، ظرافت ها و دقتها موج می زند .

او مادر است، اما چگونه مادر؟ !

مادر امامت است و حسنین در دامن مبارک او تربیت یافته اند .

مادری است که از راه تکان دادن گهواره، برای همیشه جهان را تکان می دهد و از طریق «لالایی و تاتایی های » حساب شده، جهان و جهانیان را پر از فریادهای عدالت خواهی می کند و به سمت عدالت پیش می راند .

حضرت امیر (ع) در مورد تربیت خانوادگی می فرمایند:

«یا کمیل، مر اهلک ان یروحوا فی کسب المکارم . . .»

«ای کمیل! خانواده ات را فرمان ده که روزها در به دست آوردن بزرگواری، و شب ها در رفع نیاز خفتگان بکوشند . سوگند به خدایی که تمام صداها را می شنود، هر کس دلی را شاد کند، خداوند از آن شادی لطفی برای او قرار دهد که به هنگام مصیبت چون آب زلالی بر او باریدن گرفته و تلخی مصیبت را بزداید چنان که شتر غریبه را از چراگاه دور سازد .» (3)

تربیت کلامی کودکان، از زمزمه های زیبای مادر در قالب «لالایی » و «تاتایی » ، آغاز می شود .

از اینجاست که ظرافتهای تربیت، رخ می نماید و یک مادر مسؤول را با مشکلات و موانع تربیتی مواجه می سازد .

مادر با زمزمه های «لالایی و تاتایی » ، در واقع می خواهد در پاکترین سرزمین وجود کودک که همان هستی و انسانیت کودک است تصرف کند و تصرف می کند . آیا در چنین حالتی شایسته و بایسته است که مادر، امر تربیت را سبک و سرسری انگارد؟

آیا زمزمه های کلامی مانند لالایی، تاتایی و غیره مهم نیست و هر لفظ مهمل و بی معنایی که باشد، اشکال ندارد؟

در اینجا جالب است که توجه عزیزان را به یک داستان تربیتی که بسیار جلب توجه می کند جلب نمائیم .

در شعری منسوب به «مادر تربیت » فاطمه زهرا (س) آمده:

اشبه اباک یا حسن

واخلع عن الحق الرسن

واعبد الها ذا المنن

و لا توال ذا الاحن

یعنی

حسن جان مانند پدرت باش

حق را از بند اسارت رهاساز

خدایی پر فضل و احسان را بپرست

از دشمنان کینه توز دوستی و پیروی مکن (4)

این سخن زیبا، از جمله نوازش های نورانی حضرت زهرا (س) است به نوزادش حسن (ع) . آن زمانی که حضرت، نوزادش را روی دست بازی می داد و به هوا می پراند و به دنبال آن با وی با زبان کودکی سخن می گفت، چنین زمزمه می نمود .

فاطمه زهرا (س)، قبل از آنکه یک مادر باشد، معلم و مدیر شایسته بود . مربی و روان شناسی بود که در عمل، «تربیت دینی » را کاربردی ساخت و ظرافتهای تربیتی را در خاندان اهل بیت (ع) به نمایش گذاشت .

آنگاه که حضرت زهرا (س) امام حسین (ع) را بر روی دست نوازش می کرد، می فرمود:

انت شبیه بابی

لست شبیها بعلی

«حسین جان تو به پدرم شباهت داری و به پدرت علی (ع) شبیه نیستی .»

امام علی (ع) سخنان فاطمه (س) را می شنید و لبخند می زد . (5)

مادرانی که فاطمه زهرا (س) را الگوی خویش می دانند، آیا در امر تربیت هم این «مادر تربیت » را الگوی خود می دانند یا خیر؟

اگر فاطمه زهرا (س) را به عنوان الگوی تربیتی قبول دارند - و باید هم قبول داشته باشند - تا به حال چه فکری کرده اند؟

چه کاری کرده اند؟

چاره ای اندیشیده اند یا خیر؟ . . .

مادری که منتظر مد و تجمل روز است و بازار او را فریفت و گیج کرد، چه کار می تواند بکند؟

او خود به دهها سرپرست و مادر احتیاج دارد تا هستی خود را به ثمن اندک نفروشد .

مادری «فن و هنری » است که هر کس استعداد تحصیل آن را ندارد .

مادری «کلاس عشق » است که به قول مولانا:

در آسمان درها نهی، در آدمی پرها نهی

صد شور در سرها نهی، ای خلق سرگردان تو

مادرانی که به خطا، خویشتن را از «عشق مادری » محروم می سازند، وحشتناکترین گمراهی ها را مرتکب می شوند و خسران ابدی است که نه در زمان و نه در ابدیت جبرانی ندارد .

یک مادر کم حوصله و عصبی، چگونه می تواند به ظرافتهای تربیتی جامه عمل بپوشاند؟

چرا «سوراخ دعا را گم کرده ایم » ؟

بیائیم قبول کنیم که «تربیت بزرگترین منبع و معدن » است و ما، در کشف و بهره برداری آن مشکل داریم .

چند درصد از مادران، همانند فاطمه زهرا (س)، زمزمه ها و سایر رفتارهای تربیتی آنها حساب شده و با «استانداردهای تربیت اسلامی » سازگار است؟

آیا شعر: اتل متل توتوله، گاو حسن چه جوره . . . با استاندارهای تربیت اسلامی می سازد؟

آیا یاد دادن چنین جملاتی، اولین وظیفه برخی ها است؟

مادری که دختر هفت تا ده ساله خویش را تقریبا «نیمه عریان » در معرض دید عموم قرار می دهد، چه تضمینی برای حجاب اسلامی و تربیت او دارد؟ چرا عده ای به نام مادر، به بچه ها و فرزندان خیانت می کنند؟

مگر خیانت چه هست؟

خیانت به این نیست که سر کودک را از قفا جدا بکنند، هر کاری که روح و اندیشه کودک را خدشه دار کند، خود بزرگترین خیانت است و هیچ خیانتی، عمق فاجعه اش، عمیق تر از خیانت در امور تربیتی نیست و گناه آن بابخشودنی است .

به هر حال، تا شور و شعور لازم در امر تربیت تحقق پیدا نکند و تا زندگی را سراسر عشق نبینیم، تربیت انقلابی و یا پاکسازی و خودسازی، نوسازی انقلابی تحقق پیدا نمی کند و به بار نمی نشیند .

مادران یخچالی!

تربیت منهای محبت، آب در هاون کوبیدن است .

کتاب کریم می فرمایند:

«و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا، اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلاتقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما، واخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا;

پروردگارت مقرر داشته است که جز او را نپرستید، به پدر و مادر نیکی کنید، چنانچه یکی یا هر دوی آنها نزد تو به پیری رسیدند کلمه ای رنجش آور به آنها نگو، و بر سرشان فریاد نزن، و با اکرام با آنها سخن بگو، و با آنها خاکساری و مهربانی کن، و بگو: پروردگارا همانگونه که آنها مرا در کودکی پرورش دادند، تو نیز آنها را مشمول رحمت خود قرار بده .» (6)

ظاهر آیه یک معنای روشنی دارد و آن مهربانی و احترام به والدین است . ولی آنچه مهم است و از روح و معنای پنهان این دو آیه استفاده می شود، این است که وقتی پای تربیت انسانی و اسلامی به میان آمد، در مرحله اول والدین باید این آیات را در عمل تفسیر کنند و یکی از دستورالعمل های کار تربیتی خود قرار دهند تا در مرحله بعدی نوبت به فرزندان برسد .

مادری که می خواهد کار تربیتی معنادار انجام دهد، خود باید:

1 - به فرزندان نیکی کند .

2 - هنگام ناتوانی در دوران نوزادی و کودکی، و یا دوران دیگر، حتی به آنها اف نگوید .

3 - بر سرشان فریاد نزند .

4 - با اکرام با آنها سخن بگوید .

5 - با آنها خاکساری و مهربانی کند و بال و پر پر مهر و آغوش گرم خویش را به سوی آنها بازگشاید .

6 - از خداوند برای فرزندان، طلب سعادت و رحمت بکند .

فاطمه زهرا (س) که خود قرآن ناطق و مفسر کبیر است، یقینا در کار تربیتی، این نکات ظریف و عمیق قرآنی را کاربردی ساخت و بدان جامعه عمل پوشاند .

در روایت آمده، امام حسن (ع) مریض شد و درد و بی تابی آن بزرگوار بالا گرفت، حضرت زهرا (س) فرزند عزیزش را خدمت رسول خدا برده :

«قالت: یا رسول الله ادع الله لابنک ان یشفیه، ای رسول خدا! پروردگارت را بخوان تا فرزندت را شفا دهد .» (7)

در جای دیگر آمده، حضرت زهرا (س) با یاد روزگار شیرین و محبتهای رسول خدا، خطاب به کودکان خود فرمود:

«این ابوکما الذی کان یکرمکما و یحملکما مرة بعد مرة؟

این ابوکما الذی کان اشد الناس شفقة علیکما؟

فلا یدعکما تمشیان علی الارض و لا اراه یفتح هذا الباب ابدا و لایحملکما علی عاتقه کما لم یزل یفعل بکما؟

کجاست پدر مهربان شما دو فرزندم؟ که شما را عزیز و گرامی می داشت، و همواره شما را بر روی دوش خود می گرفت، و نمی گذاشت بر روی زمین راه روید .

کجاست پدر شما که مهربان ترین مردم نسبت به شما بود .

دیگر هرگز او را نمی بینم که این درب منزل را باز کند، و شما را بر دوش خود گیرد، همان رفتاری که همواره نسبت به شما انجام می داد .» (8)

با این شیوه با فرزندان سخن گفتن، در واقع یک دوره کامل، کلاس «آموزش محبت » است . همان کلاسی که پدر بزرگوارش برای وی برگزار کرد، خود دارد برای فرزندان دلبند خویش برگزار می نماید . این همان کلاس کاربردی عملی است، که از زیباترین کلاسهاست .

فاطمه زهرا (س) «مادر محبت » است و با محبت معنادار وی باید جهان هدایت می شد .

اگر با وجود الگوی تربیتی چون فاطمه زهرا (س)، عده کثیری از مادران مسلمان با مشکل تربیتی مواجه هستند، این به خاطر آن است که :

اولا شناخت و معرفت عمیق، نسبت به شخصیت الگو ندارند .

ثانیا شناخت و تلقی و برداشت درست از تربیت اسلامی ندارند .

ثالثا برخورد و رفتارشان در امر تربیت محبت آمیز نیست .

رابعا بسیاری از مادران و پدران تربیت را به عنوان بزرگترین منبع، به حساب نمی آورند .

نویسنده کتاب «کوچک زیباست » که یک بحث اقتصادی در آن مطرح شده است، یکی از عناوین بحث کتاب را «تربیت، بزرگترین منبع » قرار داده است .

می گوید:

«عامل اصلی همه توسعه های اقتصادی از ذهن آدمی برمی خیزد . ناگهان، شهامت، قدرت ابتکار، اختراع، تکاپوی سازنده، نه تنها در یک زمینه بلکه در بسیاری زمینه ها در آن واحد از وجود آدمی فوران می کند . . . بنابراین می توان گفت که تربیت حیاتی ترین منبع برای بشریت است .» (9)

به هر تقدیر، اگر ظرافتهای تربیتی که «مادر مهربان » فاطمه زهرا (س)، آنها را در امر تربیت بکار می گرفت، در زندگی انسانی - اسلامی مسلمانان جامه عمل پوشیده می شد، می بایست در انتظار می ماندیم که:

از محبت تلخها شیرین شود

از محبت مسها زرین شود

از محبت دردها صافی شود

از محبت دردها شافی شود

از محبت مرده زنده می کنند

از محبت شاه بنده می کنند (10)

متاسفانه و صد متاسفانه یکی از مشکلات بسیار بزرگ بر سر راه تربیت، «فقر شادی و فقر محبت » است . از چهره و رفتار برخی از نوجوانان و جوانان کمبود محبت و فقر شادی می بارد .

برخی از والدین، آنقدر نسبت به فرزندان بی مهری و نامهربانی می کنند که بهتر است از آنها به «والدین یخچالی » نام ببریم .

مادری که مسؤولیت خطیر مادر شدن را پذیرفت، چگونه آغوش محبت و مهربانی به سمت و سوی فرزندان باز نمی کند؟

آیا تمامی مشکلات بر سر راه تربیت را می توان با «عروسک انبوه » حل و فصل کرد؟

برخی ها، کودک را بمبارانی از عروسکهای عاجز و عجیب و غریب می کنند و اجازه فکر کردن را از بچه ها می گیرند .

آیا عروسکها جای لبخند و محبت مادر را پر می کنند؟

برخی از مادران کم حوله و بعضا عصبی می خواهند، فقط بچه ها را سرگرم بکنند، دیگر مهم نیست با چه چیز آنها را سرگرم بکنند؟

کسی با عروسک و اسباب بازی مخالف نیست، سخن بر سر این است که:

1 - عروسک جای لبخند، بوسه، نوازش و محبت مادر را پر نمی کند و مشکلات بر سر راه امر تربیت را، تنها با اسباب بازی، نمی توان حل و فصل کرد .

2 - فرزندان را بمبارانی از عروسک و اسباب بازی کردن و قدرت تفکر و خلاقیت را از بچه ها گرفتن درست نیست .

3 - در بازار خرید و فروش عروسکها و اسباب بازی، باید حد و مرزی باشد و والدین عزیز، هر اشیایی را به نام اسباب بازی و عروسک نخرند و بدانند که پشت بعضی از اشیاء به نام عروسک، غرض و مرضهای زیادی خوابیده است .

عروسکی که با باطری روشن می شود وشروع به رقصیدن می کند، چه آثاری در ذهن صاف کودک ببار می آورد و چه پیام و پیامدی دارد؟

مادر باید در امر تربیت، هدفمند، اهل شناخت و مطالعه، با حوصله و صبور، مدیر، مهربان و با ادب، با عاطفه و . . . باشد .

بهشت را به بهاء زیر پای مادران می گسترانند، نه به بهانه .

تا با دست مبارک مادران، جهان به لرزه درنیاید و تا در دامن و آغوش گرم مادران، گرمای محبت به جهان صادر نشود . . . و تا تربیت به مرز استاندارد اسلامی نرسد، هدف اسلام عزیز تامین نمی شود . هدف اسلام عزیز و مورد دعوت دین اسلام، همه بشریت هستند و رسیدن به سعادت از کانال محبت و تربیت .

داستان داوری و مادری:

اگر مادری با داوری بین فرزندان مواجه گردد چه باید بکند؟

داوری و قضاوت، از ظرافت و لطافت خاصی برخوردار است و این امر بر کسی پوشیده و پنهان نیست . ولی داوری بین فرزندان و کودکان، ظرافت و لطافت کار را صد چندان می نماید .

- ذهن صاف و دست نخورده کودکان

- روح لطیف و ظریف آنها

- داوری توام با تربیت

- فضای ذهن کودک و محدودیت های آن، همه و همه دست به دست هم می دهند و کار داوری بین فرزندان و کودکان را با مشکل مواجه می کند .

آیا مادران می توانند داوران خوبی برای فرزندان و کودکان خود باشند؟

در اینجا توجه عزیزان را به یک داستان جالب توجه، که از طرف «مادر محبت » حضرت زهرا (س)، صورت گرفت، جلب می نمائیم .

داستان داوری بدین قرار است که:

«رسول گرامی اسلام درباره مسابقه خطاطی به حسن و حسین (ع) سفارش فرمود:

هر کس خط او زیباتر است، قدرت او نیز بیشتر است .

حسن وحسین هر کدام خط زیبایی نوشتند، اما رسول خدا قضاوت نکرد و آن دو بزرگوار را به مادرشان، فاطمه (س) هدایت فرمود، تا نگرانی قضاوت، با عاطفه مادری جبران شود .

حضرت زهرا (س) دید که هر دو خط زیبا و هر دو در این مسابقه هنری شرکت نموده اند، چه باید کرد؟ با خود گفت:

قالت: انا ماذا اصنع و کیف احکم بینهما؟

من چه می توانم بکنم و چگونه میان دو کودکم داوری کنم؟

قضاوت نهایی را به تلاش خودشان ارتباط داد و فرمود:

یا قرتی عینی انی اقطع قلادتی علی راسکما و انشر بینکما جواهر هذه القلادة فمن اخذ منها اکثر فخطه احسن و تکون قوته اکثر .

ای نور دیدگانم! من دانه های این گردنبند را با پاره کردن رشته آن بر سر شما می ریزم و میان شما دانه های گردنبند را پخش می نمایم . هر کدام از شما دانه های بیشتری بگیرد، خط او بهتر و قدرت او بیشتر است .» (11)

به حق، ظرافت و زیبایی از لابلای این داوری، موج می زند .

این داستان حق، دارای لایه هایی است و آمادگی دارد دریای بیکرانی از داوریهای زیبا را به دینداران و مادران بگشاید و مسیر زندگی انسانها را عوض کند . البته این داستان از باب «مشت نمونه خروار» است و از این قبیل مطالب در سیره علمی و عملی امامان (ع) موج می زند و فراوان است .

حال مادران در مورد این داوری، خود به داوری بنشینند و خودشان را در امور تربیتی محک بزنند!

از دیدگاه قرآن و امامان، امر تربیت و ظرافتهای آن بسیار جدی است و ذره ای کوتاهی در آن روا نباشد .

ذهن، اندیشه، روح و انسانیت چیزی نیست که به راحتی بتوان از کنار آن گذر کرد و یا آن را نادیده گرفت .

علی (ع) می فرمایند:

«لا غنی کالعقل و لا فقر کالجهل و لا میراث کالادب، و لا ظهیر کالمشاورة; هیچ ثروتی چون عقل، و هیچ فقری چون نادانی نیست . هیچ ارثی چون ادب، و هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست .» (12)

حقوق کودکان و عقوق مادران

رسول اکرم (ص) می فرمایند: «یا علی یلزم الوالدین من ولدهما ما یلزم لهما من عقوقهما» (13)

یا علی (ع)، همانطوری که فرزندان ممکن است عاق والدین گردند، والدین هم ممکن است عاق فرزندان گردند .

همانطوری که حقوق طرفینی و فراگیر است، عقوق (ضیق و سختی ها) هم، طرفینی است .

از دیدگاه اسلام، به یک اعتبار، حقوق به دو قسم تقسیم می گردد:

1 - حقوق مادی، 2 - حقوق معنوی .

صاحبان حقوق، عموم مردم می باشند و مرد و زن، پیر و جوان، حتی رحم (بچه در شکم مادر)، صاحبان حق محسوب می شوند .

تربیت انسانی اسلامی، از جمله حقوق معنوی محسوب می شود و نتیجه آن، پیام یا پیامد بزرگی را به همراه خواهد داشت .

آنچه در بین عرف و عموم مرسوم است و شیوع دارد مساله «حقوق و عقوق » والدین است و در اذهان حک شده است که در صورت سرپیچی فرزندان از والدین، فرزندان مورد عاق والدین قرار می گیرند و در دنیا و آخرت پیامدهای بدی در انتظار فرزندان خواهد بود .

این نکته درست، اما حقوق فرزندان چه؟

آیا در صورت سهل انگاری و بی توجهی به امر تربیت، والدین مورد عاق فرزندان قرار نمی گیرند؟ یقینا چنین است و در صورت کوتاهی در امر تعلیم و تربیت، پیامدهای بسیار بدی در انتظار پدر و مادر خواهد بود .

مادری که به خاطر چشم به هم چشمیهای کور و مدستائیها و مدپرستی های پلید، شوهر را زیر سؤال می برد و با شخصیت و مردانگی او بازی می کند، آرامش خانواده را به هم می پاشد و برای امر تربیت ذره ای ارزش قایل نمی شود، مورد عاق فرزندان قرار نمی گیرد و حقوق آنها را پایمال نکرده است؟ !

مادری که می تواند فرزندش را همانند حسین فهمیده، تربیت بکند و باید هم چنین بکند، ولی به خاطر توقعات بیجا و کور، و سرگرمیهای فریبنده، فرزندش با همان استعداد و آمادگی سرشار، سر از زندان درمی آورد، چه جوابی دارد؟

عده ای می گویند در ایران نمی شود کار فرهنگی و تربیتی عمیق و هدفمند انجام داد . ولی باید گفت:

چطور شد، پدر وزیری، وقتی پسرش در پاکستان متولد شد، و استعداد و نبوغ خاصی را در پسرش شناسایی کرد، مسئله را با یکی از بزرگان محلی در میان گذاشت، آن عالم، گفت: شما در پاکستان نمی توانید به هدف برسید، بهترین و مناسب ترین جا برای رشد و کار فرهنگی، ایران است و شما بروید ایران .

آقای وزیری، راهنمایی عالم محل را پذیرفت و آمد قم مقدس و الآن که پسرش حدود شانزده سال سن دارد، حافظ کل قرآن، حافظ کل نهج البلاغه، حافظ بیش از هفتاد دوره کتاب، در گرایشهای مختلف اعم از روایات، فقه، رجال، تفسیر وغیره .

خلاصه یک خانواده پنج نفره، کلشان حافظ کل قرآن هستند و زندگی بسیار ساده هم دارند .»

با این مقدمه، برویم سراغ اصل بحث، و ببینیم رابطه پدر فرزندی بین رسول اسلام (ص) و فاصله زهرا (س) چگونه بوده است؟

شیخ صدوق می فرمایند:

«رسول گرامی اسلام (ص) هر گاه به مسافرت می رفت، با فاطمه (س) خداحافظی می کرد و وقتی از سفر برمی گشت، ابتدا به دیدن فاطمه می شتافت .

در یکی از مسافرت های پیامبر (ص)، حضرت زهرا (س) دو دستبند نقره و یک جفت گوشواره برای خویش و یک پرده برای درب منزل خرید، پیامبر (ص) از مسافرت بازگشت و به دیداردختر شتافت .

پس از مشاهده پرده خانه و زیور آلات ساده فاطمه (س) توقف کوتاهی کرد و به مسجد رفت .

حضرت زهرا (س) با خود اندیشید که پدر ناراحت است و فوری دستبند و گوشواره و پرده را درآورد و خدمت رسول خدا فرستاد و پیام داد:

«قالت: تقرا علیک ابنتک السلام و تقول اجعل هذا فی سبیل الله » دخترت برای تو سلام می فرستد و می گوید که این [زیور آلات اندک] را نیز در راه خدا انفاق کن .

پیامبر (ص) پس از مشاهده بخشش و ایثار فاطمه (س) سه بار فرمود:

«فداها ابوها; پدرش فدای او باد .» (14)

در مقابل، حضرت زهرا (س) درباره عواطف گرم پدرانه رسول خدا (ص) مطلبی را نقل فرمود که قابل توجه و ارزیابی است:

وقتی آیه 63 سوره نور نازل شد که:

«رسول خدا را آنگونه که همدیگر را صدا می زنید، نخوانید»

فاطمه زهرا (س) می فرماید:

ترسیدم که رسول خدا را به لفظ «ای پدر» بخوانم .

من [هم مانند دیگران پدر را] به نام «یا رسول الله » صدا زدم .

[بدین خاطر] پیامبر، یک بار، یا دوبار، یا سه بار از من روی گردانید [و پاسخ نگفت] . سپس رو به من کرد و فرمود:

ای فاطمه (س) این آیه درباره تو و خانواده تو و نسل تو نازل نشده است . تو از من هستی و من از تو هستم .

همانا این آیه برای ادب کردن جفاکاران درشت خوی قریش، انسانهای خودخواه و متکبر، نازل شده است .

مرا با جمله «ای پدر» خطاب کن که مایه حیات قلب من است و خداوند را خشنود می کند . (15)

این گونه مطالب در سیره عملی پیامبر (ص) و فاطمه زهرا (س) و امامان (ع) موج می زند و اینجا دیگر سخن از عقوق والدین و فرزندان نیست، سخن از حقوق محض است و اخلاق جهانشمول .

نقش تربیتی اینگونه روابط، بسیار بالا است و انسانیت و عاطفه در آن، بسیار فراوان و ریشه دار .

تا بحال، در هیچ جای دنیا، چنین روابطی بین «پدر و دختر» صورت نگرفته است . این رابطه، بر خلاف همه روابط معروف در دنیا دارای شان نزول است و همیشه تاریخ، درس آموز .

این جمله پیامبر (ص) که در حق فاطمه زهرا (س) فرمود:

«فداها ابوها» ، به بلندای تاریخ پیام تربیتی دارد .

این جمله گرانسنگ، می تواند میزان و محک بسیار مناسبی باشد، تا همه کسانی که با امور تربیتی در ارتباط و تماس هستند عموما و والدین خصوصا، خودشان را در معرض محک قرار دهند و فاصله ها را آسیب شناسی کنند .

اگر فاصله ها زیاد هست، که زیاد هم هست چرا؟

چه باید کرد؟

خلاصه سخن آن که:

مردم عصر فضا و تکنولوژی عموما و مسلمانان خصوصا، دنبال آن چیزهایی که به جد باید باشند، نیستند، و دنبال آن چیزهایی که اصلا نباید باشند، هستند . و به عبارت دیگر «سوراخ دعا را گم کرده اند» .

دکور و تجمل، مسلح شدن به مد روز، هماهنگی و همراهی با بازار، رقابت کور با همسایه در ظاهرسازی، پیروی و الگوگیری سریع از وامانده ها و سرخورده های غربی، دنبال هر خس و خاشاک، روانه شدن، روی آوردن به مواد مخدر، به بهانه عروسی ادا و اطوار درآوردن، ریخت و پاش فراوان، سر و صداها و روی آوردن به سوی صداهای آلوده و . . . همه و همه برای آنها مهم است و سراسیمه دنبالش می دوند ولی امر تربیت، قناعت زیبا، محبت و مدارا، الگوگیری دینی و ارزشی، حلال و حرام الهی، روح قرآن، سیره عملی امامان و معصومین (ع) برادری و برابری، تعهد دینی و . . . چندان برایشان مهم نیست و به راحتی از کنارش گذر می کنند .

متاسفانه عده ای از مسلمانان که زیاد هم هستند، از سیره عملی امامان و معصومین الگو نمی گیرند ولی از غربی، آنهم غربی بنجول و سرخورده از زندگی، الگو می گیرند و در جامعه دینی، انگشت نمایی می کنند .

به هر تقدیر، مادران بدانند، که با اندک توجه، می توانند زمینه های زندگی بسیار زیبا را فراهم کنند .

مگر حضرت زهرا (س) از چه ابزارهای تربیتی استفاده می کرد که مادران عصر فضا با آن امکانات بی بهره هستند؟ !

فاطمه زهرا (س)، فقط روح و اندیشه بلند داشت و بس .

ابزارهای تربیتی حضرت، عاطفه بود و محبت .

بینش بود و هدفمندی .

و جاذبه بود و جانفشانی در امر تربیت .

نتیجه و خلاصه:

امور تربیتی و ظرافتها و لطافت های آن، مقام و منزلت مادر و مسؤولت پذیری وی، الگو بودن فاطمه زهرا (س) در «سیره علمی و عملی » در این نوشتار، مثلث بحث را تشکیل می دهد .

امر تربیت، به عنوان بزرگترین منبع و از خدایی ترین مسئله ای است که هر انسان مسؤول با آن روبرو است و کوتاهی در این امر تمام هستی یک انسان را زیر سؤال می برد .

کسی که بیش از همه در میدان تعلیم و تربیت نقش ایفا می کند مادر است، و مادر اولین فردی است که کار تربیتی را آغاز می کند و در این جهت تمام حرکات و رفتار مادر، اعم از زمزمه ها و لالایی، لبخند، نفس کشیدن، ظاهر و باطن، تاثیر عمیقی بر کودک و روح او می گذارد و مثلث شخصیت وی را تشکیل می دهد .

اگر مادران در امر تربیت کوتاهی بکنند و به عنوان مادران بی مسؤولیت معرفی و معروف گردند، عقوق و عوارض بدی در انتظار آنها است و هیچ عذری پذیرفته نیست .

در پایان باید گفت، آنچه می تواند مادران و فرزندانشان را در امر تربیت، بیمه کند، عمل کردن به «سیره و رفتار عملی و علمی » فاطمه زهرا (س) است ولا غیر .

پی نوشت ها:

1) مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت 1767، اشاره به آیه 12 غاشیه .

2) همان، دفتر سوم .

3) نهج البلاغه، حکمت 257 .

4) مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 389 .

5) همان .

6) سوره اسراء، آیات 17 - 23 - 24 .

7) بحارالانوار، ج 59، ص 104 .

8) محمد، دشتی، «نهج الحیاة - فرهنگ سخنان فاطمه » قم، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین، 1375، ص 74 .

9) ای . اف . شوماخر، «کوچک زیباست » علی رامین، تهران: صدا و سیما، چهارم، 1378، ص 61 .

10) مثنوی معنوی، دفتر دوم، ابیات 1529 - 1531 .

11) محمد، دشتی، همان، یا بحارالانوار، ج 45، ص 190، ح 36 .

12) نهج البلاغه، حکمت 54 .

13) بحارالانوار، ج 77، ص 60، ح 3، باب 43 .

14) محمد دشتی، همان .

15) همان .

منبع: سایت حوزه نت

فاطمه(س) تجلی تمام زنان مقدس قرآنی

 بخش خبری مناسبت های مدهبی سبک زندگی میلاداهل بیت ع

فاطمه(س) تجلی تمام زنان مقدس قرآنی ۰ نظر

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

فاطمه(س) تجلی تمام زنان مقدس قرآنی

پایگاه اطلاع رسانی  بلاغ، فاطمه(س) تجلی تمام زنان مقدس قرآنی

بی تردید یکی از آیاتی که در شأن اهل بیت علیهم السلام نازل شده، آیه مباهله است. آیه شریفه در جریان یکی از وقایع مهم تاریخ اسلام که به مباهله معروف است نازل شده است. گروهی از نصاری از نجران برای مناظره درباره اسلام و ادعای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نزد ایشان آمدند. سرانجام کار برای اثبات حقانیت یکی از دو طرف به آنجا انجامید که هر دو گروه در برابر خداوند دعا کنند تا لعنت و عذاب خدا بر دروغگویان و منحرفان از حق نازل شود. وقت خاصی معین شد. در روز موعود مردم جمع شدند، در حالی که هنوز بر مسیحیان نجران معلوم نبود که پیامبر صلی الله علیه و آله چه کسانی را برای مراسم دعا و مباهله حاضر می کند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله پیش آمد در حالی که علی، حسن، حسین و فاطمه زهرا علیهم السلام را با خود می آورد. بدین سان پیامبر صحنه پر شکوهی آفریده بود. مسیحیان نجران چون حالت پیامبر و اهل بیتش علیهم السلام را دیدند لرزه بر اندامشان افتاد و به رایزنی با پیشوای خود، اسقف ابا حارثه پرداختند. بزرگ آنان گفت:

«من چهره هایی را مشاهده می کنم که اگر لب به دعا و نفرین بگشایند و بخواهند کوهی را از زمین برکنند آن کوه را متلاشی کرده، برمی دارند. سوگند به مسیح که اگر آنان لب به نفرین ما بگشایند برای ما خانواده و مال و منالی باقی نخواهد ماند».

پس آنان را از مباهله باز داشت. لذا نزد پیامبر صلی الله علیه و آله شتافتند و گفتند:

«ای ابوالقاسم! از ما بگذر، خداوند از تو بگذرد». سپس شرایط پیامبر را پذیرفتند و به نجران باز گشتند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله اعلام داشت: اگر آنان برای مباهله پیش می آمدند مسیحیان نابود می شدند(1).

«فَمَنْ حَآجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ اَبْنَآءَنَا وَاَبْنَآءَکُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَکُمْ وَاَنْفُسَنَا وَاَنْفُسَکُمْ...(2)»

پس هر کس که با تو درباره عیسی بعد از آنکه با تعالیم وحی بر احوال او آگاهی یافتی، به مجادله برخیزد [و سخنان و ادعای تو را نپذیرد[ بگو پیش آیید تا ما با فرزندانمان و شما با فرزندانتان، زنانمان و زنانتان و نفسهایمان با نفسهایتان در پیشگاه خداوند دعا و نفرین نموده تا لعنت و عذاب خدا را بر دروغگویان و حق گریزان قرار دهیم.

دانشمندان اهل سنت در مصادر متعدد روایی و تفسیری اذعان کرده اند که مراد از «ابنائنا» (فرزندان ما [پیامبر]) حسن و حسین علیهماالسلام ، «انفسنا» (نفس های ما [پیامبر]) علی علیه السلام و «نسائنا» (زنان ما) فاطمه زهرا علیهاالسلام است(3). این آیه بعد از آنکه برهانهای منطقی و قیاسهای عقلی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای گروه مسیحیان نجران سودی نبخشید و همچنان به مکابره و انکار خود ادامه دادند نازل شد، و به پیامبر فرمان داد به برهان مشاهده که بالاترین براهین است رو آورد. برهان مشاهده در حقیقت استمداد از قدرت مطلق و لایزال الهی برای ذلیل ومنکوب کردن طرف باطل با نزول عذاب بر آنان و اعزاز و سرافرازی طرف حق به طور عینی و قابل مشاهده است. ارزش این برهان هرگز قابل مقایسه با برهانهای نظری نیست؛ چرا که برهان مباهله حس، عقل و دل هر سه را با هم به کار می گیرد و توسط هر سه منبع، ادراک جان آدمی تصدیق می شود. برهان مباهله قبل از اثبات ادعای حق و ابطال پندار باطل، جلالت، عظمت، رفعت، روحانیت و کمال تقرب طرف حق را که پیروز میدان مباهله اند ثابت می کند. برهان مشاهده مباهله در حقیقت خدا را در طرف حق و شیطان را در طرف باطل متجلی می سازد و اثبات می کند این تجلی خاص زمان مباهله نیست، بلکه امری دائم و ابدی است.

بنابراین پیام آیه مباهله چیزی بالاتر و وسیع تر از اقناع اهل نجران و اثبات حقانیت دعوی پیامبری رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود. آیه علاوه بر این پیام، مسیر استمرار پیامبری رسول خدا صلی الله علیه و آله را اعلام و ترسیم می نماید. در واقع اگر هیچ آیه دیگری برای نشان دادن عظمت و رفعت مکان اهل بیت [علی، فاطمه و حسنین علیهم السلام ] و مسیر و طریق استمرار دین خدا و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله جز همین آیه نبود برای اهل بصیرت کفایت می کرد.

تعبیر «نسائنا» از حضرت فاطمه و «انفسنا» از علی علیه السلام در حالی که یک زن و یک مرد بیشتر نبودند و تعبیر «ابنائنا» از حسن و حسین علیهماالسلام در حالی که دو فرزند بیشتر نبودند فقط ناشی از رعایت اصول و مبانی زیبایی لفظی نیست. چنان که از جنبه های عاطفی و خانوادگی سرچشمه نمی گیرد، چرا که پیامبر صلی الله علیه و آله در امر رسالت هرگز گرفتار عواطف خانوادگی نبود، لذا بعد از بعثت نزد پیامبر صلی الله علیه و آله غریبه هایی چون سلمان خویشاوند و نزدیکانی چون ابولهب غریبه شدند. هم انتخاب آنان به عنوان طرفِ پیامبر در مباهله به امر پروردگار بود و هم تعابیر یاد شده درباره آنان از سوی خداوند متعال بود؛ زیرا این تعابیر در وحی الهی قرآن قرار دارد و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز اعلام داشت:

«اگر خداوند در روی زمین بندگانی گرامی تر از علی، فاطمه، حسن و حسین سراغ داشت که من با آنان مباهله کنم، هر آینه با آنان به صحنه مباهله می آمدم، اما خداوند مرا امر کرده که همراه اینان مباهله نمایم»(4).

تعبیر نسائنا از فاطمه علیهاالسلام

در آیه مورد بحث، خداوند از فاطمه زهرا علیهاالسلام به عنوان «نسائنا» (زنان ما) یاد کرده است. درباره علت اینکه از فاطمه علیهاالسلام که یک زن بیشتر نبود با صیغه جمع نساء (زنان) یاد شده، روایات متعددی وجود دارد و مفسران سخنان فراوانی گفته اند. این تعبیر شگفت خداوند از فاطمه که با زبان پیامبر صلی الله علیه و آله «زنان ما» صورت گرفته حاوی یک پیام بزرگ درباره شأن آن بانو برای بشر و تمام خداباوران است. آن پیام این است که فاطمه زهرا علیهاالسلام سمبل و مظهر ویژگیهای تمام زنان مقدس از گذشته و هم عصر او و آینده است. فاطمه علیهاالسلام اگر چه یک زن است، اما در واقع، دارنده ویژگیهای تمام زنان نیک عالم است. دلیل این مطلب این است که:

سرّ کاربرد واژه جمع درباره فرد در قرآن

1 خداوند گاهی از یک شخص با واژه جمع یاد می کند و عمل یا شخصیت آن فرد را به تعداد زیادی نسبت می دهد، چنان که گاه عملی را که گروهی در گذشته انجام داده اند و قرنها از آن گذشته است به گروهی در زمان حاضر نسبت می دهد؛ مثلاً در آیه 181 سوره آل عمران یک نفر یهودی به نام فِنْحاص از روی توهین گفت: خدا فقیر است، اما آیه این گفتار یا اعتقاد را به جمع نسبت می دهد و می فرماید: «الَّذینَ قَالُوآ اِنَّ اللّهَ فَقیرٌ وَنَحْنُ اَغْنِیَآءُ».

این سبک بیان این پیام را می دهد که آن فرد در واقع زبان تمام کسانی است که در گذشته، حال و آینده این سخن را بر زبان جاری کرده و بر این باورند، یا با این سخن راضی و موافق بوده، آن را تأیید می کنند. آن فرد اگر چه یک نفر است، اما مظهر و ترجمان تمام کوتاه اندیشان خدانشناس می باشد.

در ادامه همین آیه آمده است:

«وَقَتْلَهُمُ الاَْنْبِیَآءَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ»(5).

فرد گوینده در زمان پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله زندگی می کرده، اما قتل پیامبران گذشته را با صیغه جمع به آنان نسبت می دهد، در حالی که در زمان انبیای پیشین هرگز حضور نداشتند، و این نیست مگر اینکه قرآن می خواهد بگوید چنین کسانی دارای شخصیت همان قاتلان مستقیم انبیاء و مظهر ویژگیهای همان انسانهای گذشته در این زمان هستند و به فعل آنان راضی اند.

قرآن در جای دیگر می فرماید:

«الَّذینَ قَالُوآ اِنَّ اللّهَ عَهِدَ اِلَیْنَآ اَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتّی یَاْتِیَنَا بِقُرْبَانٍ تَاْکُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَآءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلی بِالْبَیِّنَاتِ وَبِالَّذی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ اِنْ کُنْتُمْ صَادِقینَ»(6).

آیه می فرماید: این معجزه ای که شما برای ایمان آوردن درخواست می کنید، پیامبران گذشته آورده اند. پس اگر شما راست می گویید چرا آن پیامبران را کشتید؟ این سخن در حالی است که هرگز دست این انسانها آلوده به خون آن پیامبران نبوده است، اما قرآن می فرماید: «فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ»؛ یعنی عمل کشتن گذشته را به آنان که در چندین قرن بعد زندگی می کنند نسبت می دهد. این نسبت در صورتی صحیح است که بپذیریم شخصیت و روح انسانهای قبلی در اینها متجلی شده و گویا دقیقا همان انسانهای پیشین هستند که مرتکب قتل شده اند و به فعل آنان راضی هستند.

در آیه 91 سوره بقره نیز همین سبک به کار رفته است:

«قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ اَنْبِیَآءَ اللّهِ مِنْ قَبْلُ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ».

اساسا رضایت باطنی به فعل دیگری حاکی از مشابهت و مسانخت روحی با دیگری است، و گویا یک روح در دو قالب با زمان و مکان متفاوت است.

این سبک بیانی در قرآن درباره انسانهای صالح و نیکوکار هم آمده است؛ مثلاً از ابراهیم علیه السلام تعبیر به ملت شده است:

«اِنَّ اِبْراهیمَ کَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنیفًا»(7).

بنا به تحلیل سابق، پیام آیه ظاهرا این خواهد بود که ابراهیم علیه السلام مظهر و تجلّیگاه ویژگیهای تمام انسانهایی است که قبل و بعد از آن حضرت، بر اطاعت و عبادت خداوند پایدار و ثابت قدم بوده یا هستند، گویا روح تمام انسانهای توحیدی یکی است و بالاترین مرتبه آن در ابراهیم علیه السلام متجلی شده است.

سرّ کاربرد واژه جمع درباره فاطمه علیهاالسلام

آنچه گذشت، روشن می سازد اگر قرآن تعبیر «زنان ما» را درباره فاطمه زهرا علیهاالسلام به کار می برد، می خواهد این پیام را بدهد که آن حضرت مظهر و اسوه تمام زنان حنیف، پاک و منسوب به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می باشد و گویا تمام زنان مقدس قبل و بعد از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام یک روح بوده و کمال و تمام تجلی و ظهور آن در فاطمه زهرا است.

اما آن زنان چه کسانی هستند؟ بی تردید زنانی که قرآن به خاطر تقدس و ویژگی الهی از آنان یاد می کند، همه از تبار پاکیها، حنیف، و از منسوبان حقیقی گوهر انسانیت رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند.

زنان مقدس قرآنی

قرآن بجز فاطمه زهرا علیهاالسلام به صراحت یا به کنایه، از دوازده زن پاک نام می برد:

1 حوا(8)، 2 آسیه همسر فرعون(9)، 3 سارا همسر ابراهیم(10)، 4 هاجر همسر ابراهیم(11)، 5 یوکابد مادر موسی(12)، 6 صفورا همسر موسی و دختر شعیب(13)، 7 الیزابت یا یصابات همسر زکریا(14)، 8 حنّه همسر عمران(15)، 9 همسر ایوب(16)، 10 بلقیس(17)، 11 مریم علیهاالسلام (18)12 خدیجه علیهاالسلام (19).

قرآن برای هر یک از این زنان صفت یا صفات بارزی را به عنوان شاخصه ذکر می نماید که به ترتیب یاد شده به آن صفات اشاره می شود:

1 حوا همسر حضرت آدم از تائبات بود:

«قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَآ اَنْفُسَنَا وَاِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا...»

... پروردگارا! ما به خود ستم کردیم و اگر تو ما را نبخشایی و بر ما ترحم ننمایی هر آینه از زیانکاران خواهیم بود(20).

2 آسیه همسر فرعون از مؤمنات و مشتاقان خدا بود:

«وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ امَنُواامْرَاَتَ فِرْعَوْنَ اِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتًا...»(21)

خداوند برای کسانی که ایمان آورده اند (آسیه) زن فرعون را مثال می زند... آن گاه که [در مقابل تهدیدات فرعون] گفت: پروردگارا خانه ای در نزد خودت (بهشت)، برای من بنا نما... .

3 سارا همسر ابراهیم از قائمات و خدمتگزاران پیامبر بود:

«وَ امْرَاَتُهُ قَائِمَة...»؛ و همسر او به خدمتگزاری به پا بود...(22).

4 هاجر همسر ابراهیم از سائحات بود.

سائحات که در قرآن به عنوان یکی از صفات کمالی برای زنان ذکر شده(23) به معنای زنان مهاجر است. علامه طباطبایی می گوید سائحات کسانی هستند که با گامهای خود از مسجدی به مسجد دیگر و از معبدی به معبد دیگر هجرت نموده، با بدنهای خود در پی اطاعت و انجام دستورات پروردگار می روند(24). هاجر نمونه سائحات بود؛ زیرا به امر خداوند همراه ابراهیم از اورشلیم به مکه هجرت کرد و رنج دوری از وطن، خانه و شوهر خود را تحمل نمود و در جست وجوی آب بارها میان دو کوه صفا و مروه را پیمود.

5 یوکابد مادر موسی از مسلمات و توکل کنندگان بر خدا بود:

«اِذْ اَوْحَیْنَآ اِلَیآ اُمِّکَ مَا یُوحَیآ * اَنِ اقْذِفیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ...»(25).

مادر حضرت موسی نمونه زنان مسلمان بود. او به امر پروردگار و با توکل بر او عزیزترین نعمت پروردگار، فرزندش را به دریا انداخت.

6 صفورا دختر شعیب، همسر موسی نمونه حیا و حسن انتخاب بود:

«فَجَآءَتْهُ اِحْدیهُمَا تَمْشی عَلَی اسْتِحْیَآءٍ... یَآ اَبَتِ اسْتَءْجِرْهُ اِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَءْجَرْتَ الْقَوِیُّ الاَْمینُ»(26).

دختر شعیب در هنگام دعوت از موسی به سوی پدرش نهایت حیا، و آزرم را رعایت نمود و به رغم تهیدستی موسی ملاک گزینش را امین و توانا بودن می داند.

7 الیزابت همسر زکریا از صالحات و خاشعات بود:

«فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ یَحْیی وَ اَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ اِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَ یَدْعُونَنَا رَغَبًا وَ رَهَبًا وَ کَانُوا لَنَا خَاشِعینَ»(27)

... و ما همسر زکریا را برایش صالح گردانیدیم، آنها در کارهای خیر سبقت می گرفتند و ما را با حالت بیم و امید دعا می کردند و همواره در برابر ما خاضع و خاشع بودند.

8 حنه همسر عمران از متصدقات و صادقات و مخلصات بود:

«اِذْ قَالَتِ امْرَاَتُ عِمْرَانَ رَبِّ اِنّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فی بَطْنی مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّیآ...»(28)

حنه همسر عمران، مادر مریم علیهاالسلام با اخلاص نذر نمود فرزندی را که در شکم دارد خدمتگزار بیت المقدس قرار دهد و به آنجا هدیه کند؛ پس چون فرزندش متولد شد صدق خود را با وفای به نذرش به اوج رساند.

9 همسر ایوب نمونه صبر و ایثارگری و خدمتگزاری پیامبر بود:

«وَ اتَیْنَاهُ اَهْلَهُ...»(29) «... وَ وَهَبْنَا أَهْلَهُ...»(30).

همسر ایوب نمونه بزرگی از ایثار و فداکاری بود، از همین رو لیاقت یافت که خداوند در قرآن از او به کنایه به نیکی یاد کند؛ زیرا در هنگام گرفتاری حضرت ایوب و بیماری و تعفن بدن او همه حتی فرزندان از او دوری گزیدند و ترکش کردند و در حالی که ایوب به فقر و فاقه دچار بود و به دلیل بیماری جسمانی حتی کسی برای صدقه دادن نزد او نمی آمد، فقط همسرش ایثار نموده، در کنار او ماند و حتی با گدایی برای حضرت ایوب به مدت طولاتی نان و غذا تهیه می نمود و دست از آن حضرت برنمی داشت. افزون بر اینها حاضر شد برای نشکستن سوگند حضرت ایوب بعد از بهبود و تمکن او، ضربه ضغث را تحمل کند:

«وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَ لاَ تَحْنَثْ اِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا»(31) و هرگز زبان به اعتراض نگشود که ای ایوب! بعد از آن همه صبوری و خدمتی که به پای تو ریختم آیا باید نسبت به من گمان بد ببری و عجولانه سوگند یاد کنی و هم اکنون نیز برای شکستن قسم تو، من باید ضغث را تحمل کنم؟!(32)

10 بلقیس نمونه عقل، درایت و آینده نگری و حق گرایی بود:

«اِنّی وَجَدْتُ امْرَاَةً تَمْلِکُهُمْ وَ اُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ ... قَالَتْ رَبِّ اِنّی ظَلَمْتُ نَفْسی وَاَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمینَ»(33).

سیاق و دلالت این آیات به طور ضمنی روشن می کند که بلقیس زنی هوشمند، با درایت، عاقبت اندیش، اهل مشورت، و دارای روح حق گرایی بوده است؛ زیرا پس از مشاهده دلایل درستی نبوت حضرت سلیمان بلافاصله به خداوند ایمان آورده، مسلمان می شود و از کفر خود نادم شده، آن را ظلم به خویش (ظلمتُ نفسی) معرفی می کند. هوش و درایت او از آنجا آشکار می شود که وقتی نامه سلیمان به دستش می رسد با تعمق در آن، از نامه به وصف کریم یاد کرده، بلافاصله اظهار نظر نمی کند، بلکه نخبگان کشوری و لشکری را گرد آورده، با آنان به مشورت می نشیند. نخبگان لشکری راه مقابله با قدرت را پیشنهاد می کنند، اما با این حال تصمیم گیری نهایی را برعهده خود بلقیس می گذارند که خود نشان از مقبولیت حزم و عقل او در میان نخبگان دارد. بلقیس بر اساس شناخت و درایت خود تصمیم به تحقیق، تأمل و مذاکره می گیرد و چون حق برایش آشکار می گردد بلافاصله تسلیم حق می شود(34). افزون بر این، علامه طباطبایی معتقد است عبارت «اُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ» بر اساس قرائن در آیه شریفه بیان می دارد که از جمله چیزهایی که به بلقیس داده شده بود دوراندیشی، عقل، درایت، حزم، عزم و سطوت بود(35).

11 خدیجه نمونه ایثار و احسان بود:

«... وَ وَجَدَکَ عَائِلاً...»(36).

مفسران آیه را اشاره به حضرت خدیجه(س) دانسته اند؛ زیرا کلمه عائل را به معنای فقیر گرفته و گفته اند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از آنکه مالی نداشت خداوند او را به وسیله حضرت خدیجه علیهاالسلام که اموالش را پس از ازدواج به پیامبر بخشید، ثروتمند نمود(37). افزون بر این، روایاتی نقل شده که این نظر را تأیید می کند(38).

تجلی کمال یازده زن الهی قرآنی در فاطمه علیهاالسلام

قرآن از فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز در موارد متعددی به کنایه یاد کرده، وی را نمونه وفا کنندگان به عهد، صائمات، متصدّقات، صابرات و ذاکرات(39) معرفی می کند. با عنایت به آیات قرآنی که در شأن آن بانو نازل شده و روایات بسیاری که درباره آن حضرت رسیده است، فاطمه علیهاالسلام نمونه برجسته صفاتی چون تائبه، مؤمنه، صالحه، خاشعه، قائمه، سائحه، مسلمه، متصدقه، صادقه، مخلصه، صابره، عقل، درایت، حزم، حیاء، ایثار، احسان، رحمت، حسن انتخاب، مشتاق خدا و خادم پیامبر می باشد(40). این صفات، همان ویژگیهایی است که قرآن برای زنان پاک و مقدس اثبات نمود و این همانندی در صفات به معنای تجلی خوبی آن زنان در فاطمه زهرا علیهاالسلام به نحو اتم و اکمل است.

تجلی کامل تر تقدس مریم علیهاالسلام در فاطمه علیهاالسلام

مریم، مادر حضرت عیسی زن پاکی است که قرآن بیشتر ازسایر زنان به نیکی از او یاد نموده است. خداوند 34 بار به صراحت نام وی را در قرآن آورده و ویژگیهای متعالی آن بانو را مستقیم یا غیر مستقیم یادآور شده است؛ مانند، رویش نیکو (و انبتها نباتا حسنا)، صاحب محراب (کلما دخل علیها الزکریا المحراب)، قلب پر از ایمان و دارای کمال علم (صدقت بکلمات ربها و کتبه)، عصمت، تطهیر و برگزیده خدا (و اذ قالت الملائکة یا مریم إن اللّه اصطفاک و طهرک)، پاکدامنی و عفت، مادر فرزندی پاک (مریم ابنة عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا)، واسطه الحاق نسل به انبیاء، برگزیدگی و برتری بر زنان (إن اللّه اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساء العالمین)، محدَّثه بودن و نزول ملائکه بر او (اذ قالت الملائکة یا مریم إن اللّه یبشرک بغلام...) و کرامت و دریافت غذای بهشتی، مشتاق بهشت و اشتیاق بهشت به او. قرآن به صراحت او را صدیقه (و امه صدیقة) و از قائنات معرفی می کند:

«وَ صَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ کُتُبِهِ وَ کَانَتْ مِنَ الْقَانِتینَ»(41).

... و مریم کلمات پروردگار خویش و کتب آسمانی او را با کمال ایمان تصدیق کرد و او از قانتین بود.

قانت از ماده قنوت به معنای مداومت بر طاعت همراه با خضوع است(42) و از نظر مرحوم طبرسی به معنای نماز، طاعت، طول رکوع، قیام، دعا و سکوت است.

در کلمات پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام نیز صفات دیگری درباره حضرت مریم ذکر شده است؛ مانند نیل به آخرین درجه کمال، پاکی از خون زنانه و...(43) در مقاله «جایگاه فاطمه علیهاالسلام و مریم در آیات و روایات» به تفصیل چهل ویژگی برای آن بانو ذکر شده است(44)؛ لذا در اینجا از تفصیل بیشتر خودداری می شود.

نگارنده در آنجا ضمن مقایسه میان آن حضرت علیهاالسلام و مریم علیهاالسلام نشان داد که چهل ویژگی حضرت مریم در وجود مقدس حضرت زهرا علیهاالسلام به طریق اولی ظهور داشت و آن بانو نمایاننده و تجلی گر حضرت مریم علیهاالسلام در زمان خود بود(45).

با این حال، در اینجا اشاره به برخی آیات که به کنایه از آن حضرت علیهاالسلام یاد می کند و صفات بارزی از ایشان را بیان می نماید خالی از لطف نمی باشد:

1 فاطمه علیهاالسلام ؛ نمونه کامل صائمات و صادقات:

«... یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطیرًا»(46).

ائمه اطهار علیهم السلام (47) و تمام مفسران شیعه(48) و بیشتر مفسران اهل سنت(49) این آیات سوره دهر را در مورد نذری می دانند که علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام برای شفای حسن و حسین علیهماالسلام کردند، و پس از بهبود آنان به نذر خود وفا کرده، سه روز را روزه گرفتند و افطاری خود را به مسکین، یتیم و اسیر دادند و خود با آب افطار کردند.

2 فاطمه؛ نمونه کامل متصدقات، مخلصات و مشتاقان به خدا:

«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکینًا وَ یَتیمًا وَ اَسیرًا * اِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لاَ نُریدُ مِنْکُمْ جَزَآءً وَ لاَ شُکُورًا»(50).

3 فاطمه؛ نمونه کامل صابرات:

«وَ جَزیهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَریرًا»(51).

4 فاطمه، نمونه کامل ذاکرات، قانتات و خاشعات:

«اِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَریرًا»(52).

گزیده سخن

آنچه گذشت، به خوبی علت و راز اینکه قرآن در آیه مباهله از فاطمه زهرا علیهاالسلام به «نسائنا» تعبیر نموده و در حالی که یک زن بیشتر بود ایشان را زنان منسوب به پیامبر می نامد نشان می دهد. علت و راز این تعبیر، آن است که حضرت فاطمه مظهر تجلی خوبیها و شخصیت الهی زنانِ قرآنی چون حوا، آسیه، یوکابد، سارا، هاجر، رحمت، حنه، الیزابت، مریم، بلقیس، صفورا، و خدیجه بود و تقدس همه آنها در ایشان جمع بود. این زنان گویا دارای روحی واحدند که در فاطمه پیامبر صلی الله علیه و آله متجلی شده است، لذا تمام آنها منسوب به پیامبرند؛ زیرا فاطمه علیهاالسلام منسوب به اوست. از همین رو قرآن از زبان پیامبر از فاطمه علیهاالسلام به «زنان ما» تعبیر نمود.

منابع و مآخذ:

1 آلوسی بغدادی، محمود. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

2 ابن حنبل، احمد بن محمّد. المسند، مصر، دارالمعارف، 1368ق.

3 ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل. قصص الانبیاء، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1402ق.

4 امینی، ابراهیم. فاطمه زهرا بانوی نمونه اسلام، قم، شفق.

5 بحرانی، هاشم. البرهان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.

6 برازش، علی رضا. المعجم المفهرس لالفاظ الاصول من الکافی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1408ق.

7 بیهقی، ابی بکر احمد بن حسین. السنن، بیروت، دارالفکر.

8 ترمذی، ابو عیسی محمّد. سنن ترمذی، استانبول، 1981م.

9 توفیق، ابو علم. فاطمه زهرا علیهاالسلام ، ترجمه علی اکبر صادقی، تهران، امیرکبیر، 1364ش.

10 جزایری، نعمت اللّه . قصص الانبیاء، ترجمه یوسف عزیزی، تهران، انتشارات هاد، 1377ش.

11 حافظ ابوالمؤید الموفق بن احمد. المناقب للخوارزمی، نجف، حیدریه، 1385ق.

12 حسکانی، عبیداللّه بن عبداللّه . تفسیر شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران، مؤسسه چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1411ق.

13 حسینی مرعشی شوشتری، نوراللّه . احقاق الحق و ازهاق الباطل، قم، کتابخانه عمومی آیة اللّه مرعشی، 1406ق.

14 حسنی (سبیتی) عبداللّه . المباهله، تهران، مکتبه النجاح، 1402ق.

15 دیلمی، محمّد حسن بن محمّد. ارشاد القلوب، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1395ق.

16 ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد. سیر أعلام النبلاء، بیروت، مؤسسة الرساله، 1410ق.

17 رازی، فخر الدین. التفسیر الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

18 راغب اصفهانی، ابی القاسم الحسین. المفردات فی ترتیب القرآن، تهران، کتابفروشی مرتضوی، 1362ش.

19 رسولی محلاتی، هاشم. فاطمه زهرا، قم، علمیه اسلامیه، 1357ش.

20 زمخشری، جاراللّه . تفسیر الکشاف، بیروت، دارالفکر، 1397ق.

21 سلمانپور، محمّد جواد. «جایگاه فاطمه علیهاالسلام و مریم علیهاالسلام در آیات و روایات»، مشکوة، شماره 81 ، زمستان 82 .

22 سیوطی، جلال الدین. الدرّ المنثور فی تفسیر بالمأثور، بیروت، دارالفکر.

23 شرقاوی، عبدالرحمن. علی امام المتقین، مصر، مکتبة قریب.

24 شبلنجی، نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، مصر، 1384ق.

25 شهیدی، جعفر. زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1365ش.

26 طباطبایی، محمّد حسین. المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1392ق.

27 طبرسی، ابی علی. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیه، پنج جلدی.

28 فعال عراقی، حسین. داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، تهران، سبحان، 1378ش.

29 فیض کاشانی، محسن. تفسیر الصافی، مشهد، دارالمرتضی للنشر، پنج جلدی.

30 قرطبی، محمّد بن احمد. تفسیر الجامع لاحکام القرآن، قاهره، دارالکتاب العربی، 1387ق.

31 قزوینی، محمّد کاظم. فاطمه از ولادت تا شهادت (فاطمة الزهرا من المهد الی اللحد)، ترجمه حسین فریدونی، آفاق، 1404ق.

32 قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم. ینابیع الموده، تحقیق علی جمال اشرف الحسینی، تهران، دارالاسوة للطباعة و النشر، 1416ق.

33 مجلسی، محمّد باقر. بحارالأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.

34 محمّد فؤاد، عبدالباقی. المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره، مطبعة دارالکتب المصریه، 1364ق.

35 محلاتی، ذبیح اللّه . ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بی تا.

36 مسلم، ابی الحسین بن مسلم قشیری. صحیح، بیروت، دارالفکر.

37 مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش.

38 میلانی، (الحسینی)، فاضل. فاطمة الزهراء ام ابیها، بیروت، دارالتعارف، 1398ق.

39 نراقی، ملا مهدی. شهاب ثاقب، بی جا، بی نا، 1380.

40 نقی پور، ولی اللّه . بررسی شخصیت اهل بیت در قرآن به روش قرآن به قرآن، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1380ش.

1 بنگرید به: نورالابصار، ص 223؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 16؛ تفسیر صافی، ج1، ص 318؛ علی امام المتقین، ج 1، ص 23.

2 آل عمران / 61.

3 بنگرید به: فخر رازی، تفسیر الکبیر معروف به مفاتیح الغیب، ج 8، ص 85. جالب اینکه فخر رازی بعد از ذکر حدیثی از عایشه می گوید: این روایت [که آیه درباره اهل البیت، علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام است [مورد اتفاق اهل تفسیر و حدیث است. همچنین بیضاوی در تفسیر انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج 2، ص 47؛ زمخشری در تفسیر کشاف، ج 1، ص 368؛ حقی در روح البیان، ج 2، ص 44؛ سیوطی در تفسیر جلالین؛ نهاوندی در تفسیر نفحات الرحمن؛ واحدی در اسباب النزول؛ ابن حجر در الصواعق المحرقه؛ دلائل النبوه، ج 2، ص 124؛ ترمذی در صحیح، ج 5، ص 225؛ بیهقی در سنن، ج 7، ص 63؛ مسلم در صحیح، ج 4، ص 1871؛ احمد حنبل در مسند، ج 1، ص 185؛ بغوی در مصابیح السنه، ج 4، ص 183 و ذهبی در سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 286، همگی روایت را نقل کرده و اعتراف نموده اند که آیه در شأن علی، فاطمه و حسنین علیهم السلام است.

4 المباهله، ص 66.

5 آل عمران / 181.

6 آل عمران / 183.

7 نحل / 120.

8 بقره / 35 و 36، اعراف / 19-25 و طه / 117 و 121-123.

9 تحریم / 11 و قصص / 9.

10 هود / 71 و ذاریات / 29.

11 ابراهیم / 35-40.

12 طه / 38 و 40 و قصص / 7 و 10-13.

13 قصص / 23-27.

14 انبیاء / 90، آل عمران / 40 و مریم / 5 و 8.

15 آل عمران / 35 و مریم / 28.

16 انبیاء / 84.

17 نمل / 24-44.

18 آل عمران / 33-37 و 42-47، نساء / 156، مریم / 16-34، انبیاء / 91 و تحریم / 12.

19 ضحی / 8 .

20 اعراف / 23، حوا اولین زنی بود که فریب شیطان را خورد، اما به زودی متوجه شد و به سرعت با همسرش نادم شدند و صادقانه و خاشعانه توبه کردند. محلی که حوا به توبه پرداخت مروه نام گرفت. بنگرید به: البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 86 .

21 تحریم / 11.

22 هود / 71. برای کلمه قائمه در این آیه چند احتمال داده شده است؛ از جمله خدمتگزاری. بر این اساس معنی آیه چنین می شود؛ «هنگامی که فرستادگان ما برای بشارت نزد ابراهیم آمدند... چون دید دست آنان به گوسفند بریان دراز نمی شود... در حالی که همسر او در حال خدمتگزاری بود خندید...».

سیاق سه آیه که قسمتی از آنها ترجمه شد همین احتمال را تقویت می کند، چون سخن از مهمان نوازی از ضیوف با گوشت بریان شده و سخن از حاضر بودن همسر ابراهیم است (تفسیر المیزان، ج 10، ص 323).

افزون بر اینکه در برخی روایات و تفاسیر تصریح شده که «وامرأته ساره قائمة تخدمهم» (الدرّ المنثور). گذشته از این قرائن، نقلهای تاریخی گواهی می دهد ساره همواره در خدمتگزاری حضرت ابراهیم با اشتیاق حاضر بود. بنگرید به: قصص انبیاء در المیزان.

23 تحریم / 5.

24 تفسیر المیزان، ج 9، ص 396.

25 طه / 38-39.

26 قصص / 25-26.

27 انبیاء / 90.

28 آل عمران / 35.

29 انبیاء / 84 .

30 صآ / 43. بنگرید به: قصص انبیاء در المیزان، ص 167.

31 صآ / 44.

32 ابی الفداء در تاریخ قصص الانبیاء و قمی در تفسیر خود آورده اند که وقتی خداوند حضرت ایوب را شفا داد و اموال، باغ و مزرعه را به صورت ناگهانی به او بازگرداند، همسرش از راه رسید و چون صحنه را چنان دید گریست و به سجده افتاد و خدا را شکر نمود. چشمان ایوب در حین سجده وی به گیسوان بریده همسرش افتاد. ایوب قبل از اینکه علت بریده شدن گیسوان رحمت را از وی جویا شود گمان بد برد و سوگند یاد کرد که صد تازیانه به او بزند، اما چون علت را پرسید، فهمید که ماجرا چنین بوده که همسرش نزد مردم برای گدایی می رفت تا صدقه ای بگیرد و برای ایوب طعامی تهیه کند. روزی چیزی به وی صدقه ندادند و چون گیسوان زیبایی داشت به او گفتند، ما به تو طعام می دهیم به شرطی که تو گیسوانت را به ما بفروشی. رحمت از روی اضطرار و ناچاری و به منظور اینکه همسرش ایوب گرسنه نماند گیسوان خود را فروخت. ایوب چون به اشتباه خود پی برد غمگین شد، از یک طرف سوگند یاد کرده بود و از طرف دیگر به گمان نادرست دچار شده بود. پس خداوند به وی وحی کرد، برای اینکه حنث قسم نکرده باشی و از سوگند خود رهایی یابی 100 شلاق را روی هم بگذار (ضغث) و یکبار بر همسرت (رحمت) بزن. بنگرید به: تفسیر قمی، ج 2، ص 241-239؛ قصص الانبیاء، ج 1، ص 374.

33 نمل / 43-23.

34 بنگرید به: ابی الفداء، قصص الانبیاء، ج 2، ص 273؛ سید نعمت اللّه جزائری، قصص الانبیاء، ص 534.

35 المیزان، ج 15، ص 355.

36 ضحی / 8 .

37 المیزان، ج 30، ص 311.

38 بحارالانوار، ج 43، ص 49؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 473.

39 سوره دهر و نساء / 41 و بنگرید به: البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 327.

40 بنگرید به: سید شرف الدین، کلمه الغراء؛ توفیق ابو علم، فاطمه زهرا؛ شوشتری، احقاق الحق؛ شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا؛ علامه قزوینی، فاطمه از ولادت تا شهادت؛ ابراهیم امینی، فاطمه زهرا؛ رسولی محلاتی، فاطمه زهرا؛ فاضل میلانی، فاطمة الزهراء اُم ابیها؛ بحارالأنوار، ج 43؛ خوارزمی، مناقب؛ دیلمی، ارشاد القلوب؛ شبلنجی، نورالابصار؛ محب طبری، ذخایر العقبی؛ ریاحین الشریعه؛ ینابیع الموده؛ مجله مشکوة، «جایگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام و مریم علیهاالسلام در آیات و روایات»، شماره 81، زمستان 82.

41 تحریم / 12.

42 مفردات راغب، ص 428.

43 توفیق ابو علم، فاطمه زهرا؛ خوارزمی، مناقب؛ شوشتری، احقاق الحق؛ دیلمی، ارشاد القلوب؛ شبلنجی، نورالابصار؛ شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام ؛ محب طبری، ذخایر العقبی؛ علامه قزوینی، فاطمة من المهد الی اللحد؛ مجلسی، بحارالأنوار، جلد 43؛ ریاحین، الشریعه و ینابیع الموده.

44 بنگرید به: سلمانپور، «جایگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام و مریم علیهاالسلام در آیات و روایات»، مشکوة، شماره 81، زمستان 82 .

45 همان.

46 انسان / 7.

47 بنگرید به: البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 412.

48 بنگرید به: المیزان، ج 20، ص 132؛ تفسیر نمونه، ج25، ص 348؛ دکتر نقی پور، اهل بیت در قرآن.

49 بنگرید به: تفسیر قرطبی، ج 10، ص 690؛ سیوطی، الدرّ المنثور، ج 8 ، ص 365؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ص 393؛ آلوسی، روح المعانی، ج 29، ص 158؛ تفسیر فخر رازی، ج 30، ص 240؛ واحدی، اسباب النزول، ص 296؛ سلیمان حنفی، ینابیع الموده، ج 1، ص 279؛ طبری، الریاض النضره، ج 2، ص 180 و 208؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ص 502.

50 انسان / 8-9.

51 انسان / 12.

52 انسان / 10.

منبع: سایت حوزه نت

حضرت زهرا(س) همراز جبرئیل

 بخش خبری مناسبت های مدهبی سبک زندگی میلاداهل بیت ع

حضرت زهرا(س) همراز جبرئیل ۰ نظر

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

حضرت زهرا(س) همراز جبرئیل

پایگاه اطلاع رسانی  بلاغ، حضرت زهرا(س) همراز جبرئیل

من راجع به حضرت صدیقه(س) خودم را قاصر می دانم ذکری بکنم فقط اکتفا می کنم به یک روایت که در کافی شریف است و با سند معتبرنقل شده است; و آن روایت این است که حضرت صادق(ع) می فرماید:

«فاطمه(س) بعد از پدرش هفتاد و پنج روز زنده بودند، در این دنیا بودند و حزن و شدت بر ایشان غلبه داشت; و جبرئیل امین می آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می کرد و مسایلی ازآینده نقل می کرد.» ظاهر روایت این است که در این هفتاد و پنج روز مراوده ای بوده است; یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است... البته آن وحی به معنای آوردن احکام، تمام شد به رفتن رسول اکرم....

در هر صورت، من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی که برای حضرت زهرا ذکر کرده اند: با این که آنها هم فضایل بزرگی است این فضیلت را من بالاتر از همه می دانم که برای غیرانبیاعلیهم السلام آن هم نه همه انبیا، برای طبقه بالای انبیا وبعضی اولیایی که در ربته آنهاست، برای کسی دیگر حاصل نشده.(امام خمینی، 11/12/64)

امام خمینی(ره) عاشق خدا بود وشیدای حق. دلداده رسالت بود و جرعه نوش کوثر ولایت. یاد و نام مادرش زهرای اطهر برایش دل انگیز بود و شورآفرین. تقدیر نیزاین دوستداری و جذبه ولایی را زیبا و نیک به هم پیوند داد ومیلاد فرزند را قرین تجلی نور فاطمی در بیستم جمادی الثانی قرار داد. کتاب «مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه »، پرتوی از شیدایی و مهر ولایی اوست و سخنان فوق جلوه شکوهمندی از مهرو معرفت مقام فاطمی.

امام(ره) با نقل روایتی معتبر از اصول کافی به عظمت معنوی فاطمه(س) که همان محدثه بودن است اشاره می کند و آن رامهمترین فضیلت بانوی نمونه اسلام می شمارد. فضیلتی که جز برای طبقه اول انبیاء برای دیگری حاصل نشده است. گفتگو با جبرئیل به مدت هفتاد و پنج روز و سخن گفتن با فرشتگان که به خاطرمکرمت و عظمت فاطمی به حضورش می شتافتند. امام صادق(ع) در پاسخ فردی که می پرسد: محدث چیست؟ می فرماید: «یاتیه ملک فینکت فی قلبه کیت و کیت ».

محدثه کسی است که فرشته به سویش می آید و به قلب او لطایف ونکات آسمانی را یاد آور می شود.

امام باقر(ع) می فرماید: محدث کسی است که فرشته را نمی بیند;اما سخن او را در بیداری می شنود.

وجود فردی که محدث و گوش فرادهنده به حدیث فرشتگان باشد، مورداتفاق تمامی دانشمندان شیعه و سنی است. و از اختصاصات شیعه شمرده نمی شود. مرحوم علامه امینی در بحث «المحدث فی الاسلام »نصوص فراوانی از اهل سنت ذکر می کند که وجود محدث راپذیرفته اند و بر افرادی تطبیق کرده اند.

البته شیعه موارد تطبیقی آن را قبول نکرده، مصادیق و جلوه های آن را در عترت پیامبر(ص) و ائمه معصومین علیهم السلام می داند;ولی متون مزبور بیانگر این است که شیعه در مساله وجود محدث در اسلام تنها نیست و دیگر فرق اسلامی نیز آن را پذیرفته اند. ازطرفی، پذیرفتن وجود انسانهایی مورد خطاب فرشتگان به معنای نبوت و پیامبری نیست. حمران ابن اعین می گوید: امام باقر(ع) به من فرمود که علی(ع) محدث بود. من آن را برای یاران خویش نقل کردم. آنان پرسیدند:

چه کسی با او گفتگو می کرد؟ پاسخی نداشتم. به سوی امام باقر(ع)

برگشتم و پرسش را به وی عرضه داشتم.

حضرت فرمود: فرشته با او سخن می گفت. گفتم منظورتان این است که پیامبر بود؟

حضرت دست خود را حرکت داد و فرمود: خیر، آنان همانند کسانی اندکه همراه حضرت سلیمان و حضرت موسی بودند و یا مثل ذوالقرنین شمرده می شوند.

امام صادق(ع) نیز در پاسخ به این پرسش می فرماید: خیر، پیامبرنیستند. آنها از علمایند، همانند ذوالقرنین در علم خویش.

در اصول کافی، در باب فرق بین رسول و نبی و محدث، نیز به این مطلب تصریح شده است. امام باقر و امام صادق علیهما السلام پس ازبیان اینکه امام «محدث » و مورد گفتگو و خطاب فرشتگان است،می فرماید:

«لقد ختم الله بکتابکم و ختم بنبیکم الانبیاء.» با قرآن کتابهای آسمانی پایان یافت و با حضرت محمد(ص) پیامبری به آخررسید.

بدین ترتیب، «محدث » هرگز به معنای نبوت و پیامبری نیست.

دراین راستا امام خمینی(ره) می فرماید: البته آن وحی به معنای آوردن احکام، تمام شد به رفتن رسول اکرم(ص).

در باره حضرت صدیقه در روایات، دو جهت گفتگو مطرح شده است:

یکی گفتگو با فرشتگان و دیگری حضور جبرئیل نزد آن حضرت.

حضرت امام صادق(ع) می فرماید: «فاطمه بنت رسول الله(ص) کانت محدثه و لم تکن نبیه » فاطمه دختر رسول خدا، محدثه بود نه پیامبر.

سپس در ادامه توضیح می دهد که فاطمه را از این جهت محدثه نامیده اند که فرشتگان از آسمان بر او نازل می شدند و همان گونه که با مریم دختر عمران گفتگو داشتند، با او چنین سخن می گفتند:

«یافاطمه، خدای متعال تو را پاک گردانید و از میان تمام زنان عالم برگزید.» شبی حضرت صدیقه(س) به فرشتگان فرمود: آیا آن زن که از جمیع زنان عالم برتر است، مریم دختر عمران نیست؟

جواب دادند: نه، مریم فقط سیده زنان عالم در زمان خویش بود;ولی خدای تعالی تو را بزرگ بانوان جهان در تمام زمانها ازاولین و آخرین قرار داده است. روایتی که امام خمینی از آن یادکرده، چنین است:

«ان فاطمه مکثت بعد رسول الله خمسه و سبعین یوما و قدکان دخلها حزن شدید علی ابیها و کان جبرئل یاتیها فیحسن و یخبرهابما یکون بعدها فی ذریتها و کان علی یکتب ذالک فهذا مصحف فاطمه.» فاطمه بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) بیش از هفتاد وپنج روز زنده نماند. داغ پدر اندوهی سخت بر قلبش وارد ساخته بود; به این جهت جبرئیل پی در پی به حضورش می آمد و او را درعزای پدر تسلیت می گفت.خاطر غمین زهرا را تسلی می بخشید و ازمقام و منزلت پدرش، حوادثی که بعد از رحلت او بر فرزندانش وارد می گردید، خبر می داد. امیرمومنان(ع) آنچه جبرئیل می گفت به رشته تحریر در می آورد. مجموع این سخنان «مصحف فاطمه » را شکل می دهد.

این جهت نیز به شان و منزلت نبوت ارتباط ندارد; زیرا در قرآن کریم از حضرت مریم و سخن گفتن جبرئیل با او یاد می کند. بااینکه آن حضرت پیامبر نبود. امام خمینی در این زمینه می نویسد:

در قرآن کریم آیاتی هست که دلالت می کند بر آنکه اشخاصی که پیغمبر نبودند، ملائکه; بلکه جبرئیل را دیدند و با او سخن گفتند. ما نمونه ای از آن را اینجا یاد می کنیم: (اذ قالت الملائکه یا مریم ان الله اصطفیک و طهرک واصطفیک علی نساءالعالمین) (سوره آل عمران، آیه 42) یعنی چون ملائکه گفتند به مریم که خدا تو را برگزیده و پاکیزه کرده و فضیلت داد برزنهای جهان، پس از آن خدای تعالی حکایت مریم را نقل می کند از«آیه 44» بسیاری از حالات عیسی مسیح و معجرات او را ملائکه برای مریم نقل می کند و از غیب به او اخبار می دهند; و در سوره مریم (آیه 17) می گوید: (فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراسویا); و قضیه مراوده ملائکه و جبرئیل با مریم در بسیاری ازآیات قرآن مذکور است و خبرهایی که از غیب به او دادند، خداوندنقل می کند.

آمدن جبرئیل نزد حضرت صدیقه از عظمت و تعالی روحی و اوج معنوی آن بزرگوار حکایت می کند; زیرا در باره کیفیت ایجاد رابطه جبرئیل و فرشتگان با انسان دو نظریه است. نظریه ای که فلاسفه برآن تاکید دارند، این است که می گویند: انسان تا در طبیعت وماده است، در حجاب است و نمی تواند به ملا اعلی دست یابد. همین که خود را از معاصی و لذات و تعلقات نفسانی آزاد ساخت، نورمعرفت و ایمان به خدا و ملکوت اعلی در قلبش تجلی می کند.

این نور در بالاترین مرتبه خویش همان جوهر قدسی است که دراصطلاح فلاسفه عقل فعال و در زبان شریعت نبوی روح قدسی نامیده می شود. با ظهور این نور، آنچه در آسمانها و زمینهاست برایش روشن می گردد. و حقایق اشیا را می بیند، همان گونه که نور مادی را در صورتی که حجاب نباشد مشاهده می کند. در این زمینه به آیاتی نیز استشهاد شده است; برای نمونه خداوند می فرماید:

(و طبع علی قلوبهم فهم لایفقهون) بر دلهای آنها مهر زده شده،پس آنان چیزی نمی فهمند.

(بل ران علی قلوبهم ماکانوا یکسبون) گناهانی که انجام دادندبر دلهای آنان غلبه کرده است.

پس از آنکه فرد از این حجابها دور شد، باطن او معراج معنوی خویش را آغاز می کند; سر ملکوت بر او آشکار شده، آیات بزرگ خداوند را مشاهده می کند. چنانکه خداوند می فرماید:

(لقد رای من آیات ربه الکبری) سپس همین روح قدسی در روح بشری و دنیایی اش تاثیر می نهد. و حقایقی که شهود کرده، در حواس ظاهری مانند بینایی و شنوایی متمثل آشکار می سازد. بدین ترتیب،شخص حقایق ملکوتی را، که در آن عالم حقیقی خارجی و مشخص است،به صورت محسوس مشاهده می کند.

بر اساس این نظریه، تکامل و عروج معنوی و روحی انسان سبب ارتباط با حقایق ملکوت می شود.

نظریه دوم این است که روح ولی یا پیامبر سبب نزول فرشتگان نیست، بلکه خداوند فرشته را مامور می کند در پیشگاه ولی خداقرار بگیرد و مسایل را بازگوید. ظواهر ادله نیز بر درستی این نظر گواهی می دهد. بر اساس این نظریه، تا ظرفیت معنوی و تناسب روحی کامل بین ولی الهی و فرشته نباشد، این نزول ممکن نخواهدشد. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:

(الله اعلم حیث یجعل رسالته) (انعام، 124) خداوند آگاه تر است که پیامبری و رسالت خویش را در کدامین جایگاه قرار دهد.

در شان نزول این آیه می خوانیم که: ولید ابن مغیره می گفت: چون ثروتمند هستم و سن بیشتری دارم، باید بر من وحی نازل شود.

خداوند متعال می فرماید: شایستگی ها را خداوند می داند. برای این در آیه دیگر صبر و یقین را عامل وصول به مقام امامت معرفی می نماید و می فرماید:

(و جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا لما صبروا و کانو بآیاتنایوقنون) (سجده، 34) از آنان پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می کنند; و این بدان سبب است که آنان صبر پیشه کردندو به آیات ما یقین داشتند.

امام خمینی(ره) در این زمینه می فرماید: مساله آمدن جبرئیل برای کسی یک مساله ساده نیست. خیال نشود که جبرئیل برای هرکسی می آید و امکان دارد بیاید. این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل می خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است. چه ما قابل بشویم به این که قضیه تنزیل، تنزل جبرئیل، به واسطه روح اعظم خود این ولی است یا پیغمبر است، اوتنزیل می دهد او را و وارد می کند تا مرتبه پایین یا بگوییم که خیر، حق تعالی او را مامور می کند که برو و این مسایل را بگو.

چه آن قسم بگوییم که بعضی اهل نظر می گویند. و چه این قسم بگوییم که بعض از اهل ظاهر می گویند تا تناسب ما بین روح این کسی که جبرئیل می آید پیش او و بین جبرئیل که روح اعظم است نباشد امکان ندارد این معنا... . این فضیلت را من بالاتر ازهمه می دانم که برای غیر انبیاعلیهم السلام آن هم نه همه انبیابرای طبقه بالای ابیناعلیهم السلام و بعضی از اولیایی که دررتبه آنها هست، برای کسی دیگر حاصل نشده.

امید آنکه پرتوی از فیض کوثر قرآن صدیقه طاهره دل و جانمان راروشن سازد و با شناخت هرچه بیشتر آن بانو، گلواژه های تقوا وایمان را در اجتماع خویش متجلی سازیم.

منبع: سایت حوزه نت

تولد آسمانی و استثنایی حضرت فاطمه سلام الله علیها

 بخش خبری مناسبت های مدهبی سبک زندگی میلاداهل بیت ع

تولد آسمانی و استثنایی حضرت فاطمه سلام الله علیها ۰ نظر

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

تولد آسمانی و استثنایی حضرت فاطمه سلام الله علیها

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ، «تحلیل جامع تولد آسمانی و استثنایی حضرت فاطمه سلام الله علیها»

نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»

*******

از آنجایی که بیستم جمادی الثانی مقارن با میلاد خجسته ام حضرت زهرا «سلام الله علیها» است، فرصت و توفیق برای همه ارادتمندان آن حضرت است که برای بالابردن سطح معرفت و شناخت خود به تأمل در ویژگی های استثنایی و معجزه آسای تولد آسمانی و ملکوتی بانوی آسمانی بپردازند.

ازهمین رو و از باب «مالایدک کله لایترک کله» در این یادداشت چند ویژگی استثنایی مختص و مربوط به تولد حضرت زهرا «سلام الله علیها» مورد تحلیل قرار می گیرد؛

*******

1- «بارداری استثنایی حضرت خدیجه سلام الله علیها»
نخستین ویژگی که تولد حضرت زهرا «سلام الله علیها» را به یک استثناء تبدیل کرد و شبیه و نظیر تولد حضرت یحیای نمود، بشارت به رسول الله «صلی الله علیه وآله و سلم» در شب معراج به بارداری حضرت خدیجه به دختری بنام حضرت فاطمه «سلام الله علیها» است همانند بشارت به حضرت ذکریا به تولد حضرت یحیی است چرا که:

حضرت خدیجه در سنی به حضرت فاطمه سلام الله علیها باردار شد که بطور طبیعی امکان بارداری زنان در این سن امکان پذیر نیست چرا که بر پایه بعضی از گزارشات حضرت خدیجه در سن 60 سالگی بودند چرا که در کتاب شریف کافی، ج1 ص447 از امام باقر علیه السلام روایت شده است: ((وُلِدَت فاطمةُ بنت محمد بعد مبعث رسول الله بخمس سنین وتوفیت ولها ثمان عشرة سنة و خمسة و سبعون یوماً))

این درحالی است اصولا زنان در این سن یائسه هستند و باردار نمی شوند و به همین دلیل بوده است که ((عاصم بن وائل)) در مسجدالحرام خطاب به رسول الله صلی الله علیه وآله می گفت: ((ابتر)) و مقطوع النسل(الطوسی، التبیان،‌ دار احیاء التراث العربی، ج۱۰، ص۴۱۸.))

ولی می بینیم همانگونه که خداوند متعال به زکریای پیامبر و همسرش در سن کهنسالی بشارت بچه دار شدن فرزند پسر بنام حضرت یحیی داد که در ایه (39\40\41) سوره آل عمران آمده است:

((فَنادَتْهُ المَلائِکَةُ وَهُوَ قائِمٌ یُصَلّى فِى المِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیى‏ مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَیِّداً وَحَصُوراً وَنَبِیّاً مِنَ الصّالِحِینَ * قالَ رَبِّ أَنَّى‏ یَکُونُ لِى غُلامٌ وَقَدْ بَلَغَنِىَ الکِبَرُ وَامْرَأَتِی عاقِرٌ قالَ کَذلِکَ اللَّهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ* قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً قالَ آیَتُکَ أَلّا تُکَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَةَ أَیّامٍ إِلّا رَمْزاً وَاذکُرْ رَبَّکَ کَثِیرا وَسَبِّحْ بِالعَشِىِّ وَالإِبْکارِ؛
سپس فرشتگان زکریا را که در محراب عبادت به نماز ایستاده بود، ندا کردند که خداوند تو را به ولادت یحیى مژده مى ‏دهد، چه این‏که او نبوت عیسى را تصدیق مى‏ کند و خود فردى پیشوا وپارسا و پیامبرى از شایستگان است، عرضه داشت: پروردگارا، چگونه من صاحب فرزندى شوم در صورتى که پیر و سالخورده گشته ‏ام و همسرم نیز نازاست: گفت: چنین است کار خدا، هر عملى را بخواهد انجام مى‏دهد. عرض کرد: پروردگارا، برایم نشانه ‏اى مقرر فرما، فرمود: نشانه‏ ات این است که مدت سه روز با مردم جز به اشاره سخن نگویى، و پروردگار خویش را صبح و شام بسیار ذکر و تسبیح بنما.))

حضرت خدیجه نیز صاحب چنین کرامتی شد و در سن 60 سالگی نه تنها به حضرت زهرا سلام الله علیها باردار شد، بلکه همانند حضرت یحیی پیش از تولد حضرت فاطمه(س)، خداوند در معراج بشارت تولد ایشان را به نبی خاتم داده و فرموده بود: «یَا مُحَمَّد! إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یُبَشِّرُکَ بِفَاطِمَةَ مِنْ خَدِیجَةَ بِنْتِ خُوَیْلِدٍ...»؛ ای پیامبر! خداوند [ولادت] فاطمه را از خدیجه دختر خویلد به تو بشارت می‌دهد. (بحارالانوار ، ج8، ص151)

*******

2- «دوره بارداری استثنایی حضرت خدیجه سلام الله علیها»
دومین ویژگی استثنایی میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها دوره بارداری حضرت خدیجه به آن حضرت است که جز با کرامت نمی توان این دوره را تفسیر نمود، به این معنا همانگونه که دوره نوزادی حضرت مسیح سلام الله علیه یک امر استثنایی همراه با کرامت بود که در گهواره لب به سخن گشوده و می فرمود: ((قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا «آیه 30سوره مریم»(عیسى به سخن آمد و) گفت: منم بنده‌ى خدا، او به من کتاب (آسمانى) داده و مرا پیامبر قرار داده است)) 

حضرت زهرا «سلام الله علیها» نیز در حالی که در رحم مادرش حضرت خدیجه بود صاحب چنین کرامتی بود چرا که در ضمن حدیثى طولانى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«روزى رسول خدا وارد منزل شد و شنید که خدیجه با کسى صحبت مى کند، به او فرمود: اى خدیجه، چه کسى با تو صحبت مى کرد؟ گفت: کودکى که در شکم دارم با من سخن مى گوید و با من انس مى گیرد، فرمود: این جبرئیل است که به من بشارت مى دهد که او دختر است، آفریده اى پاک و خوش قدم و با یمن و برکت است، بزودى خداوند متعال نسل مرا از او و از نسل او امامان را در بین امت قرار خواهد داد»((بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 16، ص 80.))

و همچنین شیخ عزالدین عبدالسلام شافعى گوید: ((هنگامى که خدیجه به فاطمه حامله شد، در شکم وى با او صحبت مى کرد، او این جریان را از پیامبر خدا پنهان مى داشت، روزى حضرت بر او وارد شد و دید بدون اینکه در خانه کسى باشد خدیجه صحبت مى کند، پرسید با چه کسى صحبت مى کردى؟ پاسخ داد با کودکى که در شکم دارم، او با من صحبت مى کند، حضرت فرمود: اى خدیجه تو را بشارت مى دهم، این دخترى است که خداوند او را مادر یازده جانشین من قرار داده است که بعد از من و بعد از پدرشان مى آیند.: . احقاق الحق، ج 10،ص 12)).

*******

3- «مصداق کوثر بون حضرت زهرا سلام الله علیها»

سومین خصوصیت استثنائی میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها آنست که پس از تولد آن حضرت سوره کوثر نا زل شده وحق تعالی لقب ونام((کوثر)) به حضرت داده است، چراکه:

((کوثر)) بر حسب لغت به معنای «خیر کثیر» است؛ یعنی موجودی که منشأ خیرات فراوان و منبع برکات بی‌شمار است. منتها مصداقاً به حقایق متعدّدی در تفاسیر اشاره شده است. از آن جمله: نبوّت، قرآن، شفاعت، علم، نهری در بهشت و ذریّه و نسل کثیر ولی به دودلیل مصداق اتم واکمل وبارز کوثر وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها است برای اینکه:

اولا؛ شان نزول آیه بهترین شاهد و قرینه است بر اینکه مصداق کوثر حضرت فاطمه سلام الله علیها است چرا که مفسّران‌‌ از إبن ‌عباس ‌نقل‌ کرده‌اند، ‌سوره‌ کوثر ‌در‌باره‌ سخن "عاص‌‌ بن ‌وائل‌ سهمی"‌ نازل‌‌ شده‌ و ‌این‌ موقعی ‌‌بود‌‌ که ‌دید ‌رسول ‌‌خدا ‌(صلّی الله علیه و آله‌) ‌از‌ مسجدالحرام بیرون ‌می‌آید. ‌پس ‌‌در ‌نزدیکی‌‌ باب بنی‌سهم‌‌ با ‌‌‌حضرت ‌ملاقات‌ و گفتگو کرد، ‌در‌ حالی ‌‌که‌ عدّه‌ای ‌‌از ‌بزرگان ‌قریش‌‌ در‌ مسجد نشسته‌ بودند، ‌پس‌ چون ‌عاص بن وائل ‌داخل‌شد، گفتند: با کی‌ صحبت‌ می کردی؟ گفت: ‌‌با‌‌ این ‌ابتر، و ‌این‌‌ بعد ‌‌از‌ فوت ‌‌عبداللّه‌ فرزند ‌رسول‌‌ خدا ‌(صلّی الله علیه و آله‌) ‌از‌ حضرت خدیجه ‌(سلام الله علیها‌) ‌بود‌. رسم ‌و عادت‌ عرب‌ جاهلی ‌‌این ‌‌بود‌ کسی ‌‌را‌‌ که ‌پسر نداشت‌‌، ابتر می نامیدند، ‌پس‌ قریش‌‌ در‌ موقع‌ مرگ‌‌ عبداللّه ‌‌او‌‌ را‌ ابتر و صنبور (شخصی‌‌‌ که ‌برادر و فرزندی‌ نداشته‌‌ باشد‌) نامیدند. (مجمع البیان، طبرسی، مترجمان، ج ۲۷، ص ۳۱۰ ـ ۳۱۱).

سوره کوثر ناظر به این واقعه نازل شده است. خداوند در این سوره پیامبر را صاحب کوثر(خیر و یا نسل کثیر) توصیف نموده است. و چنانکه مسلم است نسل پیامبر (صلّی الله علیه و آله) از دخترشان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) استمرار و گسترش یافته است.

از همین رو«فخر رازى» در تفسیر کبیر در ضمن تفسیرهاى مختلف «کوثر» مى گوید: «قول سوم این است که: این سوره به عنوان ردّ بر کسانى نازل شده که عدم وجود اولاد را بر پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) خرده مى گرفتند، بنابراین معنى سوره این است که: خداوند به او نسلى مى دهد که در طول زمان باقى مى ماند، ببین چه اندازه از اهل بیت را شهید کردند در عین حال جهان مملو از آنها است، این در حالى است که از «بنى امیه» (که دشمنان اسلام بودند) شخص قابل ذکرى در دنیا باقى نمانده، سپس بنگر و ببین چقدر از علماى بزرگ در میان آنها است، مانند: باقر، صادق، رضا و نفس زکیه:صادق، رضا و نفس زکیه: تفسیر«فخر رازى»، جلد 32، صفحه 124.))

ثانیا: همانگونه که مفسر کبیر علامه طباطبایی در تفسیر المیزان فرمودند: ((اینکه در آخر سوره فرمود:"إِنَّ شانِئَک هُوَ الْأَبْتَرُ" با در نظر گرفتن اینکه کلمه "ابتر" در ظاهر به معنای اجاق کور است، و نیز با در نظر گرفتن اینکه جمله مذکور از باب قصر قلب است، چنین به دست می آید که منظور از کوثر، تنها و تنها کثرت ذریه ای است که خدای تعالی به آن جناب ارزانی داشته، (و برکتی است که در نسل آن جناب قرار داده)، و یا مراد هم خیر کثیر است و هم کثرت ذریه، چیزی که هست کثرت ذریه یکی از مصادیق خیر کثیر است، و اگر مراد مساله ذریه به استقلال و یا به طور ضمنی نبود، آوردن کلمه " انّ" در جمله " إِنَّ شانِئَک هُوَ الْأَبْتَرُ" فایده ای نداشت، زیرا کلمه "انّ" علاوه بر تحقیق، تعلیل را هم می رساند و معنا ندارد، بفرماید ما به تو حوض دادیم، چون که بدگوی تو اجاق کور است و یا بی خبر است:المیزان فى تفسیر القرآن، ج 20،ص 371.))

*******

4- «اسم با مسمای حضرت زهرا سلام الله علیها»
چهارمین خصوصیت حضرت زهر ا سلام الله علیها که وی را سر آمد همه زنان و میلادش را به استثنا تبدیل نمود نام بامسمایی «فاطمه» است، که رسو ل الله صلی الله علیه وآله و سلم پس از تولد بر این نوزاد آسمانی نهادند، چرا که در روایات حکمت و رازها و علت زیادی را برای نام مبارک و مقدس «فاطمه» ذکر شده است برای آشنایی و معرفت بیشتر نسبت به اسرار این نام مقدس برخی از این حکمت هارا در اینجا می آوریم؛

اول- «بریدگى از آتش جهنم»
در برخی از روایات، حکمت نامگذارى ‏آن حضرت به «فاطمه‏» دورى او و شیعیان و محبین او از آتش و عذاب جهنم بیان شده که ‏روشنگر جایگاه بلند او نزد حق، و برکت پیروى ‏از او و آثار محبت و ارادت به اوست، ضمن این ‏که اشاره و تلمیح لطیفى است‏ به مقام‏«شفاعت‏» آن بانوى بزرگ در قیامت.

از همین رو امام‌ صادق فرمود: ((قال رسول الله‏ صلى الله علیه و آله‏ لعلى ‏علیه السلام: «هل تدرى لم سمیت فاطمه؟ قال على‏ علیه السلام لم سمیت فاطمة یا رسول‏ الله؟ قال: لانها فطمت هى و شیعتها من‏ النار.» (مجمع الزوائد،ج8،ص51) :رسول گرامى اسلام‏ به حضرت على‏ علیه السلام فرمود: آیا مى‏دانى براى‏ چه فاطمه ‏علیها السلام به این نام نامیده شد؟ حضرت على‏ علیه السلام فرمود: براى چه؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: براى آن که او و شیعیانش از آتش (جهنم) منع شدند.)

دوم- «بریدگی از شر و بدی ها»
بطور کلی شر و خیر دو امر متقابل و متضادند کسی که از شر بریده و منفصل باشد و شر و بدی در او راه نداشته باشد خیر و حسن مطلق است، و چنین حسن خدادی کاشف از طهارت و قداست ظاهر و باطن او خواهد بود، اسم مبارک «فاطمه» مشتق از مصدر «فطم » است که در لغت عرب به معناى بریدن، قطع کردن و جداشدن است. لفظ فاطمه از جهت هیئت به صورت صیغه «فاعل » است، ولى داراى معناى مفعولى است و به معناى بریده و جدا شده مى باشد.(لسان العرب،ج 10،ص 289)
پیامبر گرامی از این جهت نام فاطمه را بر نوزاد متولد شده نهادند تا به امت اسلامی این پیام را منتقل کنند که با شخصیتی روبرو خواهند بود که از چنین طهارت و قداستی برخوردارند.

از همین روست یونس بن ظبیان نقل مى کند: امام صادق علیه السلام پس از شمارش اسامى حضرت فاطمه علیها السلام، فرمود:
«اتدرى اى شى ء تفسیر فاطمه؟ قلت: اخبرنى یا سیدى. قال: فطمت من الشر» (.بحار الانوار، ج 43، باب2) یونس! آیا مى دانى تفسیر فاطمه چیست؟ گفتم: مرا از آن آگاه سازید. فرمود: دورى از شر و بدى))

سوم- «ناتوانی ازدرک مرتبه فاطمه سلام الله علیها»
سومین حکمت مسمی شدن حضرت به اسم مبارک و مقدس «فاطمه» اشاره به ناتوانی معرفت بشر نسبت به مرتبه ملکوتی حضرت فاطمه است، و پیامبر با این اسم گذاری می خواستند این پیام را به ما منتقل نمایند که معرفت به مرتبه ملکوتی حضرت فاطمه فراتر از استعداد و درک بشری است.

از همین روست که امام صادق علیه السلام فرمود:
«و انما سمیت فاطمة لان الخلق فطمواعن معرفتها»(فاطمة من المهد الى اللحد.) ;همانا فاطمه نامیده شد، چون خلق از معرفت و شناخت (عظمت و شخصیت و مراتب وجودى) او دورند)) 

به دلیل داشتن چنین مرتبه ملکوتی و عظمت معنوی و قدسی و سخت بودن از معرفت به مرتبه ملکوتی آن حضرت است که امام صادق علیه السلام در تفسیر سوره قدر فرمودند: (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ): اللَّیلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَک لَیلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّیتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا:منظور از «لیله»در سورة قدر،فاطمه و منظور از قدر،الله است، پس هر کسی فاطمه را شناخت، آن گونه که سزاوار شناختن است، به درستی که شب قدر را درک کرده است و غیر از این نیست که فاطمه، فاطمه نامیده شد، به خاطر اینکه خلق از شناخت و معرفت او بریده شده اند:بحارالانوار،ج43،ص65)).

امام خامنه‌ای: باید راهی برای به‌کارگیری زنان فرزانه و کارآمد در رده‌های گوناگون پیدا کرد

 بخش خبری رهبری انقلاب

امام خامنه‌ای: باید راهی برای به‌کارگیری زنان فرزانه و کارآمد در رده‌های گوناگون پیدا کرد

امام خامنه‌ای: باید راهی برای به‌کارگیری زنان فرزانه و کارآمد در رده‌های گوناگون پیدا کرد/ غرب متجدد نسبت به مسئله‌ی زن گناهکار و مقصر است

در آستانه ایام سالروز ولادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها، جمعی از بانوان فرهیخته، مادران برگزیده و فعالان عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی و علمی، صبح امروز (چهارشنبه) با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دیدار کردند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در دیدار صدها تن از زنان فرهیخته و فعال در عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی و علمی، با تبیین نگاه مترقی و عادلانه اسلام به «زن» در عرصه‌های «جنسیتی و انسانی – حقوقی و تکالیف – مسئولیت پذیری فردی و خانوادگی- و نقش و تکالیف اجتماعی» ضربات غرب متجدد به زن را اساسی و خائنانه خواندند و تأکید کردند: زن در نقش همسر، مظهر عشق و آرامش بخشی و در نقش مادر، مانند حق حیات است البته باید توجه کرد که خانه‌داری به معنای خانه نشینی نیست بلکه به معنای اصالت دادن به خانه، در عین فعالیت در عرصه‌های مختلف جامعه است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با ابراز خرسندی فراوان از مفاهیم عالی و برجسته در سخنان شماری از میهمانان، افزودند: پیشنهاد استفاده از زنان فرهیخته، دانشمند، فرزانه و مجرّب در رده‌های گوناگون تصمیم سازی و تصمیم گیری کشور، موضوع مهمی است که ذهن من را نیز مدتها است مشغول کرده و ان‌شاءالله برای آن راه حلی خواهیم یافت.

رهبر انقلاب اسلامی قبل از تبیین نگاه اسلام به زن در عرصه‌های مختلف تأکید کردند: موضع جمهوری اسلامی در قبال مدعیان ریاکار غربی در مقوله زن، مطالبه‌گری و هجوم است زیرا غرب متجدد و فرهنگ منحط غربی در این زمینه واقعاً مقصر است و در حق حیثیت و کرامت زن، جنایت کرده است که امیدواریم دیدگاههای اسلام با تبیین و تکرار مناسب از زبان و قلم نخبگان و فرهنگیان زن، حتی در افکار عمومی غرب اثر بگذارد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با استناد به آیات قرآن مجید، تساوی زن و مرد در نگاه انسانی و جنسیتی را جزو مسلمات اسلام برشمردند و گفتند: در ارزش‌گذاری اسلامی و انسانی، ‌هیچ تفاوتی میان جنس زن و مرد نیست.

ایشان حقوق و تکالیف زن و مرد در اسلام را متفاوت اما متعادل خواندند و افزودند: تفاوت‌هایی در طبیعت زنانه و مردانه وجود دارد که در مسئولیت پذیری فردی در خانه و اجتماع اثرگذار است و طبعاً زن یا مرد نباید برخلاف این طبیعت رفتار کند.
رهبر انقلاب تکالیف زن و مرد در جامعه و مسائل اجتماعی را «وظایفی یکسان اما در نقش ها و شکل های متفاوت» برشمردند و افزودند: به عنوان مثال در دفاع مقدس، زنان و مردان هر دو، البته در نقش های متفاوت مکلف به دفاع بودند که زنان اگر نه بهتر از مردان، حداقل مثل آنان به این وظیفه دشوار عمل کردند.

رهبر انقلاب در نوعی جمع‌بندی گفتند: برخلاف نظام عمیقاً مردسالار سرمایه‌داری غربی، در اسلام هم زن و هم مرد در مسائلی، برجسته و برخوردار از امتیازات قانونی، فکری، نظری و عملی هستند اما غربی‌ها به دروغ، مردسالاری ذاتی خود را به اسلام نسبت می دهند.

ایشان با اشاره به مبنای اصلی نظام سرمایه داری یعنی برتری سرمایه بر انسان گفتند: در این دیدگاه هر کسی بتواند بیشتر ثروت اندوزی کند، ارزش ماهوی بیشتری دارد و طبعاً با توجه به خصوصیات مردان در سرمایه اندوزی، نظام سرمایه داری، نظامی مردسالارانه می شود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای «عرصه کار» و «نگاه لذت‌جویانه به زن» را دو سوءاستفاده اساسی غرب از زن دانستند و گفتند: هدف اصلی مطرح شدن مسئله آزادی زنان در غرب، کشاندن آنها از خانه به کارخانه بود تا از زنان به عنوان نیروی کار ارزان استفاده شود.

ایشان جنجال آزادی بردگان سیاهپوست در جنگ های خونین داخلی امریکا در قرن ۱۹ را نمونه دیگری از تقلب و سوءاستفاده نظام سرمایه ای از مضامین ارزشمند دانستند و افزودند: در آن ماجرا نیز سرمایه داران شمال امریکا، سیاهپوستان مزارع جنوب را به اسم آزادی به شمال کشیدند و با دستمزدهای کم آنان را به کار گرفتند.

رهبر انقلاب نگاه لذت‌جویانه را دیگر ضربه اساسی غرب به زن خواندند و گفتند: در این ماجرای واقعاً غم انگیز، نظام سرمایه‌داری با استفاده از انواع روش‌ها، زن را قانع می‌کند که منفعت و ارزش او در رفتاری است که جذابیت‌های جنسی‌اش را برای مردان کوچه و خیابان، برجسته‌تر و بیشتر کند و این، بزرگترین ضربه به حیثیت و جایگاه زن است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تلاش زنان غربی برای الگو قرار دادن و اصالت دادن به خواسته های مردان را، نتیجه نگاه مردسالارانه نظام سرمایه داری دانستند و تأکید کردند: برخلاف این نگاه منحط، پروردگار در قرآن کریم زن را الگوی مردان می نامد و می فرماید زن نوح و زن لوط الگوی مردان و زنان کافرند و زن فرعون و حضرت مریم الگوی همه زنان و مردان مؤمن.

ایشان با اشاره به آمار و واقعیاتی که حتی مراکز رسمی کشورهای غربی اعلام می کنند، ادعای غرب درباره دفاع از حقوق زنان را، نهایت وقاحت نامیدند و گفتند: آزادی ادعایی نظام سرمایه داری عین «اسارت و اهانت» به زن است و انسان شرم می کند از برخی ماجراها در غرب حتی نام ببرد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشتباه خواندن نگاهی که آزادی ارتباط زن و مرد در غرب را موجب سیر شدن چشم و دل مردان و کاهش مشکلات زنان می داند، افزودند: همین ارتباطات آزاد، باعث صد برابر شدن حرص و هوس مردان غربی شده است به‌گونه‌ای که خودشان هم می گویند تعرض به زنان و دختران علاوه بر خیابان و محیط کار و محیط درس، به تشکیلات منظم و آهنین ارتش هم کشیده و روز افزون شده است.

رهبر انقلاب گفتند: تجارت و برده داری جنسی، شکسته شدن همه حد و مرز های اخلاقی و عرفی و قانونی کردن مسائلی مانند همجنس‌بازی که در همه ادیان الهی حرام است و افتضاحات دیگر، نتایج نگاه و فرهنگ غرب به زن است بنابراین اجتناب شدید از نگاه غربی در مقوله زن، از واجبات عملی است.

رهبر انقلاب با ابراز خرسندی از حضور متکثر زنان دانشمند، فرزانه و مؤمن در کشور، تبیین و افشای نگاه فاجعه‌آمیز غرب به مسئله جنسیت و زن را کاری ضروری خواندند و گفتند: با استفاده از ارتباطات مجازی، نگاه اسلام به مسئله زن و مرد را در قالب گزاره‌های کوتاه و گویا و ابتکارهایی مانند هشتگ‌سازی‌، تنظیم و به تشنگان این حقایق بخصوص در کشورهای اسلامی عرضه کنید.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بخش دیگری از سخنانشان، مسئله خانواده و نقش زن در آن را مورد توجه قرار دادند و گفتند: تشکیل خانواده بر اساس یک قانون عام در آفرینش یعنی قانون زوجیت است، این نگاه در نقطه مقابل تضاد هگلی و مارکسیستی است که می‌گوید حرکت ناشی از تضاد است چرا که در منطق اسلام، حرکت از جمله ادامه نسل برخاسته از زوجیت و همراهی است که این نظریه نیاز به کار جدی و اساسی دارد.

ایشان علت تعیین ضابطه و قانون برای زوجیت و تشکیل خانواده در اسلام و سایر ادیان الهی را جلوگیری از اغتشاش و بی‌قاعدگی دانستند و افزودند: رعایت این ضوابط موجب سلامت خانواده و جامعه می‌شود چرا که خانواده سلول تشکیل جامعه است.

رهبر انقلاب در تبیین نقش زن در خانواده، زن را به گلی و عطر خوشبو و هوای تنفس در فضای خانه تشبیه کردند و گفتند: چنانچه زن در خانه داوطلبانه مایل به انجام کار باشد، اشکالی ندارد اما به تصریح روایات، زن در خانه همچون یک کارگر نیست که دیگران بتوانند او را به انجام کار وادار کنند.

ایشان دو نقش اصلی زن در خانه را نقش مادری و نقش همسری برشمردند و افزودند: زن در نقش همسری مظهر عشق و آرامش برای مرد است که نمونه‌هایی از درخشش این نقش در کتابهای شرح حال همسران شهدا برجسته است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در برشمردن خصوصیات نقش مادریِ زن، گفتند: در نقش مادری، زن صاحب حق حیات است چرا که فرزندان خود را متولد می‌کند و با عشقی بی‌بدیل آنها را پرورش می‌دهد، ضمن اینکه مادران بیش از همه عامل انتقال عناصر هویت ملی و افشاننده بذرهای ایمان و اخلاق در فرزندان هستند.

رهبر انقلاب، مهمترین و اصلی‌ترین وظیفه زن را دو نقش مادری و همسری، یعنی نقش خانه‌داری خواندند اما تأکید کردند: البته خانه‌داری به معنی خانه‌نشینی و پرهیز از تدریس، مجاهدت و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نیست بلکه یعنی زن هر کار دیگری که ذیل اصالت خانه‌داری امکان و به آن علاقه داشت، بتواند انجام دهد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر اینکه خانواده بدون حضور و احساس تکلیف زن قابل اداره شدن نیست و برخی گره‌ها جز با سرانگشت ظریف زن باز نمی‌شود، افزودند: همچنانکه هیچ زنی در تقدم حفظ جان فرزندش با فلان کار اداری، تردید ندارد در اهمیت تربیت اخلاقی و ایمانی فرزند نیز تردیدی نیست و چنانچه زن ناگزیر از انتخاب یکی از دو عرصه باشد، خانواده مهمتر است.

ایشان البته برخی کارهای اجتماعی را فریضه‌هایی برتر از هر کار دیگری دانستند و گفتند: گاهی اهمیت یک فریضه حتی از حفظ جان فرزند، همسر و پدر و مادر هم بالاتر است.

رهبر انقلاب وضعیت خانواده در غرب را متلاشی خواندند و افزودند: این خطر، صدای اعتراض متفکران خیرخواه و مصلح غربی را نیز بلند کرده است اما سرازیری فروپاشی تدریجی خانواده در غرب به قدری تند است که امکان توقف یا اصلاح آن وجود ندارد.

رهبرانقلاب در بخش دیگری از سخنانشان به مسئله حجاب پرداختند و گفتند: حجاب بی‌تردید یک ضرورت شرعی و خدشه‌ناپذیر است اما این ضرورت خدشه‌ناپذیر نباید موجب شود کسانی که به صورت کامل حجاب را رعایت نمی‌کنند به بی‌دینی یا ضدانقلابی متهم شوند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: چند سال قبل در یکی از سفرهای استانی و در جمع علمای آن منطقه گفتم که چرا خانمی را که قدری موهایش بیرون و به تعبیر رایج بدحجاب و در واقع، ضعیف‌الحجاب است، متهم می‌کنید در حالی که در استقبال مردمی شماری از خانم ها چنین حجابی داشتند. اینها زنان و دختران خودمان هستند که در مراسم دینی و انقلابی هم شرکت می‌کنند.

ایشان با یادآوری تجلیل‌های سابق خود از حضور زنانی با ظواهر مختلف در مراسم‌های مناجات و راز و نیاز با پروردگار در شبهای قدر، خاطرنشان کردند: من به آن اشکها حسرت می‌خوردم و می‌گویم ای کاش می‌توانستم مانند آن دختر و زن جوان اشک بریزم.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: ضعف حجاب، کار درستی نیست اما موجب نمی‌شود آن فرد را از دایره دین و انقلاب خارج بدانیم همه ما هم نقص‌هایی داریم که باید تا حد امکان آنها را برطرف کنیم.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خدمات جمهوری اسلامی به زنان را مقوله‌ای مهم و فراموش‌نشدنی دانستند و خاطرنشان کردند: پیش از انقلاب، زنان فرزانه، دانشمند و اهل تحقیق انگشت‌شمار بودند اما انقلاب موجب رویش انبوه زنان فرهیخته شد به نحوی که دانشجویان دختر از پسر در برخی سالها پیشی گرفته و تعداد بسیار زیادی از زنان در شاخه‌های مختلف علم و فناوری مشغول کار هستند.

ایشان درخشش دختران ایران در میادین جهانی ورزش را عرصه دیگری از پیشرفت‌های پس از انقلاب زنان برشمردند و افزودند: بهترین تبلیغ برای حجاب این است که دختر ورزشکار ما قهرمان می‌شود و پرچم کشورش را در مقابل دوربین‌های بین‌المللی بالا می برد آن هم در حالی که با حجاب بر روی سکوی قهرمانی ایستاده است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به تلاش‌های فراوان در قضایای اخیر علیه حجاب، خاطرنشان کردند: چه کسی در مقابل این تلاشها و فراخوانها ایستادگی کرد؟ خود زنها بودند که ایستادند، آن‌هم در حالی که بدخواهان امیدشان به همین زن‌های اصطلاحاً بدحجاب بود تا کشف حجاب کنند اما زنان این کار را نکردند و در دهان تبلیغ‌کننده‌ها وفرستندگان فراخوان زدند.

ایشان در بیان آخرین نکته با ابراز تأسف از ظلم به زنان در بعضی از خانواده‌ها گفتند: گاهی مردان با تکیه به توان جسمی خود به زنان ظلم می‌کنند که در این موارد برای حفظ خانواده قوانین مربوط به خانواده باید آنچنان محکم و قوی و حامی طرف مظلوم باشد که مرد قادر به ظلم کردن به زن نباشد، البته مواردی نیز وجود دارد که زن ظلم می‌کند که اندک و محدود است.

پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، ۷ تن از زنان حاضر در این دیدار، خانم‌ها:
-    عاطفه خادمی؛ پژوهشگر و عضو شورای فرهنگی و اجتماعی کشور
-    پریچهر جنتی؛ نویسنده و خانه‌دار
-    مریم نقاشان؛ حقوقدان فعال در محاکم قضایی آلمان
-    مهدیه‌سادات محور؛ برنده جوایز ملی و بین‌المللی سینمای مستند
-    شهرزاد زاده‌مدرس؛ استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
-    نگین فراهانی؛ کنشگر حوزه دختران نوجوان
-    سارا طالبی؛ دکتری علوم ارتباطات و طلبه سطح چهار حوزه علمیه
به بیان دیدگاههای خود پرداختند.

لزوم توسعه زیست‌بوم‌های تخصصی زنان، حفظ و ترویج الگوهای مناسب شهری برای توسعه فرهنگ صحیح، توسعه تعاونی‌های زنانه، اصلاح نگاه به فرهنگ خانه‌داری در دستگاههای مختلف بویژه نظام آموزشی کشور، ارائه تصویر روشن از زن ایرانی به غرب، لزوم بکارگیری مطلوب زنان موفق در سطوح مدیریتی کشور، ضرورت حضور زنان فرهیخته در شوراهای عالی و نهادهای مرجع تصمیم‌ساز، ضرورت تبیین مزیت نسبی زن تراز جمهوری اسلامی، اصلاح بازنمایی زنان در تولیدات رسانه‌ای، ضرورت اصلاح مشوق‌های سیاست افزایش جمعیت متناسب با نیازهای واقعی مادران، توسعه امکانات مورد نیاز مادران از جمله اتاق‌های کودک در دانشگاه‌ها و مراکز عمومی، لزوم تأسیس قرارگاه رسانه‌ای زنان، لزوم احیا و تجهیز بیمارستان‌های تخصصی زنان و حمایت از کادر درمان مختص بانوان، ضرورت ساخت و ترویج الگوهای تراز دخترانه برای نسل نوجوان، زمینه سازی حاکمیتی برای فعالیت مجتهدان زن حوزه‌های علمیه و ضرورت توسعه امر تبلیغ در حوزه‌های علمیه بانوان،
از جمله نکات مطرح شده در سخنان میهمانان این دیدار بود.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif آنچه در ادامه در اختیار مخاطبان قرار میگیرد، «بسته‌های خبری» است که صرفاً جهت بازنشر سریع بیانات رهبر انقلاب اسلامی در رسانه KHAMENEI.IR و حساب‌های رسمی آن در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده و «متن کامل بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای» طبق روال مرسوم، تا ساعاتی دیگر در این پایگاه در بخش «بیانات» منتشر خواهد شد.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif بخش‌هایی از بیانات رهبر انقلاب در این دیدار:
* بسیار جلسه‌ی خوشایند و مفید و ان‌شاءالله دارای سود فراوانی برای آینده‌ی ما، برای فکر ما امروز اینجا تشکیل شد. من خیلی خرسندم از اینکه توانستیم این جلسه را امسال تشکیل بدهیم. سال گذشته خانم‌ها یک نامه‌ای نوشتند، اعتراض کردند که چرا روز زن را شما به مداح‌ها اختصاص دادید، خب حالا روز زن خصوصیتی ندارد، همین حول و حوش ولادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها درست است، اشکال واردی است و اگر زنده بودیم، در آینده هم ان‌شاءالله این جلسه را تشکیل میدهیم.

این جلسه یک جلسه‌ی زنانه‌ی محض و مشحون از مفاهیم برجسته و عالی بوده تا الان، تا این لحظه. صحبتهایی که خانمها کردند، بسیار خوب بود و حقیقتاً بنده بهره بردم.

پیشنهادهایی بود، ان‌شاءالله بتوانند راه‌حلی برای آن پیشنهادها پیدا کنند. شاید بعضی از این مطالب مرتبط بشود به شورای انقلاب فرهنگی، مثلاً در آنجا باید مطرح بشود یا هر جای دیگری. به خصوص این موضوع به‌کارگیری زنان فرزانه‌ی ما، کارآمد ما، مجرب ما، دانشمند و عاقل و فهمیده‌ی ما در رده‌های گوناگون تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری کشور، این مطلب مهمی است. البته ذهن بنده مشغول است به این قضیه. باید یک راهی برایش پیدا کنیم. باید یک مسیری ان‌شاءالله پیدا کنیم ببینیم چه کار میشود کرد.

* در مسئله‌ی زن موضع ما در قبال مدعیان ریاکار غربی موضع مطالبه است، موضع دفاع نیست. یک وقتی سالها پیش در دانشگاه دانشجوها از من پرسیدند شما در فلان قضیه چه دفاعی از خودتان دارید؟ گفتم من دفاعی ندارم، من هجومی دارم. در قضیه‌ی زن این‌جوری است، دنیا مقصر است، دنیا که میگویم یعنی همین دنیای غرب و فلسفه‌ی غربی و فرهنگ غربی موجود البته غرب متجدد به قول خودشان مدرنیته غرب تاریخی را من کاری ندارم آن بحث دیگری است، غرب متجدد یعنی همینی که از حدود دویست سال پیش به این طرف در همه‌ی شئون زندگی حرفی ابراز کرده، ما در قبال اینها مطالبه کننده‌ایم اینها نسبت مسئله‌ی زن گناهکارند، مقصرند، جداً، ضربه زدند، جنایت کردند.

بنابراین صحبتهایی که ما میکنیم جنبه‌ی دفاع ندارد، جنبه‌ی بیان نظر و عقیده‌ی اسلامی است، موضع اسلامی است. حتی من امیدوارم که اگر این مطالبی که درباره‌ی مسئله‌ی زن، موضوع زن مطرح میکنیم و شماها بحمدالله می‌بینم که مسلطید به این مسائل یا خانمهایی که صحبت کردند و کاملاً مسلطند، امثال شماها اینها را تکرار بکنید، بیان کنید، امید این هست که بتوانید روی افکار عمومی غربی‌ها هم اثر بگذارید واقعاً چون واقعاً آنها زنهایشان در رنجند. جامعه‌ی زن غربی امروز در یک رنج ناخودآگاه در مواردی و آگاه در یک موارد دیگری است، روی آنها هم ممکن است اثر بگذارد.‌

* جهاد هم بر زن، هم بر مرد واجب است منتها جهاد مرد یک‌جور است جهاد زن یک‌جور دیگر است. یعنی همین جنگ مثلاً‌ دفاع هشت ساله زنها هم مکلف بودند، تکلیف داشتند تکلیفشان را هم خوب عمل کردند زنها در این مدت اگر بهتر از مردها عمل نکرده باشند حداقل به اندازه‌ی مردها عمل کردند.

اگر نخواندید کتابهایی را که در مورد بانوان در دوره‌ی دفاع مقدس هست بخوانید. کتابهایی نوشته شده الحمدلله حالاها به فکر این چیزها هستند، جوانهای خوب ما فراهم میکنند. فرض بفرمایید همین شرح حالهایی که مربوط به همسران شهداست. گمان نمیکنم شما بتوانید یکی از این شرح حالها را بخوانید و در مدت خواندن این، ده بار اشک نریزید، امکان ندارد.

یعنی انسان وقتی میبیند این جهاد این زن را، حالا مرد رفته در میدان اما این زن دارد جهاد میکند. این جهاد بر هر دوی آنها واجب است. امر به معروف و نهی‌ از منکر هم بر زن واجب است هم بر مرد واجب است منتها تقسیم نقش شده؛ نقش‌ها یکسان نیست. این نگاه اسلام است، هم یک نگاه مترقی است هم عادلانه است.

* نظام سرمایه‌داری غرب یک نظام مردسالار است. در نظام سرمایه‌داری سرمایه بالاتر از انسانیت است. انسانیت انسانها در خدمت سرمایه قرار میگیرد. خب هر انسانی که بیشتر بتواند سرمایه‌آوری کند، سرمایه‌اندوزی کند، ارزشش بیشتر است. مرد گردن کلفت‌تر است، قوی‌تر است.

مدیریت‌های کلان اقتصادی و تجاری و مانند اینها را مردها انجام میدادند. بنابراین در نظام سرمایه‌داری مرد اولویت دارد بر زن. چون رجحان‌ سرمایه بر انسان در مورد مرد بیشتر صادق است. خب، حالا که بنا شد سرمایه جایگاه انسانها را تعیین بکند انسانها یکسان نیستند دیگر طبعاً مختلف‌اند. گفتیم بر طبق این نگاه سرمایه‌سالاری، جنس مرد طبعاً بالاتر از جنس زن است.

مزد زن همین الان در بسیاری از کشورهای غربی برای کارِ مشابه با مرد، کمتر از مرد است. این یک‌جور سوء‌استفاده است که یک علت اینکه در قرن نوزدهم و بعد قرن بیستم، بیشتر قرن نوزدهم، مسئله‌ی آزادی زن مطرح شد برای این بود که زنها را از خانه بکشند بیرون، ببرند کارخانه. از آنها استفاده کنند با مزد کمتر.

* وقاحت غرب اینجا ظاهر میشود که اینها با این همه ضربه‌ای که به زن، به حیثیت زن و به کرامت زن وارد آوردند خودشان را پرچمدار حقوق زن وانمود میکنند.

آدم خجالت میکشد اسم بیاورد این چیزی که راه افتاد بین زنهای غربی در سالهای گذشته و تعرضهای جنسی و... با همه‌ی اینها باز میگویند ما طرفدار زن و حقوق زن هستیم. آن چیزی که در زبان بی‌تقوای غربی‌ها بعنوان آزادی زن نامیده میشود اینهاست. اینکه میگویند آزادی زن، مرادشان همین آزادی به این معناست. این آزادی نیست، عین اسارت است، عین اهانت است.

قبل از انقلاب حتی بعضی از بزرگان تصورشان این بود که این آزادی ارتباط زن و مرد در غرب موجب میشود که چشم و دل مردها سیر بشود و دیگر تخلفات جنسی انجام نگیرد. حالا شما نگاه کنید ببینید که این چشم و دل اینها سیر شده یا حرصشان صد برابر شده؟ نه فقط چشم و دل سیر نشده حرص و هوس صد برابر شده.

لذاست که امروز شما نگاه میکنید در محیط غرب، تجارت جنسی هست، برده‌داری جنسی هست، شکستن همه‌ی حد و مرزهای اخلاقی و انسانی هست، عرفی کردن و قانونی کردن چیزهایی که در همه‌ی ادیان حرام است هست؛ این هم‌جنس‌بازی و این حرفها اینها مربوط به اسلام فقط نیست در همه‌ی ادیان اینها جزو محرّمات کبیره است. اینها را قانونی میکنند اصلاً خجالت هم نمیکشند واقعاً.‌

* اصلی‌ترین نقش یک زن، از نظر اسلام همین نقش خانه‌داری است منتها مهم این است که خانه‌داری به معنای خانه‌نشینی نیست. بعضی اینها را باهم اشتباه میکنند وقتی میگوییم خانه‌داری، خیال میکنند میگوییم در خانه بنشینید هیچ کار نکنید، هیچ وظیفه‌ای انجام ندهید، تدریس نکنید، مجاهدت نکنید، کار اجتماعی نکنید، فعالیتهای سیاسی نکنید، معنای خانه‌داری این نیست.

خانه‌داری یعنی خانه را داشته باشید در کنار داشتن خانه هر کار دیگری که از عهده‌ی شما برمی‌آید و میل به آن و شوق به آن را دارید میتوانید انجام بدهید؛ منتها همه در ذیل خانه‌داری است.‌‌

کارهای اجتماعی در یک مواردی‌ فریضه است، وظیفه است، باید انجام بدهید.

* در این قضایای اخیر خب دیدید دیگر، علیه حجاب و اینها خیلی کار شد. چه کسی ایستادگی کرد در مقابل این تلاشها و فراخوانها؟ خود زنها. زنها ایستادگی کردند. آنها امیدشان به همین زنهایی بود که شما بهشان میگویید بدحجاب. امیدشان به اینها بود. امیدشان این بود که همینهایی که حالا حجاب نیمه‌کاره دارند، به کلی کشف حجاب کنند؛ نکردند. یعنی زدند تو دهن آن تبلیغ‌کننده و فراخوان فرستنده.

* حجاب یک ضرورت شرعی است. شریعت است. یعنی هیچ تردیدی در وجوب حجاب وجود ندارد این را همه باید بدانند. اینکه حالا خدشه و شبهه کنند که آیا حجاب هست؟ لازم است؟ هیچ جای خدشه و شبهه ندارد. یک واجب شرعی است که باید رعایت بشود.

منتها آن کسانی که حجاب را به طور کامل رعایت نمیکنند اینها را نباید متهم کرد به بی‌دینی و ضدانقلابی، نه. من قبلاً هم گفتم یک وقتی در سفری از سفرهای شهرستانی، استانی که میرفتم در جمع علما گفتم این را، علمای آنجا جمع بودند. گفتم چرا بعضی از شما متهم میکنید گاهی این خانمی را که حالا مثلاً فرض کن یک مقداری موهایش بیرون است یا به تعبیر رایج بدحجاب است که حالا باید گفت ضعیف‌الحجاب، حجابش ضعیف است. چرا متهم میکنید؟! اینها کسانی هستند [که وقتی] بنده وارد این شهر شدم و جمعیت آمدند استقبال، شاید یک سوم جمعیت اقلاً این جور خانم‌ها هستند دارند اشک میریزند، نمی‌شود گفت این ضدانقلاب است. مثلاً فرض کنید که فلان مراسم دینی یا فلان مراسم انقلابی شرکت میکند. اینها بچه‌های خودمان‌اند، دخترهای خودمان‌اند. در مراسم ماه رمضان در شب‌های احیا عکس‌هایش را برای من می‌آورند، با ریخت‌های مختلف قواره‌های مختلف، زنها اشک میریزند. من حسرت میخورم به آن جور اشک ریختن. میگویم ای کاش من هم میتوانستم این جور مثل این دختر مثل این زن جوان اشک بریزم. این را چه طور میشود متهمش کرد؟!

بدحجابی یا ضعف حجاب درست نیست اما این موجب نمی‌شود که ما این را از حوزه‌ی دین و انقلاب و اینها خارج بکنیم خارج بدانیم، چرا؟ خب البته همه‌ی ما یک نقص‌هایی داریم باید نقص‌ها را برطرف کنیم هر چه میتوانیم برطرف کنیم بهتر است.‌



سایت احیاگرمعروف(واجب فراموش شده)http://ehyagarmarof.ir