شنبه, ۳ آذر ۱۴۰۳، ۱۲:۳۷ ق.ظ

درباره سايت

پایگاه فرهنگی،مذهبی شهدای نیاک

سایت شهدای نیاک مرجع نرم افزارهای مذهبی ومقالات،بیانات رهبری،زندگینامه شهدا،کتاب های مذهبی،صوت وتصویر،جشنواره های شهدای نیاک،مداحی مناسبت های مذهبی،بانک صوت وتصویر،آرشیوفیلم های مذهبی،کلیپ های مذهبی،سخنرانی علما،خبرهای سیاسی،اجتماعی،فرهنگی مذهبی،نظامی،کتابخانه،نرم افزارهای قرآنی،امام خمینی ره،ویژه نامه مذهبی،کودک ونوجوان،محرم،ماه مبارک رمضان،عاشورا و تاسوعا حسینی،امربه معروف ونهی از منکر،حجاب عفاف،سبک زندگی اسلامی

بایگانی

محبوب ترين ها

پيوندها

مداحان وشعرا

شخصیت های سیاسی ونظامی

شبکه های اجتماعی

۳۴ مطلب با موضوع «مناسبت های مدهبی :: شهادت اهل بیت ع» ثبت شده است

حضرت زهرا سلام الله‌علیها سرمشقی برای زن ایرانی

 بخش خبری رهبری انقلاب مناسبت های مدهبی شهادت اهل بیت ع

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

حضرت زهرا سلام الله‌علیها سرمشقی برای زن ایرانی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «حضرت زهرا سلام الله‌علیها سرمشقی است برای زن ایرانی که میخواهد علیرغم تمام بدآموزیها، موجودی دنباله‌رو ایشان، یعنی دیندار، طیب و طاهر، شجاع، مبارز و وفادار باشد و در عین حال در میدانهای دشوار زندگی با تمام وجود سرمایه‌گذاری کند.» ۶۳/۱۱/۱۲

 

زینب(س) ؛ نماد شهامت و شکیبایی

 بخش خبری مناسبت های مدهبی شهادت اهل بیت ع محرم وامام حسین ع

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

زینب(س) ؛ نماد شهامت و شکیبایی

جایگاه شهید و شهادت و مفهوم شهادت طلبی

به مقوله شهید، شهادت و شهادت طلبی در اسلام ناب محمدی(ص) اهمیت بسیاری داده شده است. شهید و شهادت دارای جایگاه ویژه ای نزد خداوند می باشند و شهادت به عنوان مهمترین اعمال و بالاترین مراحل تکامل عملی، معرفی گردیده است. پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: "بالاتر از هر نیکوکاری، نیکوکاری دیگری است، تا آن گاه که مرد در راه خدا شهید شود، همین که در راه خدا شهید شد بالاتر از آن نیکوکاری نیست."1

همچنین حضرت علی(ع) در هنگام ضربت خوردن می فرمایند: "سوگند به خدای کعبه که رستگار شدم." یعنی شهادت را مایه رستگاری می دانند.خداوند متعال در قرآن کریم می فرمایند: "کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار، بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان به ایشان روزی می دهند."2

این است که وقتی شهید، پس از شهادت کرامت و عنایت خداوند را مشاهده می کند، دوست دارد دوباره به دنیا برگردد و دوباره در راه خدا بجنگد و بار دیگر کشته شود.بنابراین، می توان گفت تنها مرحله ای از تکامل که انسان با رسیدن به آن به رستگاری و سعادت جاوید خویش یقین پیدا می کند، مرحله شهادت در راه خداست.فضایل ذکر شده درباره شهید و شهادت، موجب ایجاد روحیه شهادت طلبی در بین مسلمانان می گردد.

پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: "هر که صادقانه از خداوند شهادت را مسألت کند و خداوند او را به منزلتهای شهیدان برساند، هر چند در بستر خود بمیرد."3 و یا اینکه امام علی(ع) در خطبه 156 نهج البلاغه می فرمایند: "گفتم: ای رسول خدا! مگر جز این است که در روز "احد" که گروهی از مسلمانان به شهادت رسیدند و شهادت نصیب من نشد و سخت بر من گران آمد، تو به من فرمودی: "ای علی! مژده باد تو را که شهادت در پی تو خواهد آمد. پیامبر(ص) به من فرمود: همانا این بشارت تحقق می پذیرد، در آن هنگام صبر تو چگونه است؟ گفتم: ای رسول خدا! چنین موردی جای صبر و شکیبایی نیست بلکه جای مژده شنیدن و شکرگزاری است." 4

در معنای شهادت طلبی می توان گفت، شخص با اینکه می داند در جنگ کشته می شود، باز هم در جنگ شرکت کند و همین منشأ قداست شهادت است؛ زیرا شهادت 2 رکن دارد؛ اول اینکه: در راه خدا باشد؛ یعنی هدف مقدس بوده و انسان بخواهد خود را فدای هدف کند و دیگر اینکه آگاهانه صورت گرفته باشد و شهادت به حکم اینکه عملی آگاهانه است و اختیاری و در راه هدف مقدس و از هر گونه انگیزه خودگرایانه منزه و مبراست، تحسین انگیز و افتخارآمیز است و عملی قهرمانانه تلقی می شود و در میان انواع مرگها، تنها این نوع از مرگ است که از حیات و زندگی، برتر و مقدس تر و عظیم تر و باافتخارتر است.

نمونه تاریخی این مطلب، یاران باوفای امام حسین(ع) می باشند، با آنکه آن حضرت در شب عاشورا خطاب به یاران خویش فرمود: "هر که می خواهد برود و هر کس می خواهد بماند، البته هر کس ماند فردا شهید می شود." عده ای رفتند و عده ای که طعم شیرین شربت شهادت را خداوند به آنها قبل از شهید شدنشان چشانده بود، ایستادند و مقاومت کرده و سپس به درجه رفیع شهادت نایل شدند.خاندان رسالت همیشه به عنوان الگوهای برتر شهادت طلبی مطرح می باشند و حضرت زینب(س) نیز به عنوان پیام آور کربلا، الگوی شهادت طلبی هر زن و مرد مسلمانی می باشد.

 

شهادت طلبی حضرت زینب کبری(سلام الله علیها)

حضرت زینب(س) در خانواده وحی متولد شد. پدر بزرگوارش حضرت علی(ع) شجاع ترین مردان در صحنه نبرد و پیروز همیشه میدان بود و مادرش حضرت زهرا(س) نیز شجاعت را به کمال دارا بود. امام علی(ع) نه تنها آرزوی شهادت داشت بلکه از اینکه در جنگ احد به شهادت نرسید، ناراحت بود، که با مژده رسول خدا(ص) به او، شکرگزاری کرد و سرانجام در 21 رمضان سال چهلم هجری به آرزوی دیرینه خود نایل گشت.

حضرت زهرا(س) نیز در هنگام دفاع از موضع ولایت، در حالی که هنوز بانویی جوان بود، به شهادت رسید.آری! حضرت زینب(س) دختر علی و فاطمه(س) است و مسلماً صفات و ویژگیهای این دو معصوم را به ارث خواهد برد.او از کودکی با شهادت آشنا گشت. قطعاً این انس به شهادت، ریشه شهادت طلبی این بانوی مکرمه است و به همین دلیل در محرم سال شصت هجری، با کاروان شهادت همراه گردید، هر چند این همراهی به شهادت ایشان منجر نگردید، لکن در جایگاههای مختلف آمادگی خود را برای کشته شدن در راه خدا اظهار داشت."در مجلس ابن زیاد، عبیدا...بن زیاد، متوجه حضرت علی بن الحسین(ع) شد و گفت: این مرد کیست؟ گفتند: علی بن الحسین. گفت: مگر علی بن الحسین را خدا نکشت؟!

خط حزب‌الله ۳۵۲ | پرچمدار عزت

 بخش خبری رهبری انقلاب مناسبت های مدهبی شهادت اهل بیت ع محرم وامام حسین ع

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

خط حزب‌الله ۳۵۲ | پرچمدار عزت

شماره‌ی سیصد و پنجاه و دوم هفته‌نامه‌ی خط حزب‌الله با عنوان «پرچمدار عزت» منتشر شد.

* در شماره این هفته خط حزب‌الله، به مناسبت ایام محرم گزیده‌ای از بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار شورای مرکزی هیئت‌های عزاداری استان تهران در تاریخ ۱۳۷۳/۵/۱۲، برای نخستین‌بار منتشر شده است.

* خط حزب‌الله، در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی علیه‌السلام، نگاهی به ابعاد مهم و ثمرات نهضت عاشورا بر اساس بیانات رهبر انقلاب اسلامی داشته است.

* یادداشت هفته این شماره خط حزب‌الله، به مناسبت سالروز صدور فرمان مشروطیت، مروری بر فراز و فرودهای نهضت مشروطیت و عوامل انحراف آن داشته است.

* شماره‌ی این هفته‌ی خط حزب‌الله تقدیم می‌شود به ارواح مطهر شهدای مدافع حرم، عبدالله اسکندری، حجت‌الاسلام محمدامین کریمیان، مصطفی تاش‌موسی، رحیم کابلی و عباس آسمیه که پیکرهای آنان به تازگی تفحص و شناسایی شدند.

نماهنگ | خصوصیات حکومتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

 رهبری انقلاب مناسبت های مدهبی شهادت اهل بیت ع بانک فیلم نمآهنگ

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

نماهنگ | خصوصیات حکومتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای :«در امیرالمؤمنین سه جور صفات هست: یکی آن صفات معنویِ الهی است که با هیچ میزانی برای ماها اصلاً قابل سنجش نیست؛ ایمان، آن ایمانِ متعالیِ عمیق؛ سبقت در اسلام، فداکاری در راه اسلام. اخلاص؛ یک سرِ سوزن عاملی غیر از نیّت خدایی در عمل او وجود ندارد؛ ما [این را] اصلاً میفهمیم؟ برای امثال بنده اصلاً این حالت قابل درک است؟ همه‌ی کارها برای خدا، برای رضای الهی، برای اجرای امر الهی؛ [یعنی‌] اخلاص. اینها اصلاً چیزهایی است که برای ما قابل توزین نیست؛ قابل توضیح هم درست نیست. علم و معرفت بِالله؛ معرفت بِالله. ما از خدا چه میفهمیم؟ ما وقتی میگوییم «سُبحانَ رَبِّی العَظیمِ وَ بِحَمدِه»، از این عظمت چه میفهمیم، امیرالمؤمنین چه میفهمد؟ معرفت بِالله. اینها یک سلسله از صفات امیرالمؤمنین است که اصلاً برای ما واقعاً قابل توصیف نیست، قابل فهم نیست؛ [اگر] بیایند بنشینند برای ما توضیح هم بدهند، ما درست به عمقش پی نمیبریم، از بس عظیم است، از بس عمیق است؛ این یک دسته از صفات امیرالمؤمنین است.
یک دسته دیگر، صفات برجسته‌ی انسانی او است؛ اینها همان چیزهایی است که انسان مسلمان و غیر مسلمان و مسیحی و غیر مسیحی و بی‌دین و با دین و همه را مجذوب میکند: «شجاعت»، «رحم»؛ آن انسانی که در میدان جنگ آن‌جور میجنگد، وقتی سروکارش با یک خانواده‌ی یتیم‌دار می‌افتد، آن‌جور با یتیمان همراهی میکند، خم میشود، بچّه یتیم‌ها را بازی میدهد، روی دوش خودش سوار میکند؛ اینها اصلاً همان چیزهایی است که ربطی به این ندارد که ما متدیّن باشیم و به چه دینی متدیّن باشیم تا اینها را احترام کنیم؛ هر انسانی در مقابل این عظمت وقتی قرار میگیرد احساس خضوع و تعظیم میکند. «ایثار»؛ ایثار یعنی دیگری را بر خودت ترجیح بدهی؛ یعنی گذشت؛ یعنی آنجایی که حق با شما است به‌خاطر خدا، به‌خاطر یک مصلحتی از این حق -البتّه حقّ شخصی- صرف‌نظر کنی؛ چه حقّ مالی، چه حقّ آبرویی، چه هر حقّ دیگری از حقوق خود؛ معنای ایثار این است. اینها هم یک دسته از صفات امیرالمؤمنین است که اگر انسان بخواهد بشمرد این خصوصیّات را یک کتاب میشود، یک طومار طولانی‌ای خواهد شد.
دسته‌ی سوّم از خصوصیّات امیرالمؤمنین، خصوصیّات حکومتی است که نتیجه‌ی همان مسئله‌ی امامت است؛ امامت یعنی این‌جور حکومت‌کردن. البتّه شدّت و ضعف دارد که آن حدّ اعلایش در شخصیّتی مثل امیرالمؤمنین هست. خصوصیّات حکومتی مثل چه؟ مثل «عدالت»، مثل «انصاف»، مثل «برابر قراردادن همه‌ی آحاد مردم»، حتّی آن‌کسانی که در جامعه‌ی شما زندگی میکنند، امّا در دین شما نیستند. امیرالمؤمنین وقتی شنید بسربن‌ارطاة رفت وارد شهر شد و وارد [حریم‌] خانواده‌ها شد، یک خطبه‌ی دردناکی دارد: بَلَغَنی اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم لِیَدخُلُ المَرأَةَ المُسلِمَةِ وَ الاُخرَی المُعاهَدَةِ فَیَنتَزِعُ حِجلَها؛ شنیدم که این نیروهای ظالم و ستمگر و گستاخ وارد خانه‌ی زنهای مسلمان و زنهای غیر مسلمان -مُعاهَد یعنی همان یهود و نصارایی که در جامعه‌ی اسلامی زندگی میکردند- میشدند و لباسهای اینها را، حِجِل اینها را، دستبندهای اینها را، پابندهای اینها را میکشیدند و میبردند و غارت میکردند؛ بعد میفرماید که اگر انسان از غصّه‌ی یک‌چنین چیزی بمیرد و جان بدهد، او را ملامت نباید کرد. ببینید شخصیّت این است، ترحّمش به مردم، دلسوزی‌اش نسبت به مردم، آن هم همه‌ی مردم؛ خب در جامعه‌ی اسلامی، یهودی و نصرانی و غیر اینها زندگی میکنند که اینها مُعاهَدند. خب از خصوصیّات حکومتی او این است: «عدل»، «انصاف»، «برابری».
«اجتناب از زخارفدنیا و زینتهای دنیا برای شخص خود»؛ از بلاهای حکومتهای دنیا یکی همین است؛ چون رئیس کشور که شدیم، منابع مالی کشور در اختیار ما است؛ وسوسه بشویم؛ [بگویم‌] اینجا زمینِ خوب هست، اینجا امکاناتِ خوب هست، اینجا پولِ خوب هست؛ از اینها یک سهمی حالا [برداریم‌]. آنهایی که خیلی شقی و بدبخت و روسیاهند، همه‌اش را برای خودشان برمیدارند، مثل رضاخان؛ آنهایی که یک خرده‌ای انصافشان بیشتر است، یک کمی‌اش را به دیگران میدهند، غالباً هم به اطرافیان خودشان؛ یک مقدار هم خودشان برمیدارند. این جزو بلایای حکومتها است؛ همین حکومتهای دموکراسی دنیا هم همه همین‌جور هستند. می‌شنوید؛ زن فلان رئیس جمهور در تعطیلی مثلاً زمستانی یا تابستانی به فلان جزیره‌ی خوش آب و هوا مسافرت کرده، این‌قدر میلیون دلار خرج کرده! از کجا؟ فلان خانواده‌ی اشرافی سلطنتی برای مسافرت وارد فلان شهر شدند، این تعداد هتل، این تعداد امکانات در اختیارشان بود، در ظرف ده روز، بیست روز که ماندند، این مقدار میلیارد -مبالغ میلیاردی- خرجشان شد! حکومت امامت با این چیزها مخالف است. استفاده‌ی شخصی از امکانات عمومی ممنوع؛ اجتناب از دنیا برای شخص خود.
«تدبیر»؛ برای جامعه‌ی اسلامی تدبیر اندیشیدن؛ دشمن را جدا کردن، دوست را جدا کردن، دشمن را به چند طبقه تقسیم کردن. امیرالمؤمنین سه جنگ داشت؛ این سه جنگ با سه دسته دشمن بود امّا با اینها مثل هم نجنگید. جنگ با معاویه و با شام یک‌جور بود، جنگ با بصره جور دیگری بود. آن‌وقتی که حضرت با طلحه و زبیر میجنگید، جور دیگری میجنگید. آنجا زبیر را میخواست، وسط میدان جنگ با او حرف میزد، نصیحت میکرد که «برادر سوابق ما یادت باشد؛ این همه ما با هم شمشیر زدیم، این همه با هم کار کردیم»؛ اثر هم کرد، البتّه زبیر کاری که باید میکرد نکرد، باید میپیوست به امیرالمؤمنین، این کار را نکرد امّا میدان جنگ را رها کرد و رفت؛ رفتار او در جنگ با طلحه و زبیر این‌جوری است. امّا رفتار او با شام این‌جوری نیست؛ به معاویه حضرت چه بگوید؟ بگوید ما و تو با همدیگر بودیم؟ کِی با هم بودند؟ در جنگ بدر مقابل هم ایستادند؛ امیرالمؤمنین جدّ او و دایی او و قوم و خویش و فک‌وفامیل او را از دم تیغ گذرانده؛ سابقه‌ای با هم ندارند. او هم از همان دشمنی‌ها دارد استفاده میکند و با امیرالمؤمنین میجنگد. امیرالمؤمنین دشمنها را تقسیم‌بندی میکرد؛ در قضیّه‌ی نهروان که [دشمنان] ده هزار نفر بودند، حضرت گفت از این ده هزار نفر هرکسی که بیاید این طرفِ این پرچمی که من نصب کرده‌ام، ما با او جنگ نداریم؛ آمدند، اکثر [آنها] آمدند این طرف. حضرت فرمود بروید، رهایشان کردند. بله، آنهایی که ماندند و لجاج کردند و تعصّب کردند، با آنها جنگید؛ بر آنها هم غلبه پیدا کرد. یعنی تدبیر در اداره‌ی کشور؛ شناختن دشمن، شناختن دوست؛ همه‌ی دشمنان یک‌جور نیستند؛ از بعضی‌ها صرف‌نظر کرد. بعضی‌ها با امیرالمؤمنین همان اوّل کار بیعت نکردند؛ مالک اشتر بالاسر حضرت ایستاده بود، شمشیر هم دستش بود، گفت یا امیرالمؤمنین! اجازه بده این آدمی که با تو بیعت نمیکند گردنش را بزنم؛ حضرت خندیدند، گفتند نه، این جوان هم که بود، آدم بد اخلاقی بود، آدم تندی بود؛ حالا هم پیر شده، تندتر شده، بگذار برود؛ ولش کردند و رفت. این تدبیر است؛ بالاترین تدبیر این است که یک کسی که در رأس قدرت است، بداند با چه کسی طرف است و با هر کسی چه‌جور باید رفتار بکند؛ از خصوصیّات حکومتی امیرالمؤمنین یکی این بود.
«سرعت عمل»؛ معطّل نمیکرد، بمجرّد اینکه تشخیص میداد که باید این اقدام را کرد، حرکت میکرد.
«تبیین»؛ حقایق را برای مردم بیان میکرد؛ شما خطبه‌های نهج‌البلاغه را نگاه کنید، بسیاری از آنها تبیین واقعیّاتی است که در جامعه‌ی آن روز وجود داشته -چه خطبه‌های حضرت، چه نامه‌های حضرت- بخشی از نهج‌البلاغه خطبه‌ها است، بخشی نامه‌ها است؛ آن نامه‌ها غالباً نامه‌ی به کسانی است که حضرت به آنها اعتراضی دارد؛ یا دشمنانند مثل معاویه و امثال اینها، یا عمّال خود آن حضرتند که حضرت به آنها ایراد دارد؛ غالباً این‌جوری است؛ بعضی‌ها هم توصیه و دستورالعمل و فرمان است، مثل عهد مالک اشتر؛ در همه‌ی اینها تبیین میکند، حقایق را بیان میکند برای مردم. یکی از رشته‌های کار امیرالمؤمنین این است.
مسئله‌ی «هدایت جامعه به تقوا»؛ در این خطبه‌های امیرالمؤمنین، کمتر خطبه‌ای است که امر به تقوا در آن نباشد: اتَّقواالله؛ چون تقوا همه‌چیز است؛ وقتی تقوا در یک جامعه‌ای بود، همه‌ی مشکلات مادّی و معنوی جامعه حل خواهد شد؛ تقوا این‌جوری است. [البتّه‌] تقوا با آن معنای صحیحی که دارد؛ تقوا فقط این نیست که انسان چشم از نامحرم بدوزد یا مثلاً فرض کنید فلان عمل حرام را انجام ندهد؛ این هست، این جزو تقوا است، امّا تقوا خیلی وسیع‌تر از اینها است. آن معنای واقعی تقوا که عبارت است از مراقب خود بودن، مراقب حرکات خود بودن، و سعی در حفظ خود در جادّه‌ی مستقیم و صراط مستقیم؛ این معنای تقوا است؛ اگر این باشد در جامعه، همه‌ی مشکلات حل میشود. امیرالمؤمنین دائماً مردم را به تقوا دعوت میکرد.
در عمل به حق بی‌باک بود، ملاحظه نمیکرد؛ در عمل به عدل بی‌باک بود، ملاحظه نمیکرد؛ رودربایستی در زندگی امیرالمؤمنین نبود. همان آدمی که به مالک اشتر میگوید بگذار این امتناع‌کننده از بیعت برود، در موارد دیگری سخت‌گیری میکند، دقّت میکند، اصرار میکند.
ببینید، این هم بخش سوّم از صفات امیرالمؤمنین که صفات حکومتی است؛ غیر از صفات شخصی، غیر از آن جنبه‌های معنوی و الهی غیرقابل فهم برای ما، غیرقابل توصیف برای زبانهای قاصر و ناقص ما. این شخصیّت امیرالمؤمنین است؛ یعنی شخصیّت جامعی که واقعاً «تو بزرگی و در آئینه‌ی کوچک ننمایی». ما نمیتوانیم با این چشمهای ضعیف و ناتوان، با این دید ناقص، با این دلهای پوشیده‌ی از اوهام، آن شخصیّت عظیم را ببینیم؛ امّا خب، یک چیزی از آن بزرگوار، یک توصیفی از آن بزرگوار میدانیم و میگوییم؛ این انسان در غدیر معیّن شد.
خب، ما حالا چه کار کنیم؟ ما که معلوم است مثل امیرالمؤمنین نمیتوانیم زندگی کنیم، نمیتوانیم عمل کنیم، نمیتوانیم باشیم؛ خود آن بزرگوار هم فرمود: اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِک؛ حضرت به حکّام و وُلات و استاندارهای خودش فرمود این‌جور که من دارم عمل میکنم، شماها قادر نیستید این‌جوری عمل کنید. ما بایستی این قلّه را نگاه کنیم. بارها ما عرض کرده‌ایم: این قلّه است. به شما میگویند آقا! آن قلّه هدف است، به سمت آن قلّه حرکت کنید. وظیفه‌ی ما این است، به سمت قلّه حرکت کنیم. همین صفات امیرالمؤمنین را [در نظر] بگیرید، به‌قدر وسعمان، به‌قدر توانمان در این جهت حرکت کنیم؛ در جهت عکس حرکت نکنیم. جامعه‌ی ما در جهت زهد امیرالمؤمنین حرکت کند؛ نه اینکه مثل امیرالمؤمنین زهد بوَرزد -که نه میتوانیم و نه از ما آن را میخواهند- امّا در آن جهت حرکت کنیم؛ یعنی از اسراف، زیاده‌روی، چشم‌وهم‌چشمی دور بشویم؛ این‌جوری میشویم شیعه‌ی امیرالمؤمنین.» ۱۳۹۵/۰۶/۳۰
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، نماهنگ «خصوصیات حکومتی امیرالمؤمنین» را منتشر می‌کند.




 
نماهنگ: نماهنگ | خصوصیات حکومتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :

آخرین شب عزاداری فاطمیه ۱۴۴۲ در حسینیه امام خمینی

 بخش خبری رهبری انقلاب مناسبت های مدهبی شهادت اهل بیت ع

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

آخرین شب عزاداری فاطمیه ۱۴۴۲ در حسینیه امام خمینی

آخرین شب مراسم عزاداری حضرت فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها با حضور رهبر انقلاب اسلامی در حسینیه‌ی امام خمینی(ره) برگزار شد.

در این مراسم، حجت‌الاسلام والمسلمین رفیعی در سخنانی، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را اسوه‌ی دفاع از حق خواند و گفت: خطبه‌ی تاریخی حضرت صدیقه‌‌ی کبری در مسجد پیامبر(ص)، گفتگوی چهره به چهره با افراد برای مجاب کردن آنها به دفاع از حق، و مراجعت به در خانه مهاجرین و انصار برای یادآوری حق ولایت و اتمام حجت بر آنان، از جمله گام‌های ماندگار و بی‌بدیل آن حضرت در دفاع از ولایت است.

همچنین در این مراسم حجت‌الاسلام اکبرپور به ذکر مصیبت و روضه‌خوانی پرداخت.

 

مقام حضرت زهرا (س) در کلام رهبری؛ شهدای ما در صراط حضرت زهرا (ع) جان خود را فدا کردند

 بخش خبری رهبری انقلاب مناسبت های مدهبی شهادت اهل بیت ع

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

مقام حضرت زهرا (س) در کلام رهبری؛ شهدای ما در صراط حضرت زهرا (ع) جان خود را فدا کردند

گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ رسول حسنی؛ شناخت حضرت زهرا (س) و درک سیره آن حضرت تنها از عهده ائمه معصومین (ع) برمی‌آید، با این حال نمی‌توان نسبت این شخصیت برجسته مهم تاریخ بی‌تفاوت بود و قدمی برای شناخت ایشان برنداشت. بهترین راه ممکن برای شناخت حدودی حضرت زهرا (ع) غور در بیانات عالمان بزرگ اسلام مانند امام راحل و رهبر معظم انقلاب اسلامی است.

متن پیش رو که قسمت سوم آن را در ادامه می‌خوانید حاوی بیانات امام خامنه‌ای است که مناسبت‌های گوناگون ایراد شده است و دارای مضامین مهمی است که باید آنها را مورد تحلیل قرار داد.

در صراط نور

«شما بدانید زنان مسلمان در بسیاری از نقاط دنیا امروز به شما نگاه می‌کنند و از شما یاد می‌گیرند. این‌که می‌بینید در بعضی از کشورهای غربی، در بعضی‌ از کشورهای مسلمان اما با حکومت‌های غیر اسلامی، این‌طور حجاب اسلامی مورد تهاجم دشمنان دین قرار می‌گیرد، این نشان دهنده‌ گرایش زنان به حجاب‌ است. در کشورهای همسایه‌ ما، آن‌جاهایی که به حجاب اهتمام نمی‌شد؛ در کشورهای اسلامی که بنده خودم از نزدیک بعضی جاها را دیدم که هرگز اسمی از حجاب در آن‌جا آورده نمی‌شد؛ در مدت بیست ساله‌ بعد از انقلاب، زنان؛ بخصوص زنان روشنفکر و بخصوص دختران دانشجو، به حجاب گرایش پیدا کردند؛ علاقه پیدا کردند؛ رو آوردند و حجاب را حفظ کردند؛ که نمونه‌هایش علاوه‌ بر اینها در کشورهای غربی هم مشاهده شده است.

بدانید امروز در هیچ جای دنیا زنانی که مثل این مادران شهدای ما، مادر دو شهید، مادر سه شهید، مادر چهار شهید باشند، نیستند. در جامعه‌ ما، مادرانی‌ با این خصوصیات که از پدرها بهتر و قوی‌تر و آگاهانه‌تر ایستادند، در این میدان بسیارند. این همان تربیت اسلامی است؛ این همان دامان پاک و مطهر و نورانی‌ فاطمه‌ زهرا (س) است.» (در دیدار جمعی از بانوان 30شهریور 1379)

«وقتی پسران نبی‌اکرم در مکه یکی پس از دیگری از دنیا رفتند، دشمنان شماتت‌گر اسلام و پیامبر که ارزش‌هایشان منحصر در مال و ثروت و فرزند و جاه و جلال دنیایی بود پیامبر را شماتت کردند و گفتند تو ابتر هستی و با مرگ تو، همه چیز از آثار و نشانه‌های وجود تو تمام خواهد شد! خداوند متعال سوره (کوثر) را بر پیامبر نازل کرد، تا هم قلب پیامبر را تسلی دهد، هم حقیقتی را برای آن بزرگوار و برای مسلمانان روشن کند؛ لذا فرمود: «انّا اعطیناک الکوثر»؛ ما به تو کوثر بخشیدیم؛ آن حقیقت عظیم و کثیر و فزاینده.

مصداق کوثر برای نبی‌ اکرم، چیزهای گوناگون است. یکی از برجسته‌ترین مصادیق کوثر، وجود مقدس فاطمه‌ زهراست که خداوند متعال در این وجود مبارک، دنباله‌ معنوی و مادی پیامبر را قرار داد. برخلاف تصور دشمنان ملامت‌گر، این دختر بابرکت و این وجود ذی‌جود، آن‌چنان مایه‌ بقای نام و یاد و مکتب و معارف پیامبر شد که از هیچ فرزند برجسته و باعظمتی، چنین چیزی مشاهده نشده است.» (بیانات در خطبه‌های نماز جمعه 9 مهر 1378)

«شهیدان ما نیز مانند بانوی بزرگوار اسلام در راه حق درخشانی به شهادت رسیدند، که برای کتمان و اخفای آن، از همه‌ ابزارها و وسائل زمان، استفاده می‌شد. سنت لایتغیر الهی نگذاشت که زهرای مرضیه در پشت حجاب غلیظ اوهام پنهان بماند، و آن ستاره‌ درخشان خونین، در گذشت زمان به خورشیدی تابان بدل شد و امروز نام او و یاد مظلومیت او از همه‌ حصارهای کتمان، عبور کرده است، و به اعماق دل‌ها و جان‌ها رسیده است. و این درخشندگی و فزایندگی ادامه خواهد داشت.»

(پیام به مناسبت روز بزرگداشت شهدای دفاع مقدس 2 مهر 1377)

«رسوایی نزد خدا سخت‌تر از رسوایی نزد شماست» ماجرای طلب حلالیت پیامبر صلوات‌الله‌علیه‌وآله از مردم

 رهبری انقلاب مناسبت های مدهبی شهادت اهل بیت ع

«رسوایی نزد خدا سخت‌تر از رسوایی نزد شماست» ماجرای طلب حلالیت پیامبر صلوات‌الله‌علیه‌وآله از مردم

در آستانه سالروز رحلت پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی صلوات‌الله‌علیه‌وآله، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR بخشی از فیلم بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در نماز جمعه‌ی تهران در تاریخ ۱۳۸۰/۲/۲۸ را منتشر می‌کند. رهبر انقلاب در این سخنان به نقل ماجرای طلب حلالیت پیامبر صلوات‌الله‌علیه‌وآله از مردم در مسجد می‌پردازند.
در مثل چنین روزهایی - روز بیست‌وهشتم صفر - این نور آسمانی، این انسان والا و این پدر مهربان از میان مردم رفت و آنها را غمگین و داغدار کرد. روز رحلت پیغمبر و قبل از آن، روزهای بیماری آن حضرت، روزهای سختی برای مدینه بود؛ به‌ویژه با آن خصوصیاتی که اندکی قبل از رحلت پیغمبر پیش آمد. پیغمبر به مسجد آمد و روی منبر نشست و فرمود: هر کس به گردن من حقّی دارد، آن حق را از من بگیرد. مردم شروع به گریه کردند و گفتند یا رسول‌الله! ما به گردن تو حق داشته باشیم؟! فرمود رسوایی پیش خدا سخت‌تر از رسوایی پیش شماست؛ اگر به گردن من حقّی دارید، اگر از من طلبی دارید، بیایید و بگیرید تا به روز قیامت نیفتد. ببینید چه اخلاقی! کیست که دارد این حرف را میزند؟ آن انسان والایی که جبرئیل به مصاحبت با او افتخار میکند؛ اما درعین‌حال با مردم شوخی نمیکند؛ جدّی میگوید تا مبادا در جایی به وسیله او، ندانسته حقّی از کسی ضایع شده باشد. پیغمبر این مطلب را دو بار، سه بار تکرار کرد. البته در تاریخ ماجراهایی را آورده‌اند که من خیلی نمیدانم کدامش و چقدرش دقیق است؛ اما آن مطلبی که غالباً نقل کرده‌اند، این است که یک نفر بلند شد و عرض کرد: یا رسول‌الله! من به گردن تو حقّی دارم. تو یک وقت با ناقه از پهلوی من عبور میکردی؛ من هم سوار بودم، تو هم سوار بودی. ناقه من نزدیک تو آمد و تو با عصا، هی کردی؛ ولی عصا به شکم من خورد و من این را از تو طلبکارم! پیغمبر پیرهنش را بالا زد و گفت همین حالا بیا قصاص کن؛ نگذار به قیامت بیفتد. مردم حیرت‌زده نگاه میکردند و میگفتند آیا این مرد واقعاً میخواهد قصاص کند؟ آیا دلش خواهد آمد؟ دیدند پیغمبر کسی را فرستاد تا از خانه، همان چوبدستی را بیاورند. بعد فرمود: بیا بگیر و با همین چوب به شکم من بزن. آن مرد جلو آمد. مردم، همه مبهوت، متحیّر و شرمنده از این‌که نکند این مرد بخواهد این کار را بکند؛ اما یک وقت دیدند او روی پای پیغمبر افتاد و بنا کرد شکم پیغمبر را بوسیدن. گفت: یا رسول‌الله! من با مسّ بدن تو خودم را از آتش دوزخ نجات میدهم! (امالی شیخ صدوق، ۵۰۶)
پروردگارا ! به محمّد و آل محمّد، به عزّت و جلالت، برترین درودها و الطاف و تفضّلات خود را، امروز تا ابد بر روح مطهّر پیغمبر عزیز ما بفرست. پروردگارا ! او را از اسلام و مسلمین و از بشریّت جزای خیر عنایت کن؛ ما را امّت او قرار بده؛ ما را رونده راه و صراط مستقیم او قرار بده؛ جامعه ما را شبیه جامعه او کن؛ همّت پیروی از او را به همه ما عنایت کن.
 

گزیده دیدار: ماجرای طلب حلالیت پیامبر عظیم‌الشأن اسلام از مردم به روایت رهبر انقلاب

با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :

کیفیت خوب و فرمت Mp4 و با حجم 125.5 MB

کیفیت پایین و فرمت Flv و با حجم 18.8 MB

مناسب برای تلفن همراه و فرمت 3gp و با حجم 8.7 MB

انسان ۲۵۰ ساله | ویژگی‌های مبارزه امام حسن ع

 رهبری انقلاب مناسبت های مدهبی شهادت اهل بیت ع ویژه نامه مذهبی

انسان ۲۵۰ ساله | ویژگی‌های مبارزه امام حسن علیه‌السلام

بخشی از سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در این کلیپ صوتی می‌شنوید:

* جنگ نظامی را امام حسن با آن دشمنی که قبلا باید افشا بشود و سپس با آن مبارزه بشود متوقف کرد تا جنگ سیاسی، جنگ فرهنگی، جنگ تبلیغاتی و جنگ اسلامی خود را با او شروع بکند. نتیجه این شد، که بعد از آنی که امام حسن از دنیا رفت و امام حسین علیهماالسلام هم ده سال دیگر همان راه امام حسن را ادامه داد، وضعیت دنیای اسلام به آن جایی رسید که دیگر میتوانست فرزند پیغمبر - یعنی فرزندی از فرزندان پیغمبر - آنچنان شهادتی را بپذیرد که تا آخر تاریخ دنیا آن شهادت بماند همچنانی که ماند، و منشأ آثار مقاومت‌آمیز و بزرگ بشود همچنان که شد، و اسلام را زنده نگه بدارد همچنان که زنده نگه داشت؛ این کار امام حسن.
در مورد کار امام حسن ما هیچ درصدد نمیآئیم از موضع دفاع حرف بزنیم که چرا صلح کرد و چه موجباتی داشت، امام حسن اگر صلح نمیکرد یقینا اسلام ضربه میدید؛ برای خاطر این‌که آن چهره افشا نشده بود، مردم هنوز حقایق را نمیدانستند، آنقدر نمیدانستند که هزاران نفر یا صدها هزار نفر از سربازان امام حسن حاضر شدند با آن طرفی که با امیرالمؤمنین جنگیده بود دیگر نجنگند. تبلیغات و پول و کارهای گوناگون سیاسی آنچنان جو بدی به وجود آورده بود که امام حسن اگر آن روز خود را و جان خود را و جان اصحاب نزدیک و معدود خود را از دست میداد چیزی از اسلام باقی نمیماند. بعد از چند سالی نام علی و نام حسن و نام حسین و نام افتخارات صدر اسلام و نام آن همه حوادث آموزنده اگر در لابلای کتابها میماند هم برای مدت زیادی نمیماند و به درستی و تحریف نشده نمیماند؛ این کار امام حسن بود. وقتی شما جمع‌بندی میکنید، میبینید کار امام حسن با کار امیرالمؤمنین، با کار امام حسین، با کار همه‌ی ائمه دارای یک مضمون و یک معنا است. آگاهانه مقاومت کردن، تکلیف را فهمیدن و ایستادن، و من به شما بگویم برادران و خواهران من، {امام حسین‌} امام حسن یکی از شجاعانه‌ترین اقدامها را برای انجام این تکلیف انجام داد، چرا؟ برای خاطر این‌که به دیگران، به پیغمبران، به پیغمبر اسلام، به امیرالمؤمنین، به همه‌ی ائمه فقط دشمنان بودند که طعن میزدند، اما پیچیدگی کار امام حسن و ظرافت آن موضع آنچنان بود که حتی دوستان او هم به او طعن میزدند. حجربن‌عدیها هم نمیدانستند و به او «یا مذل المؤمنین» میگفتند اما صبر کرد. 
۱۳۶۴/۰۳/۱۷
امام حسن بعد از حادثه‌ی متارکه‌ی جنگ، بنا کرد تشکیلات دهی و سازماندهی، آن کاری که آن زمان انجام نشده بود لزومی هم نداشت، امکان هم نداشت، یک سازماندهی عظیم شیعی را به وجود آوردند این همان سازماندهی است که شما در کوفه، در مدینه، در یمن، در خراسان، در مناطق دور دست حتی نشانه‌های او را میبینید زمان امام حسین و بعد از ماجرای شهادت امام حسین همان سازماندهی بود که ماجرای توابین را به وجود آورد، ماجرای مختار را به وجود آورد، ماجراهای فراوانی را در دنیای اسلام ایجاد کرد که تا آخر هم نگذاشت آب خوش از گلوی خلفای بنیامیه پایین بیاید. این تشکیلات زمان امام حسین بود که امام حسین وقتی شهید میشد میدانست که دنبال خودش یک تشکیلاتی را دارد باقی میگذارد که اینها پرچم را بالا نگه خواهند داشت و نمیگذارند که قضیه لوث بشود و حقیقت مکتوم بماند.
۱۳۶۵/۰۳/۰۴

اعجاز کلام حضرت زینب (س) در جمع کوفیان

 مناسبت های مدهبی شهادت اهل بیت ع محرم وامام حسین ع

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

اعجاز کلام حضرت زینب (س) در جمع کوفیان

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، در تاریخ کربلا وقایع روز عاشورا همان اندازه واجد اهمیت است که وقایع اسارت اهل بیت امام حسین (ع)، ابدا نمی‌توان این دور را از هم تفکیک کرد چرا که هر دو به مثابه ستون‌های یک قیام واحد است.

به بیان دیگر قیام امام حسین (ع) با شهادت ایشان به پایان نرسید و امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) ادامه این نهضت را به عهده داشتند. 

از آنجایی که امام سجاد (ع) مأمور به جهاد با شمشیر نبودند، بهترین سلاح مبارزه ایراد خطبه‌ بود که این وظیفه مهم را در درجه اول حضرت زینب (س) به عهده داشتند و در کنار ایشان حضرت ام‌کلثوم خواهر آن حضرت و فاطمه بنت الحسین انجام وظیفه کردند.

متن زیر بخشی از کتاب شریف «منتهی‌الآمال» تالیف «شیخ عباس قمی» است که به ورود اسرای کربلا به شهر کوفه می‌پردازد.

قیام به خطبه

چون ابن زیاد را خبر رسید که اهل بیت (ع) به کوفه نزدیک شده‌‎اند، امر کرد سرهاى شهدا را که ابن سعد از پیش فرستاده بود باز برند و پیش روى اهل بیت سر نیزه‌ها نصب کنند و از جلو حمل دهند و به اتّفاق اهل بیت به شهر در آورند و در کوچه و بازار بگردانند تا قهر و غلبه و سلطنت یزید بر مردم معلوم گردد و بر هول و هیبت مردم افزوده شود، و مردم کوفه چون از ورود اهل بیت (ع) آگهى یافتند از کوفه بیرون شتافتند.

از مسلم گچکار روایت کرده‌اند که گفت: عبیدالله بن زیاد مرا به تعمیر دارالامارة گماشته بود هنگامى که دست به کار بودم که ناگاه صیحه و هیاهویی عظیم از طرف محلات کوفه شنیدم، پس به آن خادمى که نزد من بود گفتم که این فتنه و آشوب در کوفه چیست؟

گفت: همین ساعت سر مردى خارجى که بر یزید خروج کرده بود می‌آورند و این انقلاب و آشوب به جهت نظاره آن است.

پرسیدم که این خارجى که بوده؟

گفت: حسین بن على (ع)!؟

چون این شنیدم صبر کردم تا آن خادم از نزد من بیرون رفت آن‌وقت لطمه سختى بر صورت خود زدم که بیم آن داشتم دو چشمم نابینا شود. آن‌وقت دست و صورت را که آلوده به گچ بود شستم و از پشت قصر الاماره بیرون شدم تا به کناسه رسیدم پس در آن هنگام که ایستاده بودم و مردم نیز ایستاده منتظر آمدن اسیران و سرهاى بریده بودند که ناگاه دیدم قریب به چهل محمل و هودج پیدا شد که بر چهل شتر حمل داده بودند و در میان آنها زنان و حَرَم حضرت سیّدالشهدا (ع) و اولاد فاطمه بودند، و ناگاه دیدم که على بن الحسین (ع) را بر شتر برهنه سوار است و از زحمت زنجیر خون از رگ‌های گردنش جارى است.

مسلم گفت که مردم کوفه را دیدم که بر اطفال اهل بیت رقت و ترحم می‌کردند و نان و خرما و گردو براى ایشان می‌آوردند آن اطفال گرسنه می‌گرفتند، امّ‌‎کلثوم آن نان پاره‌ها و گردو و خرما را از دست و دهان کودکان می‌ربود و می‌افکند، پس بانگ بر اهل کوفه زد و فرمود: صدقه بر ما اهل بیت روا نیست. اى اهل کوفه! مردان شما ما را می‌کشند و زنان شما بر ما می‌گریند، خدا در روز قیامت ما بین ما و شما حکم فرماید.

هنوز این سخن در دهان داشت که صداى ضجه و غوغا برخاست و سرهاى شهدا را بر نیزه کرده بودند آوردند، و از پیش روى سرها، سر حسین (ع) را حمل می‌دادند و آن سرى بود تابنده و درخشنده، شبیه‌ترین مردم به رسول خدا (ص) و طلعتش چون ماه می‌درخشید و باد، محاسن شریفش را از راست و چپ جنبش می‌داد.

آنچه از مقاتل معتبره معلوم می‌شود حمل ایشان بر شتران بوده که جهاز ایشان پلاس و رو پوش نداشته بلکه در ورود ایشان به کوفه حالتى بوده که محصور میان لشکریان بوده‌اند چون خوف فتنه و شورش مردم کوفه بوده؛ چه در کوفه شیعه بسیار بوده و زن‌هایی که خارج شهر آمده بودند گریبان چاک زده و موها پریشان کرده بودند و گریه و زارى می‌نمودند.

چون اهل بیت را بر آن شتران بى روپوش و برهنه وارد کردند، زنان کوفه به حال ایشان رقّت کرده گریه و ندبه آغاز نمودند. در آن حال على بن الحسین (ع) را دیدم که از کثرت علّت مرض رنجور و ضعیف گشته و (غل جامعه) بر گردنش نهاده‌اند و دست‌هایش را به گردن مغلول کرده‌اند و آن حضرت به صداى ضعیفى می‌فرمود که این زن‌ها بر ما گریه می‌کنند پس ما را که کشته است؟!

در آن‌وقت حضرت زینب (س) آغاز خطبه کرد، و به خدا قسم که من زنى با حیا و شرم، اَفْصَح و اَنْطَق از جناب زینب دختر على (ع) ندیدم که گویا از زبان پدر سخن می‌گوید، و کلمات امیرالمؤمنین (ع) از زبان او فرومی‌ریزد، در میان آن ازدحام و اجتماع که از هر سو صدایی بلند بود به‌جانب مردم اشارتى کرد که خاموش باشید، در زمان نفس‌ها به سینه برگشت و صداى جرس‌ها ساکت شد آنگاه شروع در خطبه کرد و بعد از سپاس یزدان پاک و درود بر خواجه لَوْلاک فرمود:

اى اهل کوفه، اهل خدیعه و خذلان! آیا بر ما می‌گریید و ناله سر می‌دهید هرگز بازنایستد اشک چشم شما، و ساکن نگردد ناله شما، جز این نیست که مثل شما مثل آن زنى است که رشته خود را محکم می‌تابید و بازمی‌گشود چه شما نیز رشته ایمان را ببستید و باز گسستید و به کفر برگشتید، نیست در میان شما خصلتى و شیمتى جز لاف زدن و خودپسندی کردن و دشمن‌داری و دروغ گفتن و به شیوه کنیزان تملّق کردن و مانند اَعدا غمّازى کردن، مَثَل شما مَثَل گیاهی است که در مَزْبَله روییده باشد پس بد توشه‌ای بود که نفس‌های شما از براى شما در آخرت ذخیره نهاده و خشم خدا را بر شما لازم کرد و شما را جاودانه در دوزخ جاى داد پس آنکه ما را کشتید بر ما می‌گریید.

سوگند به خدا که شما به گریستن سزاوارید، پس بسیار بگریید و کم بخندید؛ چه آنکه ساحت خود را به عیب و عار ابدى آلایش دادید که لوث آن به هیچ آبى هرگز شسته نگردد و چگونه توانید شست و با چه تلافى خواهید کرد کشتن جگرگوشه خاتم پیغمبران و سیّد جوانان اهل بهشت و پناه نیکویان شما و مَفْزَع بلیّات شما و علامت مناهج شما و روشن کننده محجّه شما و زعیم و متکلّم حُجَج شما که در هر حادثه به او پناه می‌بردید و دین و شریعت را از او می‌آموختید.

آگاه باشید که بزرگ وِزرى براى حشر خود ذخیره نهادید، پس هلاکت از براى شما باد و در عذاب به روى درافتید و از سعى و کوشش خود نومید شوید و دست‌های شما بریده باد و پیمان شما مورث خسران و زیان باد، همانا به غضب خدا بازگشت نمودید و ذلّت و مسکنت بر شما احاطه کرد، واى بر شما آیا می‌دانید که چه جگرى از رسول خدا (ص) شکافتید و چه خونى از او ریختید و چه پردگیان عصمت او را از پرده بیرون افکندید، امرى فظیع و داهیه عجیب به جا آوردید که نزدیک است آسمان‌ها از آن بشکافد و زمین پاره شود و کوه‌ها پاره گردد و این کار قبیح و ناستوده شما زمین و آسمان را گرفت، آیا تعجب کردید که از آثار این کارها از آسمان خون بارید؟

آنچه در آخرت بر شما ظاهر خواهد گردید از آثار آن عظیم‌تر و رسواتر خواهد بود؛ پس بدین مهلت که یافتید خوش‌دل و مغرور نباشید؛ چه خداوند به مکافات عجلت نکند و بیم ندارد که هنگام انتقام بگذرد و خداوند در کمینگاه گناهکاران است.

پس آن مخدّره ساکت گردید و من نگریستم که مردم کوفه از استماع این کلمات در حیرت شده بودند و می‌گریستند و دست‌ها به دندان می‌گزیدند.

در این وقت حضرت على بن الحسین (ع) فرمود: اى عمّه! خاموشى اختیار فرما و باقى را از ماضى اعتبار گیر و حمد خداى را که تو عالمى می‌باشی که معلم ندیدى، و دانایى باشى که رنج دبستان نکشیدى، و می‌دانی که بعد از مصیبت جزع کردن سودى نمی‌کند و به گریه و ناله آنکه از دنیا رفته بازنخواهد گشت.

مردم صداها به صیحه و نوحه بلند کردند و زنان گیسوها پریشان نمودند و خاک بر سر می‌ریختند و چهره‌ها بخراشیدند و طپانچه‌ها بر صورت زدند و ندبه به ویل و ثبور آغاز کردند و مردان چندان بگریستند که هیچ‌گاه دیده نشد که زنان و مردان چنین گریه کرده باشند.

پس حضرت سید سجاد (ع) اشارت فرمود مردم را که خاموش ‍ شوید و شروع فرمود به خطبه خواندن پس ستایش کرد خداوند یکتا را و درود فرستاد محمد مصطفى (ص) را پس از آن فرمود که:

ایّها النّاس! هرکه مرا شناسد شناسد و هر کس نشناسد بداند که منم على بن الحسین بن على بن ابى‌طالب (ع) منم پسر آن کس که او را در کنار فرات ذبح کردند بی‌آنکه از او خونى طلب داشته باشند، منم پسر آنکه هتک حرمت او نمودند و مالش را به غارت بردند و عیالش را اسیر کردند، منم فرزند آنکه او را به قتل صبر کشتند  و همین فخر مرا کافى است.

اى مردم! سوگند می‌دهم شما را به خدا آیا فراموش کردید شما که نامه‌ها به پدر من نوشتید چون مسئلت شما را اجابت کرد از در خدیعت بیرون شدید، آیا یاد نمی‌آورید که با پدرم عهد و پیمان بستید و دست بیعت فرا دادید آنگاه او را کشتید و مخذول داشتید، پس هلاکت باد شما را براى آنچه براى خود به آخرت فرستادید، چه زشت است رأیی که براى خود پسندیدید، با کدام چشم به‌سوی رسول خدا (ص) نظر خواهید کرد هنگامى که بفرماید شماها را که کشتید عترت مرا و هتک کردید حرمت مرا و نیستید شما از امّت من.

چون سیّد سجاد (ع) سخن بدین جا آورد صداى گریه از هر ناحیه و جانبى بلند شد، بعضى بعضى را می‌گفتند هلاک شوید و ندانستید. دیگرباره حضرت آغاز سخن کرد و فرمود:

خدا رحمت کند مردى را که قبول کند نصحیت مرا و حفظ کند وصیّت مرا در راه خدا و رسول خدا و اهل بیت او؛ چه ما را با رسول خدا (ص) متابعتى شایسته و اقتدائى نیکو است.

مردمان همگى عرض کردند که یا بن رسول اللّه! ما همگى پذیراى فرمان توییم و نگاهبان عهد و پیمان و مطیع امر توییم و هرگز از تو روى نتابیم و به هر چه امر فرمایی تقدیم خدمت نمائیم و حرب کنیم با هر که ساخته حرب تو است و از در صلح بیرون شویم با هر که با تو در طریق صلح و سازش است تا هنگامى که یزید را ماءخوذ داریم و خونخواهى کنیم از آنان‌که با تو ظلم کردند و بر ما ستم نمودند حضرت فرمود:

هیهات! اى غدّاران حیلت اندوز که جز خدعه و مکر خصلتى به دست نکردید مگر باز اراده کرده‌اید که با من روا دارید آنچه با پدران من به جا آوردید، حاشا و کلاّ به خدا قسم هنوز جراحاتى که از شهادت پدرم در جگر و دل ما ظاهر گشته بهبودى پیدا نکرده؛ چه آنکه دیروز بود که پدرم با اهل بیت شهید گشتند.

هنوز مصائب رسول خدا (ص) و پدرم و برادرانم مرا فراموش نگشته و حزن و اندوه بر ایشان در حلق من کاوش مى‌کند و تلخى آن در دهانم و سینه‌ام فرسایش مى‌نماید و غصه آن در راه سینه من جریان مى‌کند، من از شما مى‌خواهم که نه با ما باشید و نه برما.