شنبه, ۳ آذر ۱۴۰۳، ۰۸:۳۳ ق.ظ

درباره سايت

پایگاه فرهنگی،مذهبی شهدای نیاک

سایت شهدای نیاک مرجع نرم افزارهای مذهبی ومقالات،بیانات رهبری،زندگینامه شهدا،کتاب های مذهبی،صوت وتصویر،جشنواره های شهدای نیاک،مداحی مناسبت های مذهبی،بانک صوت وتصویر،آرشیوفیلم های مذهبی،کلیپ های مذهبی،سخنرانی علما،خبرهای سیاسی،اجتماعی،فرهنگی مذهبی،نظامی،کتابخانه،نرم افزارهای قرآنی،امام خمینی ره،ویژه نامه مذهبی،کودک ونوجوان،محرم،ماه مبارک رمضان،عاشورا و تاسوعا حسینی،امربه معروف ونهی از منکر،حجاب عفاف،سبک زندگی اسلامی

بایگانی

محبوب ترين ها

پيوندها

مداحان وشعرا

شخصیت های سیاسی ونظامی

شبکه های اجتماعی

۹۶۱ مطلب توسط «خادم الشهداء» ثبت شده است

رمز عدد ۳۰ در زندگی شهید میثمی

 سبک زندگی

رمز عدد ۳۰ در زندگی شهید میثمی ۰ نظر

رمز عدد ۳۰ در زندگی شهید میثمی

گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: طی عملیات کربلای ۵؛ هر لحظه اخبار خوب و امیدبخشی مخابره می‌شد. پس از عملیات رزمندگان در حالی پیروزی را جشن می‌گرفتند که برخی از فرماندهان و دوستان‌شان را در این عملیات از دست داده بودند. در عملیات کربلای ۵، فرماندهان بزرگی همچون خرازی، یونس زنگی آبادی، اسماعیل دقایقی، یدالله کلهر، محمد علی شاهمراد و ... به شهادت رسیدند. یکی از این مردان شایسته خدا، شهید حجت الاسلام عبدالله میثمی مسئول دفتر نمایندگی امام در قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) بود. به مناسبت سالروز شهادت شهید شیخ عبدالله میثمی مروری بر زندگی ایشان داریم که در ادامه می‌خوانید:

شهید شیخ عبدالله میثمی در سال ۱۳۳۴ در شهر اصفهان و در محله مذهبی مسجد حکیم و در ماه رجب و شب ولادت امیرالمومنین (ع) دیده به جهان گشود. او در دامان پدر و مادری پاک و متدین رشد کرد و پس از پایان دوره دبستان، وارد دبیرستان و هم‌زمان با درس، در کنار پدر بزرگوارش به کار مشغول شد.

محیط زندان را به کلاس درس تبدیل کرد

در سنین جوانی به کمک جوانان و نوجوانان مخلص دیگر از قبیل؛ شهید حجت‌الاسلام ردانی‌پور و شهید حجازی و برادر شهید شیخ رحمت‌الله انجمن دینی و خیریه و هیأت حضرت رقیه (س) را تأسیس کردند. عبدالله میثمی در آن جلسه مسائل سیاسی روز را در کنار قرآن به آن‌ها می‌آموخت. وی از همان موقع با همکاری دوستانش جلسات مخفی هم برپا می‌کرد و پیرامون اهداف تصمیم‌گیری می‌کردند. از همان سال‌ها عبدالله به همراه سایر یارانش به قم و مدرسه شهید حقانی (شهیدین فعلی) رفت و به تعلیم و تکمیل علوم دینی خود پرداخت. مدتی بعد (۱۱ خرداد ۵۴) شهید میثمی با خیانت یک منافق دستگیر شد و به زندان رژیم شاه افتاد. او محیط زندان را هم به کلاس درس مبدل و تعلیم روح‌بخش قرآن را به زندانیان منتقل می‌کرد. از این رو تأثیر به سزایی بر آن‌ها داشت. این تأثیر در روحیه افراد کمونیست هم به خوبی مشهود بود. شهید میثمی تا سال  ۵۷ در زندان بود. اما در این سال (یکم آذر ۵۷) به دنبال مبارزات قهرمانانه امت اسلامی به رهبری امام امت، از زندان آزاد شد.

شهید میثمی پس از آزادی به فعالیت‌های خود گسترش داد و در جهت افشای رژیم طاغوت از آنچه در توان داشت کوتاهی نمی‌کرد. در عین حال او به آموختن علوم در حوزه علمیه قم و در محضر استادان بزرگواری، چون شهید قدوسی، آیت‌الله خزعلی و استاد حائری شیرازی ادامه داد.

پس از پیروزی انقلاب در کنار دوستان دوران نوجوانی و جوانی اش شهید ردانی‌پور در سپاه یاسوج به فعالیت پرداخت. پس از ۳۰ ماه خدمت صادقانه در یاسوج، از سوی نماینده امام در سپاه به مسئولیت دفتر نمایندگی امام در منطقه ۹ سابق (فارس، بوشهر، کهکیلوئیه و بویراحمد) منصوب شد. از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی، شهید میثمی «جنگ» را یک امتحان بزرگ، یک سفره و نعمت گسترده الهی می‌دانست که پهن شده و معتقد بود که هر که بیشتر می‌تواند در این جنگ شرکت کند، از این سفره الهی بیشتر بهره برده است. مدتی پس از آغاز جنگ، از طرف نماینده حضرت امام در سپاه به مسئولیت دفتر نمایندگی امام در قرارگاه خاتم‌الانبیاء (ص) منصوب شد.

درجبهه ها اجر خانه خدا را هم می بریم

شهید میثمی در رابطه با جنگ زحمات فراوانی کشید و در روحیه دادن به رزمندگان و فرماندهان نقش به سزایی داشت. وی برای زیارت خانه خدا هم حاضر نبود لحظه‌ای جبهه‌های نبرد حق علیه باطل را ترک کند. او می‌گفت: ما در این جبهه‌ها اجر زیارت خانه خدا را هم می‌بریم.

شهید میثمی در یکی از صحبت‌هایش گفته بود: «من ۳۰ ماه در زندان، ۳۰ ماه در یاسوج، ۳۰ ماه در شیراز، ۳۰ ماه هم در جبهه بودم، که ۳۰ ماه جبهه‌ام در حال اتمام است. من در این عملیات باید اجر خود را بگیرم.»

کار کردن برای خدا معراج است

در شب دوم عملیات کربلای ۵ او به دوستان خود گفت: «من در این عملیات اجر خود را از خدا می‌گیرم.» و بالاخره او به آرزوی خود رسید. چرا که در همین عملیات از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و بعد از سه روز در ۱۲ بهمن ۶۵ مطابق با ۲ جمادی الثانی مصادف با شب شهادت حضرت زهرا (س) به دیدار معبود و میهمانی اولیای خدا شتافت. این شهید بزرگوار در جایی می‌گفت: «وقتی انسان برای خدا کار کرد، یک کار کوچک می‌کند، ولی چنان حاصل دارد که اصلاً خودش هیچ باور نمی‌کند. کار کردن مطلق خوب نیست. کار کردن برای خدا معراج است.»

کتاب شراره های خورشید کارنامه عملیاتی لشکر 27 محمد رسول الله صلی الله علیه و اله

 کتابخانه اسلامی

کتاب شراره های خورشید کارنامه عملیاتی لشکر 27 محمد رسول الله صلی الله علیه و اله ۰ نظر

کتاب شراره های خورشید کارنامه عملیاتی لشکر 27 محمد رسول الله صلی الله علیه و اله

((معرفی کتابهای دفاع مقدس))

کتاب شراره های خورشید رویدادهای متنوعی از کارنامه عملیاتی لشکر 27 محمد رسول الله صلی  الله علیه و آله طی چهارماهه پایانی سال 1362 را دربرمی گیرد. در این اثر حوادث و ماجراهای شگفت انگیزی از تاریخچه اشکر 27 و واپسین ماه های حیات دنیوی فرمانده پرآوازه آن, شهید محمدابراهیم همت را خواهید خواند, که عمده آنهااز جمله مهمترین ناگفته های دوران دفاع مقدس بوده و اکنون اول بار است که در قالب اثری مکتوب انتشار می یابند.بازه زمانی وقایع مندرج در این کتاب, از فردای خاتمه عملیات والفجرـ4 در جبهه ی مریوان پنجوی شروع می شود.و در سی امین روز اسفند سال 1362 و آخرین روزهای عملیات آبی ـ خاکی خیبر, پایان می گیرد.عملیاتی که در جریان آن رزمندگان کادری و بسیجی لشکر 27 محمدرسول الله در مصاف با پگان های سپاه سوم ارتش بعث, مکرر در مکرر کربلا را تجربه کردند ,چه بسیار رنج ها بردند و چه بسیارتر حماسه ها آفریدند و در نهایت, متحمل ضربات مهلکی بر شاکله ی رده های ستادی و صف یگان همیشه خط شکن خود شدند.به گونه ای که علاوه بر انهدام قریب به اتفاق گردان های یازدگانه دو تیپ عمار و ابوذر لشکر 27 , در نهایت به فاصله  چهل و هشت ساعت , ابتدا قائم مقام فرماندهی و سپس فرمانده این یگان در جزیره جنوبی مجنون مظلومانه به شهادت رسیدند.


این کتاب در 10 فصل تنظیم شده است
فصل اول علیات امریکن استانچ; تضعیف ایران, تقویت صدام
فصل دوم بن بست در شرق بصره; رویکرد به هور
پیوست فصل دوم هور; دنیایی ناشناخته
فصل سوم روند طراحی کلان عملیات
فصل چهام سازمان رزم نیروهای ایران و عراق در آستانه نبرد خیبر
پیوست فصل چهارسازمان رزم نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران در عملیلت خیبر
فصل پنجم طرح میثاق مبنای تجدید سازمان لشکر 27
فصل ششم بازسازی,شناسایی , عزیمت به خط
فصل هفتم عملیات خیبر; با قرارگاه فتح در محور طلائیه ـ نشوه
فصل هشتم از کد 523تا اجبار به تک در روز
فصل نهم لشکر 27 منهدم می شود
پیوست های فصل نه
فصل دهم کربلا خون می خواهد
پیوست های فصل ده
در بخشی از این کتاب می خوانیم:

تابستان داغ و طولانی 62 در شرایطی رو به پایان گذاشته بود که ایرانیان پس از تجربه نبردهای ناکامی همچون : والفجر مقدماتی و والفجر ـ 1 از تیر 1362 با عملیات کوهستانی والفجر  ـ 2 و در پی آن والجر ـ 3 , باردیگر زمام ابتکار عمل در میدان جنگ را در دست گرفته و در پاییز این سال درصدد آغاز عملیاتی سنگین در شرق استان سلیمانیه عراق بودند. ضربات ویران گر واردآمده به ماشین جنگی رژیم صدام طی چهار مرحله نبرد کوهستانی سنگین والفجر ـ 4 در جبهه شرق استان سلیمانیه به حدی مهلک بودند که محافل دیپلماتیک و رسانه های غربی حاضر در پایتخت عرلق , بر سر آنچه که « تغییر خطرناک موازنه موجود در جنگ , به زیان پرزیدنت صدام حسین می خواندند, به قدرت های امریکایی و اروپایی عضو پیمان ناتو هشدار دادند. از اواخر پاییز 1362, دوست و دشمن اذعان داشتند; این ایران است , که اکنون د عرصه ی جنگ دست بالا را پیدا کرده است.

با توجه به همین واقعیت انکاناپذیر بود که حامیان منطقه ای و فرا منطقه ای رزیم تجاوز پیشه ی صدام حسین , درصدد برآمدند تا دیر نشده دیگربار به یاری وی شتافته و مانع از شکست قریب الوقوع دیکتاتور جنگ افروز بغداد به دست رزم آوران ایرانی شوند.جهت آشنایی هرچه بیشتر خوانندگان کتاب حاضر ـ خصوصا نسل جوان ایران زمین ـ با حقایق کمتر تبیین شده ی آن برهه ی حساس تاریخی , لازم دانستیم تا روایت های دست اولی از این همدستی شرارت آمیز حکومت ایالات متحده آمریکا با رژیم صدام حسین را در اینجا بیاوریم.

روایت نخست برگرفته از کتاب « تار عنکبوت ; تاریخ سری چگونگی تسلیح غیر قانونی عراق توسط کاخ سفید» به قلم نویسنده سرشناس آمریکایی آلن فریدمن است.او می نویسد:«حذف نام عراق از لیست کشور های حامی تروریزم ,زمین را برای اجرای سیاست های پنهان واشنگتن در قبال بغداد مساعد ساخت ...

کتاب حاج قاسم(جستاری درخاطرات حاج قاسم سلیمانی)

 کتابخانه اسلامی

کتاب حاج قاسم(جستاری درخاطرات حاج قاسم سلیمانی) ۰ نظر

کتاب حاج قاسم(جستاری درخاطرات حاج قاسم سلیمانی)

((معرفی کتاب های دفاع مقدس))

حاج قاسم سلیمانی یکی از این دلاوران است که پا به پای دوستان و همرزمان خود در اکثر اتفاقات مهم جنگ حضور داشته است و پس از آن اتمام جنگ چندین سال در قامت یک سرباز به مقابله با اشرار مرزهای شرقی کشور پرداخته است. همین تجربه باعث شد که او از سال ۷۶ به عنوان فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انتخاب شود و عملکردی را از خود به جای بگذارد که امروز بعد از ۱۸ سال، تبدیل به یک قهرمان ملی شود.

قهرمانی که کتاب‌های کمی در ارتباط با او نوشته شده است و شخصیتش هنوز در میان دوستدارانش به عنوان یک چهره جذاب ولی مرموز باقی مانده است. چهره‌ای که علی اکبری مزدآبادی در کتاب «حاج قاسم» به سراغ معرفی آن رفته است.

کتابی ۱۶۷ صفحه‌ای در ارتباط با برخی از خاطرات و سخنرانی‌های سردار سلیمانی در دوران دفاع مقدس که به وسیله این نویسنده جمع‌آوری شده است و در این کتاب براساس توالی زمانی چیده شده است.

در قسمت ابتدایی این کتاب یک زندگینامه خودنوشت از سردار سلیمانی وجود دارد که به بخشی از فعالیت‌های او در دوران ابتدایی جنگ اشاره می‌کند. اما در بخش‌های دیگر این کتاب بیشتر از سخنرانی‌ها و خاطرات سردار که مرتبط با سه عملیات بزرگ والفجر ۸، کربلای ۴ و کربلای ۵ استفاده شده است تا از دل این سخنرانی‌ها، خاطراتی را از سردار سلیمانی و سایر همرزمانش نقل کند و به این وسیله شخصیت او را به مخاطب این کتاب معرفی کند.

وجود بیش از ۸۰ عکس رنگی از مقاطع مختلف زندگی سردار سلیمانی یکی دیگر از ویژگی‌های جالب این کتاب است که تماشای آن، می‌تواند برای هر مخاطبی جذاب باشد. عکس‌هایی از روزهای جوانی سردار و حضور او در جبهه‌های جنگ تا عکس‌هایی از حضور او در کنار مقام معظم رهبری و دیگر فرماندهان شاخص نظامی کشور که همگی با ذوق نویسنده اثر از میان انبوهی از عکس‌ها دستچین شده است و در کنار هرکدام از خاطرات ایشان درج شده است.

همچنین یکی دیگر از ویژگی‌های شاخص این اثر، ترجمه و ارائه یکی از مقالات خارجی منتشر شده در ارتباط با سردار سلیمانی است که توسط یکی از پژوهشکده‌های سیاسی آمریکا منتشر شده و نشان‌دهنده نگاه پُر از هراس و البته احترام غربی‌ها، به شخصیت این سردار مبارز ایرانی است.

کتاب «حاج قاسم» هفدهمین اثر از مجموعه کتاب‌های «یاران ناب» است که توسط انتشارات «یا زهرا(س)» و با قیمت ۷۵۰۰ تومان روانه بازار نشر شده است.        

با هم بخش‌هایی از این اثر را می‌خوانیم:

در روز های اول ورود به جبهه،دشمن را قادر به انجام هر کاری میدانستم،اما در اولین حمله ای که انجام دادیم،موفق شدیم نیرو های دشمن را از کنار جاده سوسنگرد تا حمیدیه به عقب برانیم و تلفاتی نیز بر آن ها وارد کنیم که این امر باعث شد تصور غلطی که از دشمن در ذهن داشتم از بین برود...

سلام بر ابراهیم (زندگی نامه و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی)

 کتابخانه اسلامی

سلام بر ابراهیم (زندگی نامه و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی) ۰ نظر

سلام بر ابراهیم (زندگی نامه و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی)

((معرفی کتابهای دفاع مقدس))

اوضاع جوانان محله ما روز به روز بدتر می شد. هر روز غروب، دسته دسته جوان ها را می دیدم که به سوی کاباره و مشروب فروشی ها می رفتند. هر روز هم تعداد این مراکز فساد در جنوب تهران بیشتر می شد.
اهل دین و ایمان، روز به روز از تعدادشان کاسته می شد و در عوض، جوان های معتاد و مست، جای آنها رو می گرفت!
این اوضاع را در اوایل دهه پنجاه در محله ی خودمان شاهد بودم. من با اینکه در یک خانواده ی روحانی بزرگ شده بودم، اما در آستانه بلوغ، هر روز چنین جوانان را در کوچه و محله می دیدم. شک نداشتم که این موج فساد، مرا هم با خود خواهد برود.
مدت کوتاهی بود که به زورخانه حاج حسن نجار می رفتم. کمی زور بازو پیدا کردم. یک روز متوجه شدم که جوان های انتهای کوچه ما، برای عبور دختر ها مزاحمت ایجاد کرده اند. برای همین با چند نفر از دوستام مثل مهدی، حسن قمی و (شهید) سید جواد مجد پور به سمت آنها رفتیم تا یک دعوای حسابی راه بیندازیم. مهدی با اینکه قد و میرزاکوچک بود اما یک قمه با خودش آورد و داد و بیداد می کرد! کار بالا گرفت. هنوز به صورت جدی دعوا شروع نشده بود که چند نفری جلو آمدند و.ما را آشتی دادند.

یکی از کسانی که آن روز برای اولین بار دیدم، جوانی به نام ابراهیم هادی بود. ابراهیم از قبل با مهدی دوست بود و من را هم می شناخت، اما من او را ندیده بودم. آن دعوا باعث آشنایی و رفاقت ما با بچه های ته کوچه شد. ابراهیم بعد از اینکه موضوع دعوا را به اتمام رسی، رو به من با لبخند گفت: «شما چه کاره ای، وقت بیکاری چه می کنی؟»

گفتم ما روزها سرکار توی بازار و شبها می رویم زورخانه، اگه دوست داشتی شما هم بیا، نزدیکه، اون طرف خیابان، بغل مسجد سلمان. زورخانه حاج حسن نجار.
بخشی متن کتاب/ ص 26

کتاب آن بیست و سه نفر

 کتابخانه اسلامی

کتاب آن بیست و سه نفر ۰ نظر

کتاب آن بیست و سه نفر

معرفی کتابهای دفاع مقدس

کتاب آن بیست و سه نفر خاطرات خود نوشته احمد یوسف زاده که در چهار فصل اصلی تنظیم شده است.

یکی از ویژگی های این کتاب قلم ساده و روان در عین حال جذاب و توصیف گر نویسنده است که به مطالعه روان آن کمک می کند.

در بخشی از کتاب می خوانیم:

مسیر زندگی آدم ها گاه با اتفاقی کوچک به کلی تغییر می کند.اگر همه چیز به حالت عادی پیش می رفت،من همراه حسن اسکندری و بقیه بچه های گردانمان به اردوگاع اسرا منتقل می شدیم.اما وقتی فیلم اسرا ی ایرانی که در بصره با نان سیب پذیرایی می شدند، از تلویزیون دولتی عراق پخش می شود،از قضا صدام حسین،رئیس جمهور عراق، پای تلویزیون می نشیند. پخش تصویر چند اسیر نوجوان ایرانی که من هم یکی از آن ها بودم،صدام را به صرافت می اندازد به حیله ای دست بزند.فرمان می دهد اسرای کوچک را به اردوگاه نفرستند !

یادداشت تجلیل حضرت آیت الله خامنه ای از کتاب آن بیست و سه نفر

در روز های پایانی ۹۳ و آغازین ۹۴ با شیرینی این نوشته شیوا و جذاب و هنرمندانه،شیرین کام شدم و لحظه  ها را با این مردان کم سال و پر همت گذراندم.به این نویسنده خوش ذوق و به آن بیست و سه نفر و به دست قدرت و حکمتی که همه ی این زیبائیها،پرداخته ی سرپنجه معجزه گر اوست درود میفرستم و جبهه سپاس بر خاک میسایم.یک بار دیگر کرمان را از دریچه این کتاب، آنچنان که از دیر باز دیده و  شناخنه ام ،دیدم و منشور هفت رنگ زیبا و  درخشان آن را تحسین کردم.

کتاب"وقتی مهتاب گم شد"خاطرات علی خوش لفظ

 کتابخانه اسلامی

کتاب"وقتی مهتاب گم شد"خاطرات علی خوش لفظ ۰ نظر

کتاب"وقتی مهتاب گم شد"خاطرات علی خوش لفظ

((معرفی کتاب های دفاع مقدس))

علی خوش لفظ یک قهرمان ملی است.این را زخم های نشمرده ای که از او (علی خوش زخم)ساخته گواهی می دهد.علی خوش زخم،نیازی به مدال ملی شجاعت ندارد.بچه ی بازیگوش محله ی (شترگلوی همدان)،که روزگاری ازدیوار راست بالا می رفت،پس از یازده بار مجروحیت با تیر و ترکش و موج و شیمیایی ،حالا نمی تواند روی تخت بیمارستان بنشیند.تیر کالیبر تانک در آوردگاه شلمچه و کربلای ۵،پس از ۲۶سال،همسایه ی نخاع اوست.

علی خوش لفظ،به تعبییر همرزمانش ((علی خوش رفیق))است.طی هشت سال جنگ،هشتصد نفر از رفقایش شهید شده اند که با نود نفر از آنان رفیق تر و عقد اخوت بسته بود.از این جماعت هشت نفرشان پاره ی تن او بوده اند.برادرانی چون علی محمدی،نادر فتحی،حبیب مظاهری،رضا نوروزی،عباس علافچی،بهرام عطائیان،جمشید اصلیان و علی چیت سازیان که به رفیق اعلی رسیدند.

علی خوش رفیق برای هیچکدام از آن ها رفیق نیمه راه نبود.کتاب خاطرات او مرام نامه ی برادری است.علی خوش لفظ،پای دو برادر شناسنامه ای،جعفر و امیر،را نیز به جبهه باز کرد.آن دو نیز خدایی شدند و شیرازه کتاب خاطرات علی با آن دو بسته می شود.

علی خوش لفظ به تعبییر استاد و مرادش،آیت الله حاج آقا رضا فاضلیان،((علی خوش معنا))است.در قید و بند لفظ و تکلف گفتار و آرایه های کلامی نیست و به شدت دور از بزرگ نمایی و ریب و ریا و صادق در روایت و دقیق در نقل حوادث.لذا با صاحب این قلم،چند شرط برای بازنویسی و نگارش خاطراتش گذاشته است.اول اینکه قول بدهم اگر برای خدا نیست ننویسم .دوم اینکه برای تایید مطالب،به ویژه فراز و نشیب ها در عملیات ها یا چند و چون گشت و شناسایی ها،مطالب را از چند همرزم دیگر بپرسم و اگر تایید کردند،بنویسم.

و سوم اینکه به روایت او چیزی نیفزایم که شائبه ی تخیل پیدا کند.

روایت خاطرات علی خوش لفظ در قالب تاریخ شفاهی است؛واقعی،صادقانه،متکی بر اسناد،و بی نیاز از نازک اندیشی خیال،حتی در آن شب شوکرانی.

وقتی مهتاب گم شد قصه نیست.داستان پردازی و اسطوره سازی هم نیست،بلکه واقعیتی است شبیه اساطیر.واقعیت زندگی و رزم مردی که ((خود واقعی اش))را در ((شبی که مهتاب گم شد))، پیدا کرد.

کتاب من زنده ام( خاطرات دوران اسارت به قلم معصومه آباد)

 کتابخانه اسلامی

کتاب من زنده ام( خاطرات دوران اسارت به قلم معصومه آباد) ۰ نظر

کتاب من زنده ام( خاطرات دوران اسارت به قلم معصومه آباد)

((معرفی کتابهای دفاع مقدس))

کتاب من زنده ام در حوزه دفاع مقدس نگاشته شده است و مربوط به خاطرات اسارت چهار تن از بانوان ایرانی است. این بانوانان که به عنوان امدادگر در جبهه حضور داشتند در همان روزهای آغازین جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به اسارت نیروهای بعث عراق در می آیند. هنگام اسارت آنها بعثی ها از خوشحالی پایکوبی می کنند و هنگام بازجویی از این بانوان امدادگر به آنها می گویند: « از نظر ما شما ژنرال های ایرانی هستید.» نویسنده این کتاب که چهل ماه را در اسارت و در زندان های بعث عراق گذرانده است به شرح خاطرات آن دوران سخت و طاقت فرسا می پردازد که بر شانه هایش سنگینی می کرده است.نویسنده می گوید: به آقای مرتضی سرهنگی گنجینه معرفتی شهدا ,جانبازان و آزادگان برخوردم. از حال من پرسید. گفتم: هرچه می روم و هرچه می گذرد, این بار سبک نمی شود. گفت: باری که روی شانه های توست فقط از آن تو نیست. باید آن را آهسته و آرام زمین بگذاری و سنگینی آن را با دیگران تقسیم کنی.آنوقت این خاطرات مانند مدال افتخاری در گردن همه زنان کشورمان خواهد درخشید.

این کتاب در هشت فصل تنظیم شده است:
فصل اول کودکی
فصل دوم نوجوانی
فصل سوم انقلاب
فصل چهارم جنگ و اسارت
فصل پنجم زندان الرشید بغداد
فصل ششم انتظار
فصل هفتم اردوگاه موصل و عنبر
فصل هشتم عکس و اسناد