شنبه, ۸ دی ۱۴۰۳، ۱۰:۰۷ ق.ظ

درباره سايت

پایگاه فرهنگی،مذهبی شهدای نیاک

سایت شهدای نیاک مرجع نرم افزارهای مذهبی ومقالات،بیانات رهبری،زندگینامه شهدا،کتاب های مذهبی،صوت وتصویر،جشنواره های شهدای نیاک،مداحی مناسبت های مذهبی،بانک صوت وتصویر،آرشیوفیلم های مذهبی،کلیپ های مذهبی،سخنرانی علما،خبرهای سیاسی،اجتماعی،فرهنگی مذهبی،نظامی،کتابخانه،نرم افزارهای قرآنی،امام خمینی ره،ویژه نامه مذهبی،کودک ونوجوان،محرم،ماه مبارک رمضان،عاشورا و تاسوعا حسینی،امربه معروف ونهی از منکر،حجاب عفاف،سبک زندگی اسلامی

بایگانی

محبوب ترين ها

پيوندها

مداحان وشعرا

شخصیت های سیاسی ونظامی

شبکه های اجتماعی

رمز عدد ۳۰ در زندگی شهید میثمی

 سبک زندگی

رمز عدد ۳۰ در زندگی شهید میثمی ۰ نظر

رمز عدد ۳۰ در زندگی شهید میثمی

گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: طی عملیات کربلای ۵؛ هر لحظه اخبار خوب و امیدبخشی مخابره می‌شد. پس از عملیات رزمندگان در حالی پیروزی را جشن می‌گرفتند که برخی از فرماندهان و دوستان‌شان را در این عملیات از دست داده بودند. در عملیات کربلای ۵، فرماندهان بزرگی همچون خرازی، یونس زنگی آبادی، اسماعیل دقایقی، یدالله کلهر، محمد علی شاهمراد و ... به شهادت رسیدند. یکی از این مردان شایسته خدا، شهید حجت الاسلام عبدالله میثمی مسئول دفتر نمایندگی امام در قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) بود. به مناسبت سالروز شهادت شهید شیخ عبدالله میثمی مروری بر زندگی ایشان داریم که در ادامه می‌خوانید:

شهید شیخ عبدالله میثمی در سال ۱۳۳۴ در شهر اصفهان و در محله مذهبی مسجد حکیم و در ماه رجب و شب ولادت امیرالمومنین (ع) دیده به جهان گشود. او در دامان پدر و مادری پاک و متدین رشد کرد و پس از پایان دوره دبستان، وارد دبیرستان و هم‌زمان با درس، در کنار پدر بزرگوارش به کار مشغول شد.

محیط زندان را به کلاس درس تبدیل کرد

در سنین جوانی به کمک جوانان و نوجوانان مخلص دیگر از قبیل؛ شهید حجت‌الاسلام ردانی‌پور و شهید حجازی و برادر شهید شیخ رحمت‌الله انجمن دینی و خیریه و هیأت حضرت رقیه (س) را تأسیس کردند. عبدالله میثمی در آن جلسه مسائل سیاسی روز را در کنار قرآن به آن‌ها می‌آموخت. وی از همان موقع با همکاری دوستانش جلسات مخفی هم برپا می‌کرد و پیرامون اهداف تصمیم‌گیری می‌کردند. از همان سال‌ها عبدالله به همراه سایر یارانش به قم و مدرسه شهید حقانی (شهیدین فعلی) رفت و به تعلیم و تکمیل علوم دینی خود پرداخت. مدتی بعد (۱۱ خرداد ۵۴) شهید میثمی با خیانت یک منافق دستگیر شد و به زندان رژیم شاه افتاد. او محیط زندان را هم به کلاس درس مبدل و تعلیم روح‌بخش قرآن را به زندانیان منتقل می‌کرد. از این رو تأثیر به سزایی بر آن‌ها داشت. این تأثیر در روحیه افراد کمونیست هم به خوبی مشهود بود. شهید میثمی تا سال  ۵۷ در زندان بود. اما در این سال (یکم آذر ۵۷) به دنبال مبارزات قهرمانانه امت اسلامی به رهبری امام امت، از زندان آزاد شد.

شهید میثمی پس از آزادی به فعالیت‌های خود گسترش داد و در جهت افشای رژیم طاغوت از آنچه در توان داشت کوتاهی نمی‌کرد. در عین حال او به آموختن علوم در حوزه علمیه قم و در محضر استادان بزرگواری، چون شهید قدوسی، آیت‌الله خزعلی و استاد حائری شیرازی ادامه داد.

پس از پیروزی انقلاب در کنار دوستان دوران نوجوانی و جوانی اش شهید ردانی‌پور در سپاه یاسوج به فعالیت پرداخت. پس از ۳۰ ماه خدمت صادقانه در یاسوج، از سوی نماینده امام در سپاه به مسئولیت دفتر نمایندگی امام در منطقه ۹ سابق (فارس، بوشهر، کهکیلوئیه و بویراحمد) منصوب شد. از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی، شهید میثمی «جنگ» را یک امتحان بزرگ، یک سفره و نعمت گسترده الهی می‌دانست که پهن شده و معتقد بود که هر که بیشتر می‌تواند در این جنگ شرکت کند، از این سفره الهی بیشتر بهره برده است. مدتی پس از آغاز جنگ، از طرف نماینده حضرت امام در سپاه به مسئولیت دفتر نمایندگی امام در قرارگاه خاتم‌الانبیاء (ص) منصوب شد.

درجبهه ها اجر خانه خدا را هم می بریم

شهید میثمی در رابطه با جنگ زحمات فراوانی کشید و در روحیه دادن به رزمندگان و فرماندهان نقش به سزایی داشت. وی برای زیارت خانه خدا هم حاضر نبود لحظه‌ای جبهه‌های نبرد حق علیه باطل را ترک کند. او می‌گفت: ما در این جبهه‌ها اجر زیارت خانه خدا را هم می‌بریم.

شهید میثمی در یکی از صحبت‌هایش گفته بود: «من ۳۰ ماه در زندان، ۳۰ ماه در یاسوج، ۳۰ ماه در شیراز، ۳۰ ماه هم در جبهه بودم، که ۳۰ ماه جبهه‌ام در حال اتمام است. من در این عملیات باید اجر خود را بگیرم.»

کار کردن برای خدا معراج است

در شب دوم عملیات کربلای ۵ او به دوستان خود گفت: «من در این عملیات اجر خود را از خدا می‌گیرم.» و بالاخره او به آرزوی خود رسید. چرا که در همین عملیات از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و بعد از سه روز در ۱۲ بهمن ۶۵ مطابق با ۲ جمادی الثانی مصادف با شب شهادت حضرت زهرا (س) به دیدار معبود و میهمانی اولیای خدا شتافت. این شهید بزرگوار در جایی می‌گفت: «وقتی انسان برای خدا کار کرد، یک کار کوچک می‌کند، ولی چنان حاصل دارد که اصلاً خودش هیچ باور نمی‌کند. کار کردن مطلق خوب نیست. کار کردن برای خدا معراج است.»

کتاب شراره های خورشید کارنامه عملیاتی لشکر 27 محمد رسول الله صلی الله علیه و اله

 کتابخانه اسلامی

کتاب شراره های خورشید کارنامه عملیاتی لشکر 27 محمد رسول الله صلی الله علیه و اله ۰ نظر

کتاب شراره های خورشید کارنامه عملیاتی لشکر 27 محمد رسول الله صلی الله علیه و اله

((معرفی کتابهای دفاع مقدس))

کتاب شراره های خورشید رویدادهای متنوعی از کارنامه عملیاتی لشکر 27 محمد رسول الله صلی  الله علیه و آله طی چهارماهه پایانی سال 1362 را دربرمی گیرد. در این اثر حوادث و ماجراهای شگفت انگیزی از تاریخچه اشکر 27 و واپسین ماه های حیات دنیوی فرمانده پرآوازه آن, شهید محمدابراهیم همت را خواهید خواند, که عمده آنهااز جمله مهمترین ناگفته های دوران دفاع مقدس بوده و اکنون اول بار است که در قالب اثری مکتوب انتشار می یابند.بازه زمانی وقایع مندرج در این کتاب, از فردای خاتمه عملیات والفجرـ4 در جبهه ی مریوان پنجوی شروع می شود.و در سی امین روز اسفند سال 1362 و آخرین روزهای عملیات آبی ـ خاکی خیبر, پایان می گیرد.عملیاتی که در جریان آن رزمندگان کادری و بسیجی لشکر 27 محمدرسول الله در مصاف با پگان های سپاه سوم ارتش بعث, مکرر در مکرر کربلا را تجربه کردند ,چه بسیار رنج ها بردند و چه بسیارتر حماسه ها آفریدند و در نهایت, متحمل ضربات مهلکی بر شاکله ی رده های ستادی و صف یگان همیشه خط شکن خود شدند.به گونه ای که علاوه بر انهدام قریب به اتفاق گردان های یازدگانه دو تیپ عمار و ابوذر لشکر 27 , در نهایت به فاصله  چهل و هشت ساعت , ابتدا قائم مقام فرماندهی و سپس فرمانده این یگان در جزیره جنوبی مجنون مظلومانه به شهادت رسیدند.


این کتاب در 10 فصل تنظیم شده است
فصل اول علیات امریکن استانچ; تضعیف ایران, تقویت صدام
فصل دوم بن بست در شرق بصره; رویکرد به هور
پیوست فصل دوم هور; دنیایی ناشناخته
فصل سوم روند طراحی کلان عملیات
فصل چهام سازمان رزم نیروهای ایران و عراق در آستانه نبرد خیبر
پیوست فصل چهارسازمان رزم نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران در عملیلت خیبر
فصل پنجم طرح میثاق مبنای تجدید سازمان لشکر 27
فصل ششم بازسازی,شناسایی , عزیمت به خط
فصل هفتم عملیات خیبر; با قرارگاه فتح در محور طلائیه ـ نشوه
فصل هشتم از کد 523تا اجبار به تک در روز
فصل نهم لشکر 27 منهدم می شود
پیوست های فصل نه
فصل دهم کربلا خون می خواهد
پیوست های فصل ده
در بخشی از این کتاب می خوانیم:

تابستان داغ و طولانی 62 در شرایطی رو به پایان گذاشته بود که ایرانیان پس از تجربه نبردهای ناکامی همچون : والفجر مقدماتی و والفجر ـ 1 از تیر 1362 با عملیات کوهستانی والفجر  ـ 2 و در پی آن والجر ـ 3 , باردیگر زمام ابتکار عمل در میدان جنگ را در دست گرفته و در پاییز این سال درصدد آغاز عملیاتی سنگین در شرق استان سلیمانیه عراق بودند. ضربات ویران گر واردآمده به ماشین جنگی رژیم صدام طی چهار مرحله نبرد کوهستانی سنگین والفجر ـ 4 در جبهه شرق استان سلیمانیه به حدی مهلک بودند که محافل دیپلماتیک و رسانه های غربی حاضر در پایتخت عرلق , بر سر آنچه که « تغییر خطرناک موازنه موجود در جنگ , به زیان پرزیدنت صدام حسین می خواندند, به قدرت های امریکایی و اروپایی عضو پیمان ناتو هشدار دادند. از اواخر پاییز 1362, دوست و دشمن اذعان داشتند; این ایران است , که اکنون د عرصه ی جنگ دست بالا را پیدا کرده است.

با توجه به همین واقعیت انکاناپذیر بود که حامیان منطقه ای و فرا منطقه ای رزیم تجاوز پیشه ی صدام حسین , درصدد برآمدند تا دیر نشده دیگربار به یاری وی شتافته و مانع از شکست قریب الوقوع دیکتاتور جنگ افروز بغداد به دست رزم آوران ایرانی شوند.جهت آشنایی هرچه بیشتر خوانندگان کتاب حاضر ـ خصوصا نسل جوان ایران زمین ـ با حقایق کمتر تبیین شده ی آن برهه ی حساس تاریخی , لازم دانستیم تا روایت های دست اولی از این همدستی شرارت آمیز حکومت ایالات متحده آمریکا با رژیم صدام حسین را در اینجا بیاوریم.

روایت نخست برگرفته از کتاب « تار عنکبوت ; تاریخ سری چگونگی تسلیح غیر قانونی عراق توسط کاخ سفید» به قلم نویسنده سرشناس آمریکایی آلن فریدمن است.او می نویسد:«حذف نام عراق از لیست کشور های حامی تروریزم ,زمین را برای اجرای سیاست های پنهان واشنگتن در قبال بغداد مساعد ساخت ...

کتاب حاج قاسم(جستاری درخاطرات حاج قاسم سلیمانی)

 کتابخانه اسلامی

کتاب حاج قاسم(جستاری درخاطرات حاج قاسم سلیمانی) ۰ نظر

کتاب حاج قاسم(جستاری درخاطرات حاج قاسم سلیمانی)

((معرفی کتاب های دفاع مقدس))

حاج قاسم سلیمانی یکی از این دلاوران است که پا به پای دوستان و همرزمان خود در اکثر اتفاقات مهم جنگ حضور داشته است و پس از آن اتمام جنگ چندین سال در قامت یک سرباز به مقابله با اشرار مرزهای شرقی کشور پرداخته است. همین تجربه باعث شد که او از سال ۷۶ به عنوان فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انتخاب شود و عملکردی را از خود به جای بگذارد که امروز بعد از ۱۸ سال، تبدیل به یک قهرمان ملی شود.

قهرمانی که کتاب‌های کمی در ارتباط با او نوشته شده است و شخصیتش هنوز در میان دوستدارانش به عنوان یک چهره جذاب ولی مرموز باقی مانده است. چهره‌ای که علی اکبری مزدآبادی در کتاب «حاج قاسم» به سراغ معرفی آن رفته است.

کتابی ۱۶۷ صفحه‌ای در ارتباط با برخی از خاطرات و سخنرانی‌های سردار سلیمانی در دوران دفاع مقدس که به وسیله این نویسنده جمع‌آوری شده است و در این کتاب براساس توالی زمانی چیده شده است.

در قسمت ابتدایی این کتاب یک زندگینامه خودنوشت از سردار سلیمانی وجود دارد که به بخشی از فعالیت‌های او در دوران ابتدایی جنگ اشاره می‌کند. اما در بخش‌های دیگر این کتاب بیشتر از سخنرانی‌ها و خاطرات سردار که مرتبط با سه عملیات بزرگ والفجر ۸، کربلای ۴ و کربلای ۵ استفاده شده است تا از دل این سخنرانی‌ها، خاطراتی را از سردار سلیمانی و سایر همرزمانش نقل کند و به این وسیله شخصیت او را به مخاطب این کتاب معرفی کند.

وجود بیش از ۸۰ عکس رنگی از مقاطع مختلف زندگی سردار سلیمانی یکی دیگر از ویژگی‌های جالب این کتاب است که تماشای آن، می‌تواند برای هر مخاطبی جذاب باشد. عکس‌هایی از روزهای جوانی سردار و حضور او در جبهه‌های جنگ تا عکس‌هایی از حضور او در کنار مقام معظم رهبری و دیگر فرماندهان شاخص نظامی کشور که همگی با ذوق نویسنده اثر از میان انبوهی از عکس‌ها دستچین شده است و در کنار هرکدام از خاطرات ایشان درج شده است.

همچنین یکی دیگر از ویژگی‌های شاخص این اثر، ترجمه و ارائه یکی از مقالات خارجی منتشر شده در ارتباط با سردار سلیمانی است که توسط یکی از پژوهشکده‌های سیاسی آمریکا منتشر شده و نشان‌دهنده نگاه پُر از هراس و البته احترام غربی‌ها، به شخصیت این سردار مبارز ایرانی است.

کتاب «حاج قاسم» هفدهمین اثر از مجموعه کتاب‌های «یاران ناب» است که توسط انتشارات «یا زهرا(س)» و با قیمت ۷۵۰۰ تومان روانه بازار نشر شده است.        

با هم بخش‌هایی از این اثر را می‌خوانیم:

در روز های اول ورود به جبهه،دشمن را قادر به انجام هر کاری میدانستم،اما در اولین حمله ای که انجام دادیم،موفق شدیم نیرو های دشمن را از کنار جاده سوسنگرد تا حمیدیه به عقب برانیم و تلفاتی نیز بر آن ها وارد کنیم که این امر باعث شد تصور غلطی که از دشمن در ذهن داشتم از بین برود...

سلام بر ابراهیم (زندگی نامه و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی)

 کتابخانه اسلامی

سلام بر ابراهیم (زندگی نامه و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی) ۰ نظر

سلام بر ابراهیم (زندگی نامه و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی)

((معرفی کتابهای دفاع مقدس))

اوضاع جوانان محله ما روز به روز بدتر می شد. هر روز غروب، دسته دسته جوان ها را می دیدم که به سوی کاباره و مشروب فروشی ها می رفتند. هر روز هم تعداد این مراکز فساد در جنوب تهران بیشتر می شد.
اهل دین و ایمان، روز به روز از تعدادشان کاسته می شد و در عوض، جوان های معتاد و مست، جای آنها رو می گرفت!
این اوضاع را در اوایل دهه پنجاه در محله ی خودمان شاهد بودم. من با اینکه در یک خانواده ی روحانی بزرگ شده بودم، اما در آستانه بلوغ، هر روز چنین جوانان را در کوچه و محله می دیدم. شک نداشتم که این موج فساد، مرا هم با خود خواهد برود.
مدت کوتاهی بود که به زورخانه حاج حسن نجار می رفتم. کمی زور بازو پیدا کردم. یک روز متوجه شدم که جوان های انتهای کوچه ما، برای عبور دختر ها مزاحمت ایجاد کرده اند. برای همین با چند نفر از دوستام مثل مهدی، حسن قمی و (شهید) سید جواد مجد پور به سمت آنها رفتیم تا یک دعوای حسابی راه بیندازیم. مهدی با اینکه قد و میرزاکوچک بود اما یک قمه با خودش آورد و داد و بیداد می کرد! کار بالا گرفت. هنوز به صورت جدی دعوا شروع نشده بود که چند نفری جلو آمدند و.ما را آشتی دادند.

یکی از کسانی که آن روز برای اولین بار دیدم، جوانی به نام ابراهیم هادی بود. ابراهیم از قبل با مهدی دوست بود و من را هم می شناخت، اما من او را ندیده بودم. آن دعوا باعث آشنایی و رفاقت ما با بچه های ته کوچه شد. ابراهیم بعد از اینکه موضوع دعوا را به اتمام رسی، رو به من با لبخند گفت: «شما چه کاره ای، وقت بیکاری چه می کنی؟»

گفتم ما روزها سرکار توی بازار و شبها می رویم زورخانه، اگه دوست داشتی شما هم بیا، نزدیکه، اون طرف خیابان، بغل مسجد سلمان. زورخانه حاج حسن نجار.
بخشی متن کتاب/ ص 26

کتاب آن بیست و سه نفر

 کتابخانه اسلامی

کتاب آن بیست و سه نفر ۰ نظر

کتاب آن بیست و سه نفر

معرفی کتابهای دفاع مقدس

کتاب آن بیست و سه نفر خاطرات خود نوشته احمد یوسف زاده که در چهار فصل اصلی تنظیم شده است.

یکی از ویژگی های این کتاب قلم ساده و روان در عین حال جذاب و توصیف گر نویسنده است که به مطالعه روان آن کمک می کند.

در بخشی از کتاب می خوانیم:

مسیر زندگی آدم ها گاه با اتفاقی کوچک به کلی تغییر می کند.اگر همه چیز به حالت عادی پیش می رفت،من همراه حسن اسکندری و بقیه بچه های گردانمان به اردوگاع اسرا منتقل می شدیم.اما وقتی فیلم اسرا ی ایرانی که در بصره با نان سیب پذیرایی می شدند، از تلویزیون دولتی عراق پخش می شود،از قضا صدام حسین،رئیس جمهور عراق، پای تلویزیون می نشیند. پخش تصویر چند اسیر نوجوان ایرانی که من هم یکی از آن ها بودم،صدام را به صرافت می اندازد به حیله ای دست بزند.فرمان می دهد اسرای کوچک را به اردوگاه نفرستند !

یادداشت تجلیل حضرت آیت الله خامنه ای از کتاب آن بیست و سه نفر

در روز های پایانی ۹۳ و آغازین ۹۴ با شیرینی این نوشته شیوا و جذاب و هنرمندانه،شیرین کام شدم و لحظه  ها را با این مردان کم سال و پر همت گذراندم.به این نویسنده خوش ذوق و به آن بیست و سه نفر و به دست قدرت و حکمتی که همه ی این زیبائیها،پرداخته ی سرپنجه معجزه گر اوست درود میفرستم و جبهه سپاس بر خاک میسایم.یک بار دیگر کرمان را از دریچه این کتاب، آنچنان که از دیر باز دیده و  شناخنه ام ،دیدم و منشور هفت رنگ زیبا و  درخشان آن را تحسین کردم.

کتاب"وقتی مهتاب گم شد"خاطرات علی خوش لفظ

 کتابخانه اسلامی

کتاب"وقتی مهتاب گم شد"خاطرات علی خوش لفظ ۰ نظر

کتاب"وقتی مهتاب گم شد"خاطرات علی خوش لفظ

((معرفی کتاب های دفاع مقدس))

علی خوش لفظ یک قهرمان ملی است.این را زخم های نشمرده ای که از او (علی خوش زخم)ساخته گواهی می دهد.علی خوش زخم،نیازی به مدال ملی شجاعت ندارد.بچه ی بازیگوش محله ی (شترگلوی همدان)،که روزگاری ازدیوار راست بالا می رفت،پس از یازده بار مجروحیت با تیر و ترکش و موج و شیمیایی ،حالا نمی تواند روی تخت بیمارستان بنشیند.تیر کالیبر تانک در آوردگاه شلمچه و کربلای ۵،پس از ۲۶سال،همسایه ی نخاع اوست.

علی خوش لفظ،به تعبییر همرزمانش ((علی خوش رفیق))است.طی هشت سال جنگ،هشتصد نفر از رفقایش شهید شده اند که با نود نفر از آنان رفیق تر و عقد اخوت بسته بود.از این جماعت هشت نفرشان پاره ی تن او بوده اند.برادرانی چون علی محمدی،نادر فتحی،حبیب مظاهری،رضا نوروزی،عباس علافچی،بهرام عطائیان،جمشید اصلیان و علی چیت سازیان که به رفیق اعلی رسیدند.

علی خوش رفیق برای هیچکدام از آن ها رفیق نیمه راه نبود.کتاب خاطرات او مرام نامه ی برادری است.علی خوش لفظ،پای دو برادر شناسنامه ای،جعفر و امیر،را نیز به جبهه باز کرد.آن دو نیز خدایی شدند و شیرازه کتاب خاطرات علی با آن دو بسته می شود.

علی خوش لفظ به تعبییر استاد و مرادش،آیت الله حاج آقا رضا فاضلیان،((علی خوش معنا))است.در قید و بند لفظ و تکلف گفتار و آرایه های کلامی نیست و به شدت دور از بزرگ نمایی و ریب و ریا و صادق در روایت و دقیق در نقل حوادث.لذا با صاحب این قلم،چند شرط برای بازنویسی و نگارش خاطراتش گذاشته است.اول اینکه قول بدهم اگر برای خدا نیست ننویسم .دوم اینکه برای تایید مطالب،به ویژه فراز و نشیب ها در عملیات ها یا چند و چون گشت و شناسایی ها،مطالب را از چند همرزم دیگر بپرسم و اگر تایید کردند،بنویسم.

و سوم اینکه به روایت او چیزی نیفزایم که شائبه ی تخیل پیدا کند.

روایت خاطرات علی خوش لفظ در قالب تاریخ شفاهی است؛واقعی،صادقانه،متکی بر اسناد،و بی نیاز از نازک اندیشی خیال،حتی در آن شب شوکرانی.

وقتی مهتاب گم شد قصه نیست.داستان پردازی و اسطوره سازی هم نیست،بلکه واقعیتی است شبیه اساطیر.واقعیت زندگی و رزم مردی که ((خود واقعی اش))را در ((شبی که مهتاب گم شد))، پیدا کرد.

کتاب من زنده ام( خاطرات دوران اسارت به قلم معصومه آباد)

 کتابخانه اسلامی

کتاب من زنده ام( خاطرات دوران اسارت به قلم معصومه آباد) ۰ نظر

کتاب من زنده ام( خاطرات دوران اسارت به قلم معصومه آباد)

((معرفی کتابهای دفاع مقدس))

کتاب من زنده ام در حوزه دفاع مقدس نگاشته شده است و مربوط به خاطرات اسارت چهار تن از بانوان ایرانی است. این بانوانان که به عنوان امدادگر در جبهه حضور داشتند در همان روزهای آغازین جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به اسارت نیروهای بعث عراق در می آیند. هنگام اسارت آنها بعثی ها از خوشحالی پایکوبی می کنند و هنگام بازجویی از این بانوان امدادگر به آنها می گویند: « از نظر ما شما ژنرال های ایرانی هستید.» نویسنده این کتاب که چهل ماه را در اسارت و در زندان های بعث عراق گذرانده است به شرح خاطرات آن دوران سخت و طاقت فرسا می پردازد که بر شانه هایش سنگینی می کرده است.نویسنده می گوید: به آقای مرتضی سرهنگی گنجینه معرفتی شهدا ,جانبازان و آزادگان برخوردم. از حال من پرسید. گفتم: هرچه می روم و هرچه می گذرد, این بار سبک نمی شود. گفت: باری که روی شانه های توست فقط از آن تو نیست. باید آن را آهسته و آرام زمین بگذاری و سنگینی آن را با دیگران تقسیم کنی.آنوقت این خاطرات مانند مدال افتخاری در گردن همه زنان کشورمان خواهد درخشید.

این کتاب در هشت فصل تنظیم شده است:
فصل اول کودکی
فصل دوم نوجوانی
فصل سوم انقلاب
فصل چهارم جنگ و اسارت
فصل پنجم زندان الرشید بغداد
فصل ششم انتظار
فصل هفتم اردوگاه موصل و عنبر
فصل هشتم عکس و اسناد

نماهنگ | بر همان عهد

 بخش خبری رهبری انقلاب بانک صوت وتصویر

نماهنگ | بر همان عهد ۰ نظر

نماهنگ | بر همان عهد

قضیه‌ی مسجد گوهرشاد چرا به وجود آمد؟‌ مرحوم حاج آقا حسین قمی در مسئله‌ی کشف حجاب از مشهد به تهران می‌رود تا با رضا شاه صحبت کند. گفته بود می‌روم و به او می‌گویم؛ اگر گوش کرد که هیچ، اگر گوش نکرد همانجا خودم خفه‌اش می‌کنم. به تهران رفت و نتوانست رضاخان را ملاقات کند و بعد هم از آنجا به عراق تبعید شد.
تیرماه ۱۳۱۴ علمای مشهد در حمایت از حاج آقا حسین در مسجد گوهرشاد تجمع کردند. اصل اجتماع علما در کشیک‌خانه‌ی مسجد گوهرشاد که بعد منجر به اجتماع مردم شد، برای این بود.
مامورین حکومتی رضاخان با حمله به متحصنین یک فاجعه‌ی تاریخی رقم زدند و ۱۶۰۰ نفر از مردم در این واقعه کشته و زخمی شدند. فاجعه‌ای که در مشهد برای دفاع از حجاب اتفاق افتاد.
آقای «محمدحسین ملکیان» خرداد ماه امسال در دیدار رمضانی شاعران با رهبر انقلاب شعری با این مطلع درباره‌ی ماجرای گوهرشاد خواندند:
یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه / غم دین بود در اندیشه‌ی مردم، غم نان نه
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای این شعر را تحسین و از پرداخت به این موضوع بعد از ۸۳ سال تشکر کردند.
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR براساس این شعر و به‌مناسبت ۱۷ دی‌ماه، سالروز تصویب قانون استعماری کشف حجاب در سال ۱۳۱۴، نماهنگ «بر همان عهد» را منتشر می‌کند.

شهیدستاری، پاکباز عرصه عشق

 بخش خبری

شهیدستاری، پاکباز عرصه عشق ۰ نظر

شهیدستاری، پاکباز عرصه عشق

پانزدهم دی ماه سالروز شهادت فرمانده غیور و بزرگ نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران سرلشگر شهید منصور ستاری است، به همین مناسبت بر آن شدیم تا اشاره ای به زندگانی نابغه درخشان نیروی هوایی داشته باشیم، فردی که زمینه ساز ارتقای توان رزمی آرمانی ترین نیروی هوایی منطقه شد و در حال حاضر نتایج زحمات وی بیش از پیش قابل لمس است.
شهید منصور ستاری به طور قطع یکی از برجسته ترین فرمانده نظامی پس از انقلاب محسوب می شوند که در کنار درایت و هوش سرشار خود، همچون پدری مهربان برای کارکنان تحت فرمان خود ایفای نقش کردند.
همچنین توجه وی به تسریع امور نشان از آینده نگری داشته تا فرصت کوتاهی که در دستان انسان قرار می گیرد زمینه ساز شکوفایی گردد و خود می تواند درسی برای تمام فرماندهان نظامی کشورمان باشد.
ابتکارات هوشمندانه و برنامه های گسترده برای بازیابی توان نیروی هوایی پس از جنگی هشت ساله و از دست رفتن بخش اعظمی از ناوگان هوایی در کنار تحریم های سنگین تنها بخش کوچکی از تفکرات این امیر سرافراز بوده است.
لذا در ادامه به صورت مختصر از زندگی پرافتخار شهید ستاری خواهیم گفت به امید آنکه مورد قبول روح آسمانی وی واقع گردد ، لازم به ذکر است که بخشی از نوشتار نیز با اقتباس از کتاب "پاکبار عرصه عشق" تنظیم شده است.
شهید منصور ستاری در سال 1327 در روستای ولی آباد ورامین دیده به جهان گشود، تحصیلات ابتدایی خود را به پایان نرسانده بود که زمانه غدار پدر بزرگوارشان را گرفت و از آن پس روزگار بسیار سختی را گذراندند اما این موضوع باعث نشد تا پیشرفت‌های شگرف وی در تحصیلات خدشه ای به خود بگیرد، تنها اشاره به فاصله‌ی بسیار زیاد بین خانه و مدرسه و پشتکار شگرف وی در طی مسیر در زمستان های سرد می‌تواند گواه این مدعا باشد، با پایان تحصیلات متوسطه به عنوان یکی از شاگردان ممتاز (توجه وی به زبان انگلیسی و تسلط به آن پیش از ورود به نیروی هوایی بسیار ستودنی است) در سال 1346 وارد دانشکده افسری شد و با پایان دوره چهارساله آن به درجه ستوان دومی نایل آمد. در سال 1350 برای طی دوره به ایالات متحده اعزام و سال بعد به عنوان افسر کنترل شکاری در نیروی هوایی مشغول به فعالیت شد. پس از آن نیز در سال 1354 در کنکور سراسری شرکت نموده و در رشته مهندسی برق و الکترونیک پذیرفته شدند.
در همان دوره آموزش وی با نمایش خلاقیت های گسترده، تحسین بسیاری را برانگیختند و وقتی از وی سوال شد در آینده می خواهند چه هدفی را دنبال کنند در پاسخ گفت : " می خواهم فرمانده نیروی هوایی شوم" و این آینده نگری مدتی بعد به حقیقت پیوست.

در ابتدای جنگ وی به عنوان افسر کنترل شکاری در ایستگاه های راداری بندر امام، ماهشهر و سوباشی همدان مشغول بودند و در هدایت جنگنده‌های رهگیر به سمت هواپیماهای متجاوز عراقی و یا هواپیماهای بمب افکن اعزامی به خاک عراق، ملاقات هریک از جنگنده ها با هواپیماهای تانکر و پشتیبانی هوایی از آنها نقش موثری داشتند، تلاش برای راه اندازی رادار هایADS-4  که به دلیل پیروزی انقلاب نیمه کاره توسط آمریکایی ها رها شده بود (و با به ثمر نشستن این امر از خرید رادارهای انگلیسی در جنگ و تحمیل هزینه جلوگیری شد) و برخی سیستم های موشکی ازکار افتاده به همراه تعدادی از کارکنان پدافند نهاجا، نیز از اقدامات ارزشمند وی است.

در سال 1362 وی به سمت معاونت عملیات فرماندهی پدافند نیروی هوایی منصوب شد، طرح های گسترده وی با توجه به وضعیت موجود در نیروی هوایی و عدم دسترسی به تجهیزات جدید قدرت پدافندی را به طور قابل ملاحظه‌ای افزایش داد، از جمله این موارد می توان به متحرک شدن بخشی از سایت های موشکی هاوک اشاره کرد که عملا خطر هدفگیری و نابودی آنها را تا حد بسیار زیادی کاهش داد (و اجرای آن با ریسک بالایی همراه بود که با برنامه ریزی صحیح به ثمر نشست) و یا طرح هایی که در سطح پدافند هوایی برای مقابله با موشک های ضدرادار که فلج کننده سایت های موشکی هاوک بودند در دوره وی کلید زده و به نتیجه رسید.
وی در سال 1364 به عنوان معاونت طرح و برنامه ریزی نیروی هوایی منصوب شد و این انتخاب با عملیات های بزرگ میانه جنگ از جمله فتح فاو همزمان شد و عملا شایستگی وی بیش از پیش به نمایش در آمد. ابتکارات شهید ستاری در مدت عملیات منجر به هدفگیری تعداد بالایی از هواپیماهای عراقی شد، ضمن آنکه اقدام مشترک وی به همراه شهید بابایی در تشکیل قرارگاه مقدم نیروی هوایی ارتش در پایگاه هوایی امیدیه با نام رعد نیز بخش دیگری از تلاش های وی به شمار می‌رود که منجر به تجمیع امکانات هوایی در نقطه ای نزدیک به میدان جنگ و ایجاد چتر موثر پدافندی گردید و با افزایش قابلیت هواپیماهای شکاری که حمل بیشترین حجم مهمات به واسطه نزدیکی به نقاط هدف را موجب شده و خطوط موازی ارتباطی را حذف می کرد موجب موفقیت را بیش از پیش طرح ها شد، ضمن آنکه حمل نیروها به خطوط مقدم و انتقال مجروحین ، شهدا و مهمات نیز به نحو احسن صورت پذیرفت.

اما مدتی بعد شرایط جنگ تغییرات بسیاری کرد و فرماندهان جدیدی بر مسند هدایت نیروهای خود منصوب شدند، در نهاجا نیز بنا بر این بود که فرماندهی از میان سه تن انتخاب شود، دو تن از این افراد شهیدان ستاری و بابایی بودند، اصرار بسیاری بر فرماندهی شهید بابایی بود اما وی شهید ستاری را پیشنهاد داد و متقابلا شهید ستاری نیز همین پیشنهاد را در خصوص شهید بابایی داد، تا آنکه در 16 بهمن ماه 1365 فرماندهی نیرو  با درجه سرهنگی به شهید منصور ستاری رسید.

شهید ستاری از این تاریخ  تا هنگام شهادت عهده دار فرماندهی نیروی هوایی ارتش بودند و مدتی پس از دریافت حکم خود به سبب طی مدارج نظامی به درجه سرتیپی نایل آمدند.
هرچند وی خدمات بسیاری را پیش از عهده گرفتن فرماندهی  به انجام رسانده بود، اما در این نوشتار بیشتر به اقدامات وی پس از این زمان اشاره خواهد شد.
1.ارائه طرح‌های منطقی و عملی همراه با آینده نگری، سازماندهی نیروهای انسانی و سعی در ایجاد رابطه مناسب بین کلیه کارکنان نیروی هوایی برای دستیابی به نهایت بازدهی، موارد زیر از آن جمله اند.
تشکیل قرارگاه مقدم نیروی هوایی ارتش تحت قرارگاه رعد در پایگاه امیدیه به همراه شهید بابایی با محوریت نزدیکی به جبهه جنگ به منظور کاهش استهلاک تجهیزات پروازی، افزایش ضریب ایمنی و حفاظتی و استفاده بهینه از هواپیماهای باقی مانده.

- تشکیل دیده بان های بصری به منظور پوشش نقاط کور راداری و استفاده از هواپیماهای ملخی کوچک برای پرواز در نقاط کور و مشاهده چشمی هواپیماهای نفوذی عراق و سپس اطلاع دهی به یگان های پدافندی و رهگیر حاضر در منطقه.

- ارائه طرحهای مختلف جهت حفاظت مراکز حیاتی و استراتژیک و پشتیبانی مداوم از نیروی زمینی و دریایی.

2.توجه به مقوله مهم خودکفایی.
- تلاش برای ساخت قطعات بحرانی و پر مصرف هواپیما و تجهیزات نیروی هوایی در کارخانجات داخلی و ارتباط مناسب با صنایع و مراکز دانشگاهی.
- ایجاد بستری جهت بیان نظرات و رشد فکری کارکنان نیروی هوایی به منظور تهیه قطعات مورد نیاز.
- تلاش جهت تعمیر و راه اندازی سایت های پدافندی از جمله هاوک (که پیش‌تر توسط کره جنوبی تعمیر می شد) و سیستم های راداری.
- راه اندازی و اورهال (تعمیرات سنگین) جنگنده های آسیب دیده در طی جنگ تحمیلی از جمله جنگنده های غربی F-4، F-5 و F-14 با امکانات موجود در نیروی هوایی و همچنین نگه داری ناوگان در شرایط پیچیده و حساس جنگ.
- استفاده حداکثری از توان تعمیراتی سایر مراکز همچون سازمان صنایع هوایی ایران (صها).
- کوشش در راستای خودکفایی در تعمیر هواپیماهی شرقی پس از خریداری از شوروی و چین.
- بازسازی و نوسازی انواع جنگنده های شکاری، تغییر آرایش فنی و نظامی از جمله نصب موشک زمین به هوای هاوک بر روی تامکت به عنوان سلاحی هواپایه  یا موشک پدافند دریاپایه استاندارد بر روی فانتوم.
- ارائه راهکارهایی برای یکسان سازی هواپیماهای شرقی تحت استاندارد موجود (غربی) نهاجا.
- نوسازی و افزایش توان رزمی سایر یگان های پروازی نیروی هوایی در بخش های ترابری ، سوخت رسان و گشت دریایی همچون بوئینگ 707 ، بوئینگ 747 ، C-130 ، P-3F ، فوکر 27 و فالکن / جت استار.
- آغاز طرح مطالعاتی سیمرغ جهت تبدیل هواپیماهای تک کابینه F-5A فریدوم فایتر به F-5B  برای آموزش پروازی توسط شرکت هواپیما سازی ایران (هسا).
- آغاز طرح آذرخش برای ساخت و بهینه سازی هواپیماهای F-5 در سطح نیروی هوایی در کنار بازسازی هواپیماهای به شدت آسیب دیده خانواده تایگر.
-آغاز به کار مجتمع اوج نهاجا به عنوان بستری برای به ثمر نشستن طرح های نهاجا در ساخت قطعات و بخش های مختلف هواپیما تا طراحی هواگرد.
3.خریداری تجهیزات جدید جهت افزایش توان نیروی هوایی به منزله بازگرداندن آن به قدرت برتر هوایی خاورمیانه.
- بمب افکن ضربتی Su-24 جهت اجرای عملیات های پروازی برد بلند.
- جنگنده رهگیر MiG-29 برای پوشش هوایی نقطه‌ای.
- جنگنده بمب افکن/ رهگیر F-7 به منظور افزایش توان آموزشی و دفاع نزدیک هوایی.
- سیستم های موشکی، اکترونیکی، راداری همچون اف ام 80 و اس 200.
- تهیه قطعات و تجهیزات مورد نیاز ناوگان هوایی.
4.توجه به مقوله راهبردی آموزش بومی خلبان.

پیش از انقلاب بخش زیادی از آموزش خلبانان نیروی هوایی و به طور کل یگان های پروازی در ایالات متحده و پاکستان صورت می‌پذیرفت، بعد از انقلاب نیز تا پیش از قطع روابط سیاسی این امر برقرار بود اما پس از آن خلبانان کشورمان تنها در کشور پاکستان مورد آموزش قرار می گرفتند.

اما نهایتا این آموزش ها به جز مواردی که جهت آشنایی با هواپیماهای شرقی خریداری شده از شوروی (فالکروم و فنسر) لازم بود، به طور کامل به داخل کشورمان منتقل شد.
به همین منظور شهید ستاری برنامه ریزی مدونی با استفاده از دروس تدریسی در دانشگاه های برتر هوایی جهان همچون آمریکا، یونان و پاکستان را به سر انجام رساند که از چندین بخش متفاوت می شد که در ذیل بخش های مختلف آن آمده است.
- تشکیل دانشکده پرواز برای آموزش نظری خلبانان در تهران که پس از شهادت وی به نام دانشکده افسری شهید ستاری مزین شد.
- تشکیل مراکز آموزشی و پروازی تحت اسکادران های آموزشی پیشرفته در پایگاه های هوایی اصفهان و شیراز که برای آموزش مقدماتی از هواپیمای F-33 بونانزا در فرودگاه کوشک نصرت قم و سپس آموزشی پیشرفته PC-7  در اصفهان استفاده می‌شد، پس از آن خلبانان با پرواز با یکی از هواپیماهای جت پیشرفته F-5B  در پایگاه هوایی شیراز یا  FT-7N در پایگاه هوایی اصفهان آموزش ها را به پایان می رساندند، ضمن آنکه پرواز سولویی (پایان دوره) هر خلبان نیز با F-5A/F-5E یا  F-7N انجام می‌گرفت، پس از آن نیز هر فرد بنا بر توانایی ها و نمرات جهت خدمت به پایگاه های هوایی مختلف اعزام می شد تا مراحل آموزشی با هواپیمای شکاری آن پایگاه را کسب نماید.

- خلبان هواپیماهای ترابری نیز مراحل آموزشی خود را می گذراندند.
-اجرای مکرر تمرینات تیراندازی هوا به زمین (گانری) برای آموزش خلبانان جوان در میدان واقعی نبرد در کنار مانور های مشترک با نیروی زمینی ودریایی.
- بهره برداری از سیمیلاتور هواپیمای PC-7 علیرغم عدم همکاری کشور سازنده (سوییس) به منظور کاهش خطرات ناشی از نخستین پروازها و کاهش استهلاک.
باید توجه داشت که تشکیل چنین مرکز آموزش خلبانی صرفا با اتکا به توان داخل و در مدت بسیار کوتاهی انجام گرفت و امروزه به عنوان بهترین ابتکار شهید ستاری از آن یاد می گردد.
5.تلاش برای ساخت هواپیما که سرانجام با ارائه طرح مشخص و آماده سازی به سرانجام رسید و در واقع همان پرستو می باشد که مشابه هواپیمای بونانزا است.
این هواپیما نخستین پرواز خود را اواخر فروردین ماه 1367 به سرانجام رساند و امروز از موارد ساخته شده در امر آموزش به خوبی استفاده می شود.
همچنین برای اشاعه روحیه خودباوری و خودکفایی با دعوت از متخصصان و طراحان نیروی هوایی خودرو شمس 14 (ش:شهید ، م:منصور ، س:ستاری ، 14 دی، (آخرین بازدید شهید از پروژه)) را طراحی کردند که باید توجه داشت هدف شهید ستاری از این امر، نمایش توان ایرانی در ساخت تجهیزات مختلف است و واضح است که ماموریت اصلی نیرو هوایی چیز دیگری بود.
6. افزایش سطوح کمی و کیفی در ابعاد مختلف در مرکز آموزش های هوایی شهید خضرایی.
7.راه اندازی و استفاده از برخی از هواپیماهای فراری عراق در طی جنگ 1991 خلیج فارس همچون جنگنده Mirage F-1 ، Su-22 و هواپیمای ترابری راهبردی ایلوشین 76 های عراقی.
8.تغییر کاربری برخی از هواپیماها و برنامه ریزی جهت بهره برداری از نهایت توان هوایی
-  بوئینگ 707 ، بوئینگ 747 و فوکر 27 برای تشکیل خطوط هواپیمای ساها (سازمان ارتباطات هوایی ارتش) و خدمات دهی به کارکنان مورد بهره برداری قرار گرفتند.
- تغییر آرایش فنی برخی از هواپیماها از جمله تسلیح و آزمایش انواع تسلیحات بومی و ساخت داخل شامل موشک های هوا به سطح لیزری و اپتیکی ، غلاف های قفل لیزری ، موشک هوا به هوا و ...
- ارتقای عملیاتی سامانه های راداری، ناوبری، جنگ الترونیک و حفاظتی هواپیماهای شکاری.
- تغییر استتار هواپیماهای رهگیر F-14 از خاکی به خاکسنری (ترکیب رنگی دفاع هوایی) برای استتار بهتر در زمینه آسمان.
- تلاش برای تشکیل گروه نمایش پروازی (آکروجت) با هواپیماهای PC-7 به جهت نمایش اقتدار نهاجا در نمایشگاه ها و مراسم های هوایی.
- طرح گسترش یگان های شکاری جهت پوشش تمام پایگاه های شکاری کشور با انواع جنگندهای رهگیر و بمب افکن که منجر به افزایش توان رزمی می شود.
- تلاش برای تکمیل و پوشش نقاط شرقی کشور با آغاز تکمیل پایگاه های هوایی همچون بیرجند.
- تهیه نقشه هوایی کشور
- بررسی تاکتیک دفاع چند لایه شامل مراکز راداری ، سیستم های پدافند توپخانه ای و موشکی و جنگنده های رهگیر.
- بهبود قابلیت سامانه های راداری و تغییراتی در بخش های موشکی همانند هاوک و راپیر.
9.تلاش به منظور آرامش بهتر کارکنان با ساخت مراکز مختلف
- سرعت بخشیدن به فرایند ساخت و تجهیز بیمارستان 600 تختخوابی نهاجا در تهران که از نظر ساخت و تجهیزات یکی از بهترین مراکز درمانی نظامی خاورمیانه است.
- ساخت و تکمیل منازل قصر فیروزه تهران و سایر شهرها به منظور حل مشکل مسکن کارکنان، ساخت مراکز تفریحی، ورزشی، فروشگاه های زنجیره ای شمس، مراکز کاری برای زنان بی سرپرست نهاجا، تکمیل ارودگاه تفریحی بیشه کلا در شمال کشور و ...
10.توجه به حفظ گذشته نیروی هوایی و شناساندن اقدامات جنگ هشت ساله به روش های گوناگون
از جمله همکاری با مراکز خبری برای پوشش اقدامات انجام گرفته، ساخت فیلم های سینمایی حمله به اچ 3، آخرین پرواز و دایره سرخ، تالیف کتاب پاکبازان عرصه عشق، کتاب های هواپیما شناسی جهت آموزش پرسنل پدافندی، پیشگامان پرواز در ایران به قلم خودش و ...
وی توجه بسیاری به حفظ تاریخ نیروی هوایی داشتند و به همین منظور تلاشی را برای ساخت موزه نیروی هوایی در فرودگاه قلعه مرغی (قدیمی ترین فرودگاه خاورمیانه و تاریخ نیروی هوایی ایران) صورت داد که پس از شهادت وی به فرودگاه دوشان تپه منتقل شد.
باید توجه داشت موارد ذکر شده هرچند طولانی به نظر برسد اما تنها بخش کوچکی از اقدامات وی است که امروز از آن مطلع هستیم، شهید ستاری به معنای واقع فردی آشنا به دانش های گوناگون بود و هیچ گاه جهت رسیدن به هدف از تلاشی فروگذاری نمی کرد، همواره اطلاع دقیقی از بخش های مختلف نهاجا داشت و در بازدید ها، مسائل زیادی را از دیده می گذراند، وی همچنین مفتخر به دریافت بالاترین درجه نظامی پاکستان و نشان فتح از دستان مقام معظم رهبری در کشورمان است.

وی با موفقیت، دوران پرواز با هواپیمای بونانزا را به پایان رساند و علت آن دنبال کردن مسائل و مشکلات پرواز و اشراف اطلاعاتی به آن بود و پروازهایی را با هواپیمای   F-5B و FT-7N نیز داشت، تا آنکه روز 15 دی ماه 1373 فرا رسید، درچنین روزی پس از وداع با خانواده تهران را به همراه جمعی از فرماندهان نیروی هوایی به مقصد جزیره کیش برای شرکت در اختتامیه فرماندهان پدافند هوایی کشور ترک کردند و با پایان این اجلاس که به گفته حاضران سخنرانی شهید در آن بیشتر شبیه یک وصیت نامه بود تا سخنرانی عادی، رهسپار پایگاه هوایی اصفهان می شود.

 شهید ستاری پس از بازدید، عصر روز جمعه ، 15 دی ماه، در حالی که خورشید غروب می کرد سوار بر هواپیمای وی آی پی جت استار شده و پایگاه هوایی اصفهان را ترک می کند. اما کسی نمی دانست تا دقایقی دیگر این هواپیما مرکب آسمانی شهیدان حاضر در آن خواهد شد، دقایقی پس از پرواز در حالی که امیر میرعشق الله فرمانده وقت پایگاه هوایی اصفهان رمپ پروازی را ترک می کرد با خود می گوید چرا تیمسار شب را نماند و ...

تا آنکه با خبری از برج مراقبت فرودگاه اصفهان مبنی بر سقوط هواپیمای جت استار شرایط به ناگهان تغییر می کند، به نظر می رسد که جت استار حامل فرماندهان در جنوب پایگاه و پیش ار فرود اضطراری به زمین برخورد کرده و متلاشی شده است.
امیر میرعشق الله با رسیدن به منطقه شعله های آتشی را می بیند که پیکر شهدای والامقام نهاجا شامل ستاری، یاسینی، اردستانی، شجاعی، رزاقی، جم منش، ریاحی شریفی، جمشیدی، سنایی، محتشمی، محسنی و پورزادی در دل خود گرفته و تا آسمان کشیده شده است.
فرمانده پایگاه اصفهان در حالی که به شدت گریه می کند می گوید:خدا رحمتت کند ای انسان بزرگ. ای که به خاطر زندگی چنان می دویدی که انگار فنایی برای آن نبود و به مرگ و شهادت آنگونه می نگریستی که انگار هر دمت و نفس کشیدنت، بازدمی نخواهد داشت!

ای پاکباز عرصه عشق، این شهادت عاشقانه مبارک باد.

آری روزگار اینچنین افراد والامقامی را از کره خاکی جدا می کند، بزرگانی همچون شهیدان یاسینی و اردستانی که قهرمانان پروازی نیروی هوایی و به اصطلاح تاپ گان های جنگنده های اف 4 و اف 5 بوده اند و یا شهیدان شجاعی و رزاقی که از نقاط قوت پدافند هوایی نهاجا به حساب می آمد و شهید ستاری خود تنها 46 بهار را به چشم دیده بود و اینجاست که معنی تسریع در کارها و گفتن مداوم نداشتن وقت در گفتارشان روشن می شود.

شهید ستاری خود جانبازی شیمیایی بود و به واسطه آن از قدرت بوبایی محروم شد، همچنین به سبب فشار کاری نیز یک بار دچار سکته قلبی شد، با این حال هیچگاه از تلاش فروگزاری نکرد، تا امروز زحماتشان بیش از پیش به دیدگان آید، پس از شهادت وی، رهبر معظم انقلاب بر آن نماز گذارده و طبق قانون ارتش جمهوری اسلامی ایران یک درجه ارتقا گرفتند و به سرلشگری نایل آمدند، نهایتا پیکر مطهرش در قطعه 29 بهشت زهرا در کنار دیگر شهدای این سانحه به خاک سپرده شد.
از شهید بزرگوار سه دختر و یک پسر به یادگار مانده است که سورنا ستاری در حال حاضر معاونت علمی آموزشی ریاست جمهوری را عهده دار است.
به امید آنکه روح والا مقام شهدای این سانحه تلخ تا ابد در آرامش بماند و یادشان نیز در افکار ما زندگان گرامی.