جمعه, ۷ دی ۱۴۰۳، ۰۵:۳۲ ب.ظ

درباره سايت

پایگاه فرهنگی،مذهبی شهدای نیاک

سایت شهدای نیاک مرجع نرم افزارهای مذهبی ومقالات،بیانات رهبری،زندگینامه شهدا،کتاب های مذهبی،صوت وتصویر،جشنواره های شهدای نیاک،مداحی مناسبت های مذهبی،بانک صوت وتصویر،آرشیوفیلم های مذهبی،کلیپ های مذهبی،سخنرانی علما،خبرهای سیاسی،اجتماعی،فرهنگی مذهبی،نظامی،کتابخانه،نرم افزارهای قرآنی،امام خمینی ره،ویژه نامه مذهبی،کودک ونوجوان،محرم،ماه مبارک رمضان،عاشورا و تاسوعا حسینی،امربه معروف ونهی از منکر،حجاب عفاف،سبک زندگی اسلامی

بایگانی

محبوب ترين ها

پيوندها

مداحان وشعرا

شخصیت های سیاسی ونظامی

شبکه های اجتماعی

زندگینامه شهیدسیدمحمدرضاخاتم نژادنیاکی

 زندگینامه شهدای نیاک

زندگینامه شهیدسیدمحمدرضاخاتم نژادنیاکی ۰ نظر

زندگینامه شهیدسیدمحمدرضاخاتم نژادنیاکی

نام پدر: سید ابوالحسن
نام مادر: فاطمه
تاریخ تولد: 1341/10/7

تحصیلات: دیپلم
یگان خدمتی : ارتش
نوع عضویت: سرباز
تاریخ شهادت: 1364/12/29
محل شهادت: پنجوین عراق
نحوه‌ی شهادت: ترکش خمپاره
محل دفن: آمل
سن : 23 سال

ادامه زندگینامه شهیدخاتم نژاد

زندگینامه شهیدسیداحمداحمدزاده نیاکی

 زندگینامه شهدای نیاک

زندگینامه شهیدسیداحمداحمدزاده نیاکی ۰ نظر

زندگینامه شهیدسیداحمداحمدزاده نیاکی

نام پدر: سید عبدالله
نام مادر: سیده سکینه
تاریخ تولد: 1351

وضعیت اشتغال: دانش آموز
تحصیلات: ابتدایی
یگان خدمتی: بسیج سپاه پاسداران
عضویت: بسیجی
تاریخ شهادت: 1362/12/12
محل شهادت: روستای نیاک
نحوه‌ی شهادت: اصابت گلوله در آموزش نظامی
محل دفن: نیاک
سن: 11 سال

ادامه زندگینامه شهیداحمدزاده

زندگینامه شهیدسیدعزت الله فاضلی

 زندگینامه شهدای نیاک

زندگینامه شهیدسیدعزت الله فاضلی ۰ نظر

زندگینامه شهیدسیدعزت الله فاضلی

نام پدر: سید اصغر
نام مادر: سیده زهرا
تاریخ تولد: 1345/6/31

محل تولد : کنارانجام
وضعیت اشتغال: دانش آموز
تحصیلات: دوره متوسطه
یگان خدمتی: لشکر 25 کربلا
عضویت: بسیج سپاه پاسداران
تاریخ شهادت: 1362/12/5
محل شهادت: دهلران
نحوه‌ی شهادت: عملیات والفجر 6
محل دفن: آمل در 1371/9/20
سن: 17 سال

ادامه زندگینامه شهیدفاضلی

زندگینامه شهید سید محسن خاتمی نیاکی

 زندگینامه شهدای نیاک

زندگینامه شهید سید محسن خاتمی نیاکی ۰ نظر

زندگینامه شهید سید محسن خاتمی نیاکی

نام پدر: سید ابراهیم
نام مادر: ایران
تاریخ تولد: 1333

وضعیت اشتغال: سرباز
تحصیلات: دیپلم
یگان خدمتی: ارتش
تاریخ شهادت: 1357/11/22
محل شهادت: تهران
نحوه‌ی شهادت: تیر مستقیم در راهپیمایی 22 بهمن
محل دفن: تهران
سن: 24 سال

ادامه زندگینامه شهیدخاتمی

زندگینامه شهید سید عبدالله قریشی نیاکی

 زندگینامه شهدای نیاک

زندگینامه شهید سید عبدالله قریشی نیاکی ۰ نظر

زندگینامه شهید سید عبدالله قریشی نیاکی

نام پدر: سید ابراهیم
نام مادر: محترم
تاریخ تولد: 1330/10/14 آمل

وضعیت اشتغال: دادیار
تحصیلات: کارشناس حقوق قضایی
محل خدمت: دادگستری‌آمل
تاریخ شهادت: 1360/11/6
محل شهادت: آمل
نحوه‌ی شهادت: اصابت‌گلوله‌درحمله منافقین در ششم بهمن سال 60‌
محل دفن: آمل
سن: 30 سال

ادامه زندگینامه شهیدقریشی

زندگینامه شهیدمحمود طاهری غلامی نیاکی

 زندگینامه شهدای نیاک

زندگینامه شهیدمحمود طاهری غلامی نیاکی ۰ نظر

زندگینامه شهیدمحمود طاهری غلامی نیاکی

نام پدر: طاهر
نام مادر: منصوره
تاریخ تولد: 1345 تهران

وضعیت اشتغال: دانش آموز- طلبه
تحصیلات: متوسطه وحوزوی
یگان خدمتی: سپاه پاسداران
عضویت: بسیجی
تاریخ شهادت: 1365/11/3
محل شهادت: شلمچه
نحوه ی شهادت: عملیات کربلای 5
محل دفن: آمل
سن: 20 سال

ادامه زندگینامه شهیدطاهری غلامی

زندگینامه شهید محمد حسن‌زاده نیاکی

 زندگینامه شهدای نیاک

زندگینامه شهید محمد حسن‌زاده نیاکی ۰ نظر

زندگینامه شهید محمد حسن‌زاده نیاکی

نام پدر: علی اصغر
نام مادر: بی بی
تاریخ تولد: 1330 نیاک

وضعیت اشتغال: شغل آزاد(راننده لودر)
تحصیلات: ابتدایی
یگان خدمتی: جهاد سازندگی
عضویت: بسیجی
تاریخ شهادت: 1365/10/22
محل شهادت: شلمچه
نحوه ی شهادت: عملیات کربلای 5
محل دفن: آمل
سن: 35 سال

ادامه زندگینامه شهیدحسن زاده

زندگینامه شهید سید مرتضی سعادت نیاکی

 زندگینامه شهدای نیاک

زندگینامه شهید سید مرتضی سعادت نیاکی ۰ نظر

زندگینامه شهید سید مرتضی سعادت نیاکی

نام پدر: سید حسن

نام مادر: سیده شهرناز
تاریخ تولد: 1337 آمل

وضعیت اشتغال: راننده تاکسی
تحصیلا: متوسطه
یگان خدمتی: جهاد سازندگی
عضویت: جهادی
تاریخ شهادت: 1361/10/3
محل شهادت: خرمشهر- شوش
نحوه‌ی شهادت: اصابت‌خمپاره به آمبولانس در عملیات بیت‌المقدس
محل دفن: آمل
سن: 24 سال

ادامه زندگینامه شهیدسعادت

آیا با مادر و خواهرتان این طور حرف می زنید؟

 حجاب وپوشش اسلامی

آیا با مادر و خواهرتان این طور حرف می زنید؟ ۰ نظر

آیا با مادر و خواهرتان این طور حرف می زنید؟  منبع : آیا با مادر و خواهرتان این طور حرف می زنید؟

خاطره ای از جیلین پیکورانویسنده و خبرنگار امریکایی که حجاب پوشید و واکنش هایی که نسبت به او داشتند…

«آیا شما در کلاس ما بودید؟» این سوال را یکی از همکلاسی هایم در دوره فشرده نویسندگی در بریتانیا از من پرسید. نکته عجیب این سوال این بود که این کلاس تنها ۷ دانشجو داشت. من همیشه اولین نفری بودم که می رسیدم، همیشه در کلاس فعال بودم و صحبت می کردم و آخرین نفری بودم که از کلاس می رفتم. تنها چیزی که در من فرق کرده بود این بود که با حجاب شده بودم.

من در اوائل سال ۲۰۱۱ به دین اسلام مشرف شدم. اما برای پوشیدن حجاب تا زمان برگشت به آمریکا صبر کردم. در آن زمان من یک ترم در شرق اروپا داشتم و پدر و مادرم به دلیل سفر من با این نوع پوشش نگران بودند. من هم به خاطر آن ها تصمیم گرفتم که عقب بندازم.

ماه جولای ۲۰۱۱ اولین باری بود که من حجاب سر کردم. برای اولین بار یک پیراهن و روسری قرمز طرحدار پوشیدم. در حالی که دمای هوا در آن روز بسیار بالا بود من احساس خنکی و راحتی می کردم. سرکلاس زمانی که دانشجویان دیگر با تعجب با من بحث می کردند استادم تنها به من لبخند می زد.

بعد از کلاس، در مسیری که به سمت ماشینم می رفتم ۲ پسر برایم مزاحمت ایجاد کردند. من شوکه شده بودم که چطور امکان دارد که مردها با دیدن من در این لباس بلند و پوشیده به خودشان اجازه مزاحمت دهند؟ برای اولین بار در زندگی ام با شجاعت جواب آن ها را دادم. (تا قبل از این هیچ وقت این کار را نکرده بودم)

به آن ها گفتم: آیا با مادر و خواهرتان هم اینطور حرف می زنید؟ آن ها از این جواب من بسیار شوکه شدند(من حدس می زنم که تا آن روز کسی اینطور جوابشان را نداده بود.) آن ها جواب دادند: نه. و خیلی سریع فرار کردند. احساس خیلی خوبی داشتم به همین دلیل رفتم مسجد تا قبل از شروع کلاس بعدی نماز ظهرم را بخوانم.

پس از اینکه این تحول معنوی در من رخ داد احساس کردم که برای ارائه کنفرانس میان ترم آماده ام. این کنفرانس یک سوم نمره پایان ترم را شامل می شد. چندین هفته روی پاورپوینت و کنفرانسم کار کردم و آماده ارائه شدم. روز کنفرانس بین ده ها لباس سعی کردم بهترین را انتخاب کنم. می خواستم حجابم محکم باشد. به همین دلیل روسری ام را زیر چانه ام سوزن زدم دور سرم پیچاندم و دوباره با یک سوزن زیر چانه ام متصل کردم. اینطوری با اعتماد به نفس و حرفه ایی به نظر می رسیدم.

بعد از تمام شدن کنفرانسم به حضار لبخند زدم. ناگهان صدای باز شدن و پرت شدن سوزن را شنیدم. بعد از باز شدن سوزن، روسری ام به سرعت به یک تکه پارچه چهار گوش آشفته تبدیل شد. مجبور شدم آن را محکم زیر چانه ام نگه دارم تا خودم را به یک سرویس بهداشتی برسانم و آنجا روسری ام را گره بزنم.

در مسیر خانه با مرور اتفاقاتی که افتاده بود فهمیدم که حفظ حیا و عفاف چقدر برای من مهم است. حتی تصور اینکه آن لحظه کسی موهایم را ببیند مرا می ترساند. از آن زمان متوجه شدم که من به حجاب متعهد هستم.

من حجاب را انتخاب کردم و قصد دارم که همیشه آن را حفظ کنم و هیچ گاه قولی را که به خودم و خدا داده ام نمی شکنم.

منبع :حجاب برتر